چرا لقب حضرت علی (ع) امیرالمومنین شد ؟

پرسش:
چرا لقب حضرت علی(ع) امیرالمؤمنین شد؟
پاسخ:

با سلام و عرض ادب 

اميرالمؤمنين به معناى لغوى آن؛ يعنى امير و فرمانده و رهبر مسلمانان.(1)
مطابق همين معناى لغوى به پيامبر اسلام (ص) مى ‏توان اميرمؤمنان؛ يعنى رهبر و فرمانده مسلمانان اطلاق نمود.
به خلفاى راشدين و خلفاى اموى و عباسى و يا همه كسانى كه توسط شورا و اصحاب اهل حل و عقد انتخاب شده ‏اند، اطلاق مى ‏گردد.(2)
بر همين اساس است كه خلفاى اسلامى خود را اميرمؤمنان مى‏ خواندند. اما در واقع اين لقب تنها اختصاص به حضرت علي(ع) دارد.
در روايات عنوان اميرالمؤمنين از القاب خاص على(ع) شمرده شده است،(3)
اميرمؤمنان در اين روايات معناى ويژه ‏اى دارد كه آن معنا متضمن خلافت بلافصل و وصي پيامبر است؛ با توجه به اين معنا تنها شامل امام علی(ع) مى‏ شود، چون جز او كسى لايق اين مقام نيست.
در برخى از روايات بيان شده كه حتى در زمان خود پيامبر نيز توسط آن حضرت ، از على(ع) به اميرمؤمنان ياد شده است. (4)
به همين خاطر، اين لقب براى ديگران و حتى امامان معصوم(ع) اطلاق نشده است..
شخصى از امام صادق(ع) پرسيد: آيا روا است كه به امام زمان(ع) به عنوان "سلام بر تو، اى اميرمؤمنان" سلام ياد كرد؟ امام فرمود: نه، زيرا خداوند تنها على را به اين لقب ناميده است. نه قبل او كسى به اين لقب ناميده شده و نه پس از او. آن شخص پرسيد: پس چگونه بر قائم آل محمد (ع) مى ‏بايست سلام كرد؟ فرمود: مى‏ گوييد: السلام عليك يا بقية الله".(5)
اختصاص لقب اميرالمؤمنين به امام على(ع) به جهت نصب مقام امامت و خلافت آن حضرت توسط پيامبر مي باشد ؛ يعنى بعد از پيامبر(ص) بايد او امير و حاكم مسلمانان باشد و مردم بايد به اين مهم آشنا شوند. شايد بر همين اساس باشد كه پيامبر(ص) فرمود: "اگر مردم مى‏ دانستند در چه زمانى على به اين لقب ملقب گرديد، هرگز منكر فضايل او نمى ‏شدند، زيرا على در زمانى كه آدم بين روح و جسد بود، ملقب به اين لقب شد؛ زمانى كه خداوند فرمود: آيا من پروردگار شما نبودم؟ گفتند: بلى. فرمود: من پروردگار شمايم و محمد پيامبر شما است و على امير شما است".(6)
پى‏ نوشت‏ها:
1-دايرةالمعارف تشيع، ج‏2، ص 522
2-همان، ص 522 – 523
3-معارف و معاريف، ج‏2، ص 448؛ دايرةالمعارف تشيع، ج‏2، ص 522
4- بحارالانوار، ج‏35، ص 37، ارشاد مفيد، ص 42
5-كافى، ج‏1، ص 411؛ بحارالانوار، ج‏24، ص 211؛ مظهر ولايت، ص 41
6-ينابيع الموده، 2، ص 63؛ بحارالانوار، ج‏9،ص 256؛ مظهر ولايت، ص 40.