چرا خدا بخاط فلسطینی ها اسرائیل را نابود نمی کند؟

 پرسش:

چرا خدا با این که می‌بیند در فلسطین هر روزه هزاران بیگناه را می‌کشد، با قدرت خود اسرائیل را نابود نمی‌کند؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

خداوند جهان هستى را بر اساس سنّت هايى آفريده و بر اساس سنّت‏ها و قوانين الهى، جهان هستى و از جمله انسان‏ها اداره مى‏شوند. اين سنّت‏ها همان گونه كه خداوند در قرآن فرموده است، قابل تغيير و تبديل نيست.
يكى از سنت‏هاى الهى براى جامعه انسانى آن است كه: «خداوند سرنوشت هيچ گروهى را تغيير نمى‏دهد، مگر آن كه سرنوشت خويش را تغيير دهند».(1) بر اساس اين سنت الهى، انسان‏هاى مظلوم اگر بخواهند مغلوب ستمگران واقع نشوند و زير ظلم و ستم و سلطه انسان‏هاى نابكار و متجاوزان قرار نگيرند، بايد خود بخواهند و پس از خواستن و اراده، گام‏هاى عملى براى رسيدن به اين هدف را بردارند و شرايط رسيدن به آن را فراهم كرده و موانع را از بين ببرند.
بايد دست از ضعف و سستى و تن به ستم دادن برداشته و هر آنچه را كه براى رسيدن به مقصود و رهائي از ظلم و ستم لازم است ، انجام دهند. اگر قرار بود كه تمام كارها مستقيما از طرف خداوند انجام شود ، ديگر جائي براي آزمايش انسان ها و تلاش و رنج و سختي و مبارزه براي رسيدن به اهداف ارزشمند و ... نبود و اين بر خلاف سنت و قانون الهي است .
اما در مورد مجازات ظالمان و ستمگران مي گوئيم:
اولاً: پاداش و كيفر الهى اختصاص به زندگى اين دنيا ندارد و حيات پس از مرگ (حيات برزخى و قيامت كبرى) نيز ازعرصه مجازات و پاداش و بلكه مجال اصلى آن است.
ثانيا: رفاه پى در پى و مهلت دادن براى گناه - كه در فرهنگ قرآنى به آن «استدراج و امهال» گفته مى‏شود - خود،كيفر اعمال آنان است كه كيفراخروى را نيز به دنبال دارد.
براى روشن شدن مطلب به نكات زير دقت كنيد:
1- به طور يقين انسان پاداش و كيفر اعمال خود را - هر چند كوچك باشد - خواهد ديد؛ اما از آن جا كه حيات انسان اختصاص به اين دنيا ندارد، اگر عده‏اى پاداش و كيفر خود را در اين دنيا نبينند، دليل بر اين نيست كه پاداش و كيفرى ندارند.
2- زندگى دنيا، مجال عمل و تلاش است و آنچه در اين دنيا انجام مى‏شود حيات اخروى را شكل مى‏دهد:الدنيا مزرعة‏الاخرةاما پس از مرگ فرصت عمل به پايان مى‏رسد و حيات پس از آن، براساس آنچه دراين جاكسب شده رقم مى‏خورد. پس مجال اصلى پاداش و كيفر، حيات پس از مرگ است.
اين آيه شريفه نيز درباره آخرت است: فمن يعمل مثقال ذرة خيرا يره و من يعمل مثقال ذرة شرا يره؛ پس هر كس هم‏وزن ذره‏اى نيكى كند آن را خواهدديد و هر كه هم‏وزن ذره‏اى بدى كند آن را خواهد ديد(2)
البته اين بدان معنا نيست كه حيات اين دنيا خالى از پاداش و كيفر باشد. چه بسا كسانى پاداش و كيفر اعمال خود را در همين دنيا ببينند؛ اما اين پاداش و كيفر خود- مانند ديگر مظاهر دنيا - وسيله آزمايش و امتحان آنها است و در حيات اخروى آنان نيز موثر است.
3- نعمت بهره‏مندى از موهبت‏هاى دنيا - به عنوان رحمت عام الهى - شامل همه موجودات مى‏شود و كافران وظالمان به حكم اين كه مخلوقى از مخلوقات خداوند رحمان هستند، از اين نعمت بهره‏منداند و عمل و عقيده زشت وپليد آنان، مانع از اين رحمت عام نمى‏شود.
