چرا خداوند كسانی كه دوستشان دارد، سختی زیاد می‏دهد؟

پرسش:

چرا خداوند كسانی كه دوستشان دارد، سختی زیاد می‏دهد؟

پاسخ:

با سلام و احترام.

استعدادهای نهفته در انسان در پرتو سختی‏ها شكوفا می‏شود، همان طوری كه فلزات در كورة آتش آبدیده و استوارتر می‏شوند، مشكلات، شخصیت‌ساز و استقامت‌آفرین است، بسان درختی كه در دل بیابان‏های سوزان و بادهای داغ قرار می‏گیرد. استاد مطهری می‏گوید:
«به حكم قانون و ناموس خلقت، بسیاری از كمالات است كه جز در مواجهه با سختی‏ها و شداید، جز در نتیجه تصادم‏ها و اصطكاك‏های سخت، جز در میدان مبارزه و پنجه نرم كردن با حوادث، جز در رو به رو شدن با بلایا و مصایب حاصل نمی‏شود، البته نه این كه اثر شداید و سختی‏ها تنها، ظاهر شدن و نمایان شدن گوهر واقعی باشد (به این معنی هر كس یك گوهر واقعی دارد كه رویش پوشیده است مانند یك معدنی است در زیر خاك و اثر شداید فقط این است كه آن چه در زیر خاك است، نمایان می‏شود و اثر دیگر ندارد) نه این طور نیست بالاتر است شداید و سختی‏ها و ابتلائات اثر تكمیل كردن و تبدیل كردن و عوض كردن دارد، كیمیا است، فلزی را به فلز دیگر تبدیل می‏كند، سازنده است، از موجودی، موجودی دیگر می‏سازد، از ضعیف و قوی و از پست، عالی و از خام، پخته به وجود می‏آورد.(1) این قاعده حتی در باره پرندگان درست است. در صور و بعضی از پرندگان می‏نویسند: برای آموزش پرواز، جوجه خود را در فضا رها می‏سازند و با مشكلات رو به رو می‏كنند تا بر پرواز چیره شوند.(2) از این جا می‏توان پی برد كه چرا خداوند، بندگان صالح خود را با بلاهای گوناگون می‏آزماید. آزمایش‏ها نبود، مقامات معنوی نمی‏رسیدند، از این رو گفته‏اند: هر كه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش می‏دهند هر آزمایش الهی برای بندگان مؤمن و موفق بیرون آمدن از آزمایش، اخذ این كمال و مرتبه وجودی و دست یافتن به مقام قرب الهی است.
امام علی (ع) در یكی از نامه‏های خود، مردمی را كه در كانون دشواری‏ها و مشكلات پرورش یافته‏اند، به درختان قوی كوهستانی تشبیه می‏كند اما افراد تن پرور و راحت طلب را به درختان و باغستان همانند نموده و فرموده: «آگاه باشید كه درختان بیابانی چون به سختی و كم آبی خو گرفته‏اند، چوب‌هایشان سخت‏تر و شعله آتش آن‏ها شدیدتر است و دیرتر به خاموشی می‏گرایند، ولی درختان بوستانی، پوست هایشان نازك‏تر و چوب هایشان سست‏تر است و زودتر شكسته می‏شود.(3)

1. استاد مطهری، بیست گفتار، ص 176.
2. همان، ص 182.
3. نهج البلاغه، نامه 45.