حقایقی درباره ی مرگ که باید بدانیم!

پرسش:

دربارة مرگ مطالبی بیان کنید.

پاسخ:

سلام بر شما دوست عزیز

مرگ در حقيقت از دست دادن يك حالت و به دست آوردن حالتي جديد است. مرگ در مقايسه با دنيا رفتن و در مقايسه با عالم برزخ و آخرت تولد است. بنابراين مرگ ، نابودي و از بين رفتن مطلق نيست ، بلكه از طرف و جهت ديگر يك تولد تازه است . وقتى خاك تبديل به گياه مى شود، مرگ رخ مى دهد، ولى مرگ مطلق نيست . خاك ، شكل سابق و خواص پيشين خود را از دست داده و ديگر آن تجلى و ظهورى را كه در صورت جمادى داشت ندارد، ولى اگر از يك حالت و وضع مرده است ، در وضع و حالت ديگرى زندگى يافته است .
دنيا، رحم جان
انتقال از اين جهان به جهان ديگر، به تولد طفل از رَحِم مادر بى شباهت نيست .اين تشبيه ، از جهتى نارسا و از جهتى ديگر رسا است . از اين جهت نارسا است كه تفاوت دنيا و آخرت عميق تر و بسيار برتر از تفاوت عالم رَحِم و بيرون رحم است .رحم و بيرون رحم ، هر دو قسمت هايى از جهان طبيعت و زندگى دنيا مى باشند، اماجهان دنيا و جهان آخرت دو نشئه و دو زندگى متفاوت اند، با تفاوت هاى اساسى ، ولى اين تشبيه از جهتى ديگر رسا است ، از اين جهت كه اختلاف شرايط (و اوضاع ) را نشان مى دهد.
دنيا نسبت به جهان ديگر مانند رحمى است كه در آن اندام ها و جهازهاى روانى انسان ساخته مى شود و او را براى زندگى ديگر آماده مى سازد. استعدادهاى روانى انسان ، بساطت و تجرد، تقسيم ناپذيرى و ثبات نسبى انسان ، آرزوهاى بى پايان ، انديشه هاى وسيع و نامتناهى او، همه ساز و برگ هايى است كه متناسب با يك زندگى وسيع تر و طويل و عريض تر و بلكه جاودانى و ابدى است .
آرى مرگ پايان بخشى از زندگى انسان و آغاز مرحله اى از زندگى است . مرگ ،نسبت به دنيا مرگ است و نسبت به جهان پس از دنيا تولد است . هم چنان كه تولديك نوزاد نيز نسبت به دنيا تولد، و نسبت به زندگى پيشين او مرگ است .
با ترسيم و تعريفى كه از سوى پيشوايان دينى براى مرگ شده، درمى‏يابيم كه مرگ براى مؤمن چيزى نيست كه از آن بترسد، بلكه ترس از مرگ بايد براى كسانى باشد كه در زندگى آنان جز اعمال ناشايست ديده نمى‏شود. خطاكار هر لحظه تصوّر مى‏كند ممكن است مأموران قانون براى مجازات به تعقيب او بيايند. وى پيش از تسليم شدن به قانون آرامش ندارد و پس از آن كه بازداشت شد، هر قدم كه به دادگاه نزديك‏تر مى‏شود، دلهره او بيشتر مى‏شود، چون كه مى‏داند رسيدن به دادگاه و سپس بازداشتگاه يعنى آغاز تحمل مجازات خطاهاى گذشته، همين‏طور گناهكار به علّت خطاهايى كه مرتكب شده مى‏داند با رسيدن مرگ، بايد به كيفر گناهان خود برسد، از اين رو از مرگ و مردن مى‏ترسد.
اما مؤمنان و انسان‏هاى شايسته چون مرگ را تغيير منزل مى‏دانند و از رسيدگى به پرونده اعمال خود هراسى ندارند، از مرگ نمى‏ترسند.
با نگاهى كوتاه رواياتى كه در اين موضوع از معصومان(ع) به دست ما رسيده بهتر مى‏توانيم چهره مرگ را ترسيم كنيم:
