چگونه به غدیر خم اطمینان کسب کنیم که در منابع موثق آمده؟

پرسش:
با عرض سلام
مسئله غدیر خم و اینکه چطور اطمینان از این مطلب تا چه حدی هست و اگر می شود منابع قدیمی و موثق این موضوع را برای من معرفی کنید همین طور مسئله شهادت حضرت فاطمه و شهادت امام حسین در ضمن خواهشمندم پاسخ گویی به این سوالات بدون تعصب کامل باشد.چون من فقط به دنبال تحقیق و بررسی این موضوع هستم . واینکه از چه زمانی اهل شیعه اذان زمان پیامبر را تغییر داد و چرا؟

پاسخ:
با عرض سلام و ادب شما
درباره حقانيت شيعه كه اساسى‏ ترين ركن برترى مى‏باشد، در طول تاريخ صدها جلد كتاب پر حجم و عميق توسط عالمان و فرزانگان نگاشته شده كه در غالب آنها استناد به معتبرترين منابع اهل سنت شده و هيچ جاى گريزى براى مخالفان باقى نگذاشته است. براى روشن شدن اين مطلب بايد ابتدا توجه كرد كه اساسى‏ترين ركن اختلاف بين شيعه و ديگر مسلمانان چيست؟ آنچه در اين باره مى‏توان گفت اين است كه: شيعه معتقد است پيامبر(ص) به امرالهى براى رهبرى دينى و اجتماعى امت افراد معصوم و شايسته‏اى را نصب و معرفى نموده‏اند كه اولين آنان حضرت على(ع) مى‏باشد. بنابراين رهبر و پيشواى حقيقى امت پس از پيامبر(ص)، امامان اهل‏بيت(ع) مى‏باشند. تنها يكى از ده‏ها دليل متقن و معتبر شيعه در اين باره حادثه غديرخم در حجة‏الوداع است.
    در رابطه با مسأله حجة الوداع و غدير خم، عين واقعه را به نقل از ترجمه الغدير (ج 1، ص 29 - 37) تقديم مى‏داريم. لازم است بدانيد كه اين واقعه و خطبه پيامبر اكرم(ص) در آن، مورد اجماع و اتفاق جميع مسلمانان شيعه و سنى است و جايگاه ويژه‏اى در نصوص دينى و ادبيات و اشعار مسلمانان - اعم از عرب و غير عرب - دارد. در متون اسلامى هيچ روايتى به اندازه اين واقعه به حد فوق تواتر نرسيده است و احدى را ياراى ترديد در آن نيست. درميان صحابه پيامبر(ص) 110 نفر و از تابعين 89 نفر آن را نقل كرده‏اند و طبقات راوى آن، به 360 نفر رسيده است. شاعران بسيارى نيز اين جريان را به نظم آورده‏اند؛ ازجمله:
    در قرن اول:اميرالمؤمنين(ع)، حسان بن ثابت انصارى، قيس بن سعد بن عباده انصارى، عمر و بن عاص بن وائل، محمد بن عبداللّه‏ حميرى.
    در قرن دوم:كميت بن زياد، سيد اسماعيل بن محمد حميرى، شعيان بن مصعب كوفى.
    در قرن سوم:ابو تمام حبيب بن اوس طايى، دعبل بن على بن رزين الخزاعى و در قرون بعد ده‏ها نفر ديگر.
    از اهميت اين واقعه، همان بس كه علامه امينى يازده جلد كتاب ارزشمند «الغدير» را با استفاده از منابع اهل سنت درباره اين حادثه به نگارش درآورده است. اكنون اين سؤال رخ مى‏نمايد كه اگر اين واقعه در ميان همه مسلمين، اجماعى و مورد اتفاق است، پس اختلاف در چيست؟ اساس اختلاف بر سر همان ماهيت و دلالت اين واقعه است:
    1ـ برادران اهل تسنن اصل مسئله را با توجه به حجم گستره راواین انکار نمی کنند ، اما در عین حال اظهار مى‏دارند كه اين حادثه عظيم تاريخى و سخنان و تأكيدات پيامبر اكرم(ص)، صرفا به معناى لزوم «محبت و دوستى» حضرت على(ع) است، و هيچ دلالتى بر امامت و زمامدارى و لزوم پيروى از ايشان ندارد. دليل آنان نيز آن است كه «ولايت» چند معنا دارد و يكى از معانى آن «دوستى» است. بنابراين تا زمانى كه به اين معنا قابل حمل است، نمى‏توان به معانى ديگر آن تمسّك جست.