نوع نعمت‏هايى كه ظالمان از آن برخوردارند، از نوع رحمت‏هاى عام الهى مى‏باشد كه مواهب دنيوى است.
4- دو سنت الهى ديگر در زندگى انسان جارى است كه مستقيما مربوط به سؤال شما است و آن سنت استدراج وسنت امهال است.
الف) استدراج؛ يعنى، امداد اهل باطل در جهت باطل و سرازير كردن نعمت‏هاى دنيا بر آنان تا قدم به قدم و درجه به درجه بر كفر و ظلم خود بيفزايند و استحقاق عذاب الهى را بيابند.
پاره‏اى از آيات بر اين سنت دلالت دارد: فلما نسوا ما ذكّروا به فتحنا عليهم ابواب كل شى‏ء حتى اذا فرحوا بما اوتوااخذناهم بغتة فاذاهم مبلسون فقطع دابرالقوم الذين ظلمو؛ همين كه آنچه را به يادشان آورده بوديم به فراموشى سپردند، درهاى همه را بر آنان گشوديم و چون به آنچه يافته بودند شادمان شدند ناگهان بگرفتيمشان و يكباره درمانده و نوميد شدند و گروهى كه ستم مى‏كردند ريشه‏كن شدند(3)
و نيز فرمود: ولولا ان يكون الناس امّة واحدة لجعلنا لمن يكفر بالرحمن لبيوتهم سقفا من فضّة و معارج عليها يظهرون ولبيوتهم ابوابا و سررا عليها يتكؤن و زخرفا و ان كل ذلك لمّا متاع الحياة الدنيا والاخرة عند ربك للمتقين؛ واگر نه آن بودكه همه مردم در انكار خداوند امتى واحد شوند (همه كافر شوند) قطعا براى خانه‏هاى آنان كه به خداى رحمان كفر مى‏ورزيدند، سقف‏ها ونردبان‏هايى از نقره كه به آنها بالا روند قرار مى‏داديم و براى خانه‏هايشان نيز درها و تخت‏هايى كه بر آنها تكيه زنند و زر و زيورهاى ديگر نيز [قرارمى‏داديم [همه اينها جز متاع زندگى دنيا نيست و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است (4
استدراج سه منشأ (فلسفه) دارد:
يكم: استدراج نتيجه وضعى رفتار خود كافران و ظالمان است. حالت طبيعى گرايش به دنيا جمع و تصاحب دنيااست. پس در واقع استدراج دامى است كه آنان خود براى خود پهن كرده و در آن گرفتار مى‏شوند.
دوم: برخى از كفار و ظالمان هستند كه لياقت سعادت اخروى را به كلى از دست داده‏اند: والاخرة عند ربك للمتقين؛ و آخرت پيش پروردگار تو براى پرهيزگاران است (5).
اينان اگر در اين دنيا عمل نيكى انجام دهند، پاداش آن عمل نيك در همين دنيا به آنها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آنها از رحمت الهى، فقط در همين دنياى فانى است؛ چرا كه لياقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
سوم: استدراج، خود نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى كافران و ظالمانى كه گرفتار استدراج مى‏شوند و هم امتحان براى مؤمنانى كه نعمت‏هاى دنيوى كافران را مشاهده مى‏كنند و شكى به دل راه نمى‏دهند.
ب ) امهال؛ يعنى، مهلت دادن. خداوند متعال براى رعايت يك سلسله مصالحى كه ما از برخى از آنها ناآگاهيم، در عقوبت اهل باطل تعجيل نمى‏كند؛ بلكه به آنان فرصت و مهلت مى‏دهد.
امورى را مى‏توان به عنوان فلسفه امهال نامبرد:
اول: امهال به همان فلسفه استدراج باشد:
خداوند مى‏فرمايد: ولايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب مهين؛ كسانى كه كفر ورزيدند مپندارند كه مهلتى كه به آنان مى‏دهيم برايشان خوب است.فقط مهلتشان مى‏دهيم تا گناهشان بيشتر شود و عذابى خواركننده دارند (6).
