کسی که در حق ما ظلم کرده در دنیا هم تقاص می دهد؟

 پرسش:

آيا مجازات افرادى كه در دنيا به ديگران ظلم مى‏ كنند، در دنيا داده مى ‏شود يا واگذار به عالم آخرت مى ‏شود؟

پاسخ:

با سلام و عرض ادب و احترام 

از آيات و روايات استفاده مى‏ شود كه سنت الهى بر تأخير عذاب‏ تا روز قيامت قرار گرفته و هرگونه محاسبه و جزا در سراى آخرت صورت مى ‏گيرد و دنيا سراى عمل است. امام على (ع) مى‏ فرمايد: امروز موقع كار است و محاسبه‏ اى نيست و فردا هنگام محاسبه است و كار نيست.(1)
از برخى آيات و روايات ديگر استفاده مى ‏شود كه بعضى از گناهان همچون ستم به ديگران در دنيا، مجازات دارد و ستمكاران به سزاى اعمال ناشايست خود مى ‏رسند.
در آيات در مورد قوم ستمكار ثمود مى‏ گويد: «زلزله آن‏ها را فرو گرفت و درهم كوبيد»،(2) و گاه مى ‏گويد: «صاعقه آنها را فرو گرفت»(3)«يا صيحه آسمانى دامانشان را گرفت.»(4)
قرآن در مورد چگونگى هلاكت و سرانجام ظالمان مى گويد: «ببين اين خانه‏ هاى آنها است كه به خاطر ستم ايشان خالى مانده،»(5) «نه صدايى از آنها به گوش مى ‏رسد و نه جنب و جوش در آنها وجود دارد و نه از آن همه زرق و برق‏ها و ناز و نعمت‏ها و مجالس پر گناه اثرى باقى است.»
آرى، آتش ظلم و ستم در آنها افتاد و همه را سوزانيد و ويران كرد.
از ابن عباس روايت شده كه: «من از قرآن به خوبى استفاده كرده ‏ام كه ظلم و ستم، خانه‏ ها را ويران مى ‏كند، سپس به آيه «فتلك بيوتهم خاوية بما ظلموا» استدلال كرد.(6)
تأثير ظلم در ويران كردن شهرها و جامعه‏ ها با هيچ چيز قابل مقايسه نيست. ظلم صاعقه مرگبار، زلزله ويرانگر و همچون صيحه مرگ آفرين آسمانى است و تاريخ بارها اين حقيقت را اثبات كرده كه دنيا ممكن است كه با كفر ادامه يابد اما با ظلم قابل دوام نيست.
درروايتى از پيامبر اسلام (ص) نقل شده است:« ظلم از گناهانى است كه مجازات ان در دنيا داده مى ‏شود و به آخرت واگذار نمى‏ شود(7)
در برخى از روايات وارد شده است كه برخى از گناهان هست كه موجب نزول نعمت و عذاب مى‏ شود. (8) همچنين گاهى خداوند انسانهايى را كه دچار گناه شده ‏اند، در دنيا عذاب مى ‏كند، تا موجب بيدارى آنها شود بلكه از كار زشت دست بردارند و رو به سوى خداوند آورند كه اين گونه عذاب‏ها لطف در حق بندگان است.
پي نوشت ها :
1 – نهج البلاغه ، خطبه 42.
2 – اعراف ، 78.
3 – ذاريات ، 44.
4 – هود ، 67.
5 – نمل ، 50
6 – مجمع البيان، ذيل آيه 50، سوره نمل.
7 – وسائل الشيعه ، ج16، 274، مستدرك الوسائل ، ج 12، ص 87.
8 – بحارالانوار 7، 373 و ج 71 / 74.