1 - پيامبر اكرم(ص) فرمود: "مرگ هديه مؤمن است".(1)
2 - اميرالمؤمنين(ع) فرمود: "ميان ما و بهشت يا جهنّم چيزى جز مرگ نيست".(2)
3 - پيامبر(ص) فرمود: "مردم دو دسته هستند: گروهى (با مرگ خود جامعه را) راحت مى‏كنند. گروهى (با مرگ) راحت مى‏شوند.
مؤمن با مردن از گرفتارى‏هاى دنيا راحت مى‏شود و به درياى رحمت خدا و ثواب الهى وارد مى‏شود، اما با مردن ستمكار، مردم، حيوانات و درختان از او آسوده مى‏شوند و براى (رسيدن به مجازات) اعمال گذشته خود فرستاده مى‏شود".(3)
4 - امام صادق(ع) فرمود: هر مؤمنى در هنگام مرگ پيامبر(ص) و على(ع) را مى‏بيند و خوشحال مى‏شود و هر مشركى هم در آن هنگام آنان را مى‏بيند، اما سبب ناراحتى او خواهد شد.(4)
5 - به امام صادق(ع) گفته شد: مرگ را براى ما توصيف كنيد، حضرت فرمود: "(مرگ) براى مؤمن همانند بوييدن خوشبوترين بوييدنى‏ها است كه بوى آن او را به خواب ببرد و از همه رنج‏ها و ناراحتى‏ها راحت شود امإ؛ ح‏ح براى كافر همانند نيش مار و عقرب يا شديدتر از آن است".(5)
6- امام هادي بر يكي از يارانش كه در استانه مرگ بود ، وارد شد . او مي گريست و بي تابي مي كرد . حضرت به وي فرمود: اي بنده خدا اين كه از مرگ مي ترسي ، براي اين است كه نمي داني مرگ چيست؟ سپس امام (ع) مرگ را به حمام تميزي تشبيه كرد كه انسان آلوده اي وارد آن مي شود و او را از هر گونه غم و اندوه شستشو مي دهد. (6)
از مجموعه سخنان پيشوايان دينى به اين نتيجه مى‏رسيم كه:
مرگ هديه براى مؤمن و فاصله تا بهشت و سبب راحتى از گرفتاريهاى دنيا و همانند بوييدن خوشبوترين بوييدنى‏ها است. مؤمن در حال مرگ پيامبر(ص) و على(ع) را مى‏بيند و خوشحال مى‏شود، بنابراين عامل ترس نيست تا مؤمن از آن بترسد؛ اما مرگ براى كافران و گناهكاران همچون گزيدن مار و عقرب و فاصله رسيدن به عذاب و كيفر گناهان است و از اين رو از آن مى‏ترسد.
بنابراين اگر مي خواهيد به آرامش برسيد نگرش خود را در باره مرگ تغيير دهيد و آن را به عنوان يك واقعيت بپذيريد و به خود بفهمانيد كه مرگ كوچ كردن به سوي خدا و ديدار با معشوق و تسليم كردن امانت (جان) به خداوند بخشنده و مهربان است   پس همانند خواجه شيراز بگوئيم:
 اين جان عاريت كه به حافظ سپرده دوست          روزي رخش ببينم و تسليم وي كنم.
اميدواريم كه با اعمال شايسته و با اميد به رحمت گسترده الهي و لطف بي پايان او در جوار رحمت او قرار داشته باشيم  كه لطف خداوند بيش تر از جرم است.

1 - بحارالأنوار، ج 79، ص 171، به نقل از دعوات راوندى،
2 - همان.
3 - امالى الشيخ الطوسى، منشورات مكتبةالداورى، قم ص 184؛ معانى‏الأخبار، ابن بابويه، مؤسسة اعلمى، بيروت، ص 143؛ با كمى تفاوت روايت از امام صادق(ع) نقل شده است.
4 - بحارالأنوار، همان، ص 174، ح 8.
5 - معانى‏الأخبار، همان، ص 287.
6- ميزان الحكمة ، ج4 ، ص296