دوم: فرصت توبه و بازگشت:
اگر خداوند در عذاب ظالمان تعجيل كند و فرصت توبه و اصلاح به آنان ندهد،
اولاًانسانى باقى نمى‏ماند كه از عقوبت دنيوى سالم بماند. ثانيا با نبود فرصت توبه روح نااميدى بر مردم حاكم مى‏شد.خداوند مى‏فرمايد: ولو يؤاخذ اللّه‏ الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابة ولكن يؤخرهم الى اجل مسمّى فاذا جاءاجلهم فان اللّه‏ كان بعباده بصيرا؛ اگر خداى متعال مردم را به آنچه مى‏كنند مؤاخذه مى‏كرد، هيچ جنبنده‏اى را بر پشت زمين باقى نمى‏گذاشت ولى [مؤاخذه [آنان را تا سرآمدى معين به تأخير مى‏اندازد؛ و چون سرآمدشان در رسد خداى متعال به [كار] بندگانش بينا است (7).
نكته ديگر آن كه: سنت الهى ديگرى نيز بر جوامع و زندگى بشر جارى است كه نبايد با استدراج خلط شود و آن سنت ازدياد نعمت به واسطه شكر است.
خداوند مى‏فرمايد: لان شكرتم لازيدنّكم؛ اگر سپاس [نعمت‏ها] را به جاى آوريد به يقينافزونتان دهم، (8)
و نيز مى‏فرمايد: ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماءوالارض؛ اگر اهل قريه‏ها ايمان مى‏آوردند و پرهيزگارى مى‏كردند، بركاتى از آسمان و زمين بر آنان مى‏گشوديم، (9).
پس چنين نيست كه ازدياد نعمت همواره استدراج باشد.
اين سنت‏هاى الهى هر يك مجارى خاص خود را دارد.
شايد بتوان در جمع اين سنت‏ها چنين گفت كه حالت اولى انسان اين است كه نعمت‏ها در اثر شكر افزون شود و از اوگرفته نشود و در صورت كفران و ناسپاسى و ظلم چنين نيست كه نعمت حتما از او گرفته شود. خداوند در ادامه همان آيه شكر مى‏فرمايد: لان كفرتم ان عذابى لشديد؛ و اگر ناسپاسى كنيد عذاب من بسيار سخت است، اين تعبيرنمى‏رساند كه در صورت كفران حتما نعمت‏ها كاسته مى‏شود؛ بلكه مى‏گويد عذاب الهى سخت است و ممكن است سنت الهى ديگرى (مانند امهال و استدراج) آن نعمت‏ها را باقى نگه ‏دارد كه در واقع اين امهال و استدراج مقدمه عذاب سخت الهى است و يا مهلت داده شده سبب توبه و بازگشت باشد كه باز بقاى نعمت را به دنبال دارد.
از جهت ديگرخداوند اين جهان را در تكليف و آزمايش و جهان ديگر را محل پاداش و كيفر قرار است و خداوند گرچه مي‏توان انسانهاي ظالم را سريعاً مؤاخذه كند و جلو ظلم آنان را بگيرد، اما اين كار نمي‏كند؛ چون برخلاف سنت وي در مورد آزمايش و تكامل اختياري انسان است. انسان با رويارويي با سختي‏ها و مصيبت‏ها و مقاومت در برابر آن‏ها به كمال مي‏رسد. چنانچه همان لحظه‏اي كه هر انسان قصد ظلم مي‏كرد يا به اين عمل دست مي زد ، به هلاكت مي‏ رسيد، ديگر هيچ انساني نمي توانست ظلم و ستم كند ، يا با اختيار خود راه درستي و پاكي و عدالت را انتخاب كند ، مومن از غير مومن شناخته نمي شد ، كفر و ايمان به اختيار انسان ها نبود و يا اصلا كسي از ظالمان و كافران باقي نمي ماند تا انسان ها با مواجه با آنان آزموده شوند. در هر حال اين مسئله با اختيار و انتخاب انسان ها و مهلت داشتن براي انجام نيك و بد منافات دارد.
پی‌نوشت‌ها:
1. انفال(8) آيه 53
2)سوره الزلزله، آيه 7 و 8.
3) سوره انعام، آيه 44 و 45
4) سوره زخرف، آيه 35 - 33 براى مطالعه بيشتر ر.ك: سوره اعراف، آيات 95، 182 و 183 - سوره رعد، آيه 32 - سوره قلم، آيات 44 و45
5) سوره زخرف، آيه 35
6)سوره آل عمران، آيه 178
7) سوره فاطر، آيه 45
8) سوره ابراهيم، آيه 7
9) سوره اعراف، آيه96 براى آگاهى بيشتر ر.ك: مائده، آيه 66 - هود، آيات 2 و 3 - نوح، آيات 10 - 12 - جن، آيه 16.