از شیعه بودنم خجالت میکشم!

با سلام

تو یکی از خبرگزاری ها در مورد یه خانواده خودندم که تو روستایی که 400 خانوار داره زندگی می کنند.جالبه بدونید همه اهالی روستا سنی مذهب هستند و تنهی همین یک خانواده شیعه هستند.

 جالبتر از همه اینه که اینا با توجه وضعیت بد مالی که دارند اما حسینه ای برپا کردند و ساختند و در ایام عاشورا روحانی دعوت می کنند.

این خانواده بخاطر ارادت خودشون به امام حسین تو روستا مودند و اذیت ها می کشند و حتی ماه مبارک رمضان آب رو روی این خانواده بستند.

دختر خانواده تو اوج گرمای تابستان هیچ وقت چادر رو کنار نمیزاره و بخاطر اینکه با یک سنی ازدواج نکند با یک شیعه نابینا ازدواج کرده است.چون دختر عموهاش که با سنی ازدواج کرده بودند به زور سنی شدند و این نخواسته به سرنوشت اونها گرفتار بشه.

حاشا و کلا به این خانواده.

خدایا منو بخاطر این همه قصورم ببخش.در شهر و با وجود تمام امکانات کمترین کاری رو برای امام حسینم نمیکنم.حتی تو مراسماشم به زور شرکت میکنم.
هیچ وقت به فکر یاری حسینم نبودم وای بر من.

دختر خانم ما با این وضعیت گرما چادرش رو کنار نمیزاره بعد در شهر خانم ها... بخاطر شیعه امیرالمومنین بودنش و ماندش با یه نا بینا وسلط میکند و دختران دیگر شیعی بخاطر نماندن در خانه به هر خواستگار بی نماز و شرابخوری به راحتی جواب بله را می گوید.

یا اینکه برای ترس از موندن در خانه یا پیدا نکردن خواستگار خوب چادر رو از سر می کند و مانتو تنگ شیطانی و آرایش غلیظ رو چاشنی چهره نامبارک می کند.

وای بر ما

وای بر ما.

جا داره خون گریه کنیم به شیعه بودنمان.