    2ـ ديدگاه شيعه اين است كه ماهيت اين حادثه و سخنان پيامبر اكرم(ص)، نصى صريح و قاطع بر امامت و پيشوايى حضرت على(ع) است و قراين و شواهد حالى، مقالى و مقامى به گونه‏اى است كه هرگز نمى‏توان آن را تنها به دوستى و محبت تفسير كرد. البته بايد توجه داشته باشيد كه شيعه ادله بى‏شمار ديگرى از قرآن و عقل و سنت بر امامت آن حضرت در دست دارد و اين مسأله يكى از آن ادله مى‏باشد، نه تنها دليل. در عين حال اين رخداد، حجتی قاطع و خلل‏ناپذير است و به هيچ روى نمى‏توان از آن دست برداشت. دلايل و قرائنى كه بر صحّت ديدگاه شيعه گواهى مى‏دهد، عبارت است:
ـ معناى ولايت:لغت شناسان و كتاب‏هاى برجسته و ممتاز لغت، كلمه ولايت را به معناى سرپرستى، عهده‏دارى امور، سلطه، استيلا، رهبرى و زمامدارى معنا كرده‏اند. در اين جا معناى اين كلمه را با برخى از مشتقاتش فقط از كتاب‏هاى لغت اهل سنت برايتان نقل مى‏كنيم:
- راغب اصفهانى مى‏نويسد: «وِلايت؛ يعنى، يارى كردن. و وَلايت؛ يعنى، زمامدارى و سرپرستى امور و گفته شده است كه ولايت و ولايت مانند دِلالت و دَلالت است و حقيقت آن «سرپرستى» است. ولى و مولى نيز در همين معنا به كار مى‏رود»، (1).
- ابن اثير مى‏نويسد: «ولىّ؛ يعنى، ياور... و هر كس امرى را بر عهده گيرد، «مولى و ولىّ آن است». سپس خودش مى‏گويد: «و از همين قبيل است حديث «من كنت مولاه فعلى مولاه»... و سخن عمر كه به على(ع) گفت: «تو مولاى هر مؤمنى شدى»؛ يعنى، «ولى مؤمنان گشتى»، (2).
- صاحب صحاح اللغة مى‏نويسد: «... هر كس سرپرستى امور كسى را به عهده گيرد ولى او است»، (3).
- صاحب مقاييس مى‏نويسد: «.. هر كس زمام امر ديگرى را به عهده گيرد «ولىّ او است»، (4).
    اكنون با اين گفته ‏هاى مصرّح ارباب لغت، چگونه مى‏توان «من كنت مولاه فعلى مولاه» را به «دوستى» صرف معنا كرد و سرپرستى اجتماعى و زمامدارى را از آن جدا ساخت؟! مگر نه اين است كه «ابن اثير» لغت‏شناس معروف عرب و سنى، خودش تصريح مى‏كند كه كلمه «مولى» در روايت «من كنت مولاه فعلىّ مولاه» از زبان پيامبر(ص) و در گفتار عمر در همين معنا به كار رفته است؟
ـ خطاب تند و قاطع الهى:آيا اگر حادثه غدير صرفا براى اعلام دوستى حضرت على(ع) بود، آن قدر اهميت داشت كه خداوند به پيامبرش وحى كند، كه اگر آن را ابلاغ نكنى، رسالت الهى را انجام نداده‏اى؟ خداوند مى‏فرمايد: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللّه‏ يعصمك من الناس ان اللّه‏ لايهدى القوم الكافرين، (5). آيا اين اخطار شديد اللحن به خوبى نشان نمى‏دهد كه مسألهبالاتر از اين حرف‏ها است؟ البته محبت اميرالمؤمنين(ع) جايگاه بسيار بلندى دارد و يكى از نشانه‏هاى ايمان است؛ ليكن بحث در اين است كه اين خطبه بنا به دلايل ذكر شده، قطعا منحصر به «ولايت محبت» نيست.
ـ دلدارى خدايى:در آيه ياد شده، خداوند پيامبر را دلدارى داده، مى‏فرمايد: در راستاى اجراى اين مأموريت، خداوند تو را در مقابل توطئه‏هاى مردم محافظت مى‏كند واللّه‏ يعصمك من الناس. آيا اين مسأله نشان نمى‏دهد كه اين مأموريت، مسأله مهمى بوده است كه پيامبر(ص)بيم آن داشته كه برخى بر اثر هواهاى نفسانى به مقابله برخاسته و توطئه كنند؟ آيا فقط با اعلام دوستى حضرت على(ع) جاى چنين خوفى بود؟
ـ گزينش مكان:آيا اين كه پيامبر(ص) جحفه را - كه مكان جدا شدن و انشعاب مسافران است - انتخاب كردند، تا همگى قبل از انشعاب در سخنرانى آن حضرت حضور داشته باشند و نيز اين كه پيامبر(ص)دستور دادند كسانى كه از آن مكان گذشته بودند برگردند، و صبر نمودند تا كسانى هم كه عقب مانده بودند، از راه برسند و... نشانه چيست؟
    اين كه دستور دادند كه شاهدان به غايبان اطلاع دهند و اين «نبأ عظيم» را به گوش همگان برسانند، دلالت بر اين ندارد كه مسأله، براى امت اسلامى فوق‏العاده مهم و حياتى است؟ آيا عاقلانه است كه پيشواى بزرگ مسلمانان در آخرين سخنرانى براى جمعيت باشكوه حج‏گزاران و در آن گرماى سوزان، مسافران خسته و كوفته را گرد آورد و با اين تأكيدات، با آنان سخن بگويد و تنها مقصودش اين باشد كه بگويد: «على را دوست داشته باشيد»؟!
ـ نزول آيه اكمال:اين كه پس از اجراى اين مأموريت، آيه نازل شد كه: اليوم اكملت لكم دينكم و رضيت لكم الاسلام دينا، (6). آيا دلالت بر اين ندارد كه مسأله بالاتر از صرف محبت بوده و آيا فقط با دوستى حضرت على(ع) - نه رهبرى و پيشوايى آن حضرت - دين كامل شد و خداوند اسلام را پسنديد؟
    اگر مسأله فقط دوستى و مودّت بود، كه در اين رابطه قبلاً آيه‏اى نازل شده و از اين جهت نقصى در دين نبود؛ زيرا آيه قل لا اسألكم عليه اجرا الا المودة فى القربى، (7)قبلاً نازل گشته بود. پس نتيجه مى‏گيريم كه آيه اكمال، پيام ديگرى را در بر دارد.
ـ چرا پيامبر(ص) در آن حادثه، به مسائل اعتقادى استشهاد نموده و در كنار آنها مسأله ولايت را مطرح كردند؟
ـ چرا پيامبر(ص) عترت را در كنار قرآن و به عنوان «ثقل اصغر» ذكر نمودند؟
ـ چرا پيامبر(ص)فرمودند: قرآن و عترت از يكديگر جدا نمى‏شوند و فرمودند: امت بايد به هر دو چنگ زند؟ آيا صرف دوست داشتن قرآن كافى است يا بايد از آن پيروى كرد و آن را امام و پيشواى خود دانست؟ وحدت سياق نشان مى‏دهد كه در مورد اهل بيت(ع) ، نيز بايد همين‏گونه رفتار كرد و آنان را سرمشق، الگو و پيشواى عملى خود قرار داد.
ـچرا پيامبر(ص) به مسأله ايفاى رسالت و سپس به «اولويت» خود بر مؤمنان انگشت مى‏گذارد و بلافاصله مسأله ولايت را طرح مى‏كند؟
ـچرا پيامبر(ص) مسأله ولايت را سه يا چهار بار تكرار مى‏كند؟ اين همه تأكيد براى چيست؟
ـچرا پيامبر(ص) بعد از اين حادثه فرمودند: «اللّه‏ اكبر» بر اكمال دين و اتمام نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولايت على «بعد از من»؟
    نكته مهم در اين جا اين است كه اگر مقصود از «ولايت» محبت باشد ديگر قيد «بعد از من»، زايد است؛ زيرا محبت حضرت على(ع) مقيد به زمان پس از مرگ پيامبر(ص) نيست و بسيار مسخره است اگر منظور پيامبر(ص) را اين بگيريم كه بعد از رحلت من، على را دوست بداريد؟ زيرا محبت على(ع) با حيات پيامبر(ص) قابل جمع است و اين رهبرى امام على(ع) است كه پس از پيامبر(ص) مورد نظر مى‏باشد؛ زيرا در يك زمان وجود دو پيشوا
برای اطلاعات بیشتر در مورد حقانیت شیعه و حدیث غدیر به این کتابها مراجعه نمایید:
1- غدیر از دیدگاه اهل سنت ،مرکز پژوهشهای صد او سیما، موجود در پایگاه اطلاع رسانی آل البیت و
(www.al-shia.com/html/far/ - 30k)
(www.tebyan.net) و کتابخانه تبیان
2-شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم در غدیر خم ،سید محمد تقی نقوی ،تهران موسسه تحقیقاتی فرهنگی جلیل.
3- المراجعات  از سید عبدالحسین شرف الدین ،و ترجمه آن کتاب با نام حق جو وحق شناس
4- الغدیر علامه امینی  که در این کتاب یازده جلدی از منابع قدیمی و معتبر اهل سنت استفاده شده است.
موفق باشید.
پی نوشت:
1-  المفردات الراغب، ص 570.
2-  النهاية، لابن اثير، ج 5، ص227.
3-  الصحاح فى لغة العرب، ج 6، ص 2528.
4-  معجم مقاييس اللغة، ج 6، ص ص 141.
5-  مائده، آيه 70.
6-  مائده، آيه 3.
7-  شورى، آيه 23