عطش در کربلا

مقدمه
بحثي را که از قبل وعده کرده بودم به مدد امام زمان (عج) مطرح خواهم کرد. دقت لازم انشاءالله مبذول شود تا اين بحث حل شود.
با يک سير اجمالي و نه خيلي دقيق اگر کسي تاريخ کربلا را تورّق کند، مي يابد که مهمترين و برجسته ترين مصيبتي که در کربلا وجود داشته است، مصيبت عطش بوده است.
ببينيم قصه عطش چيست؟ در روز هفتم ماه محرم نامه اي از ابن زياد به عمرسعد مي رسد. در اين نامه دستور رسيده بود که بايد بين حسين (ع) و يارانش با آب فاصله ايجاد کنيد. بهمين دليل ابن سعد به شخصي به نام "عمرو بن حجّاج"، از سران لشگرش، دستور داد با پانصد سواره نظام بين آب با امام حسين(ع) فاصله بياندازند. سواره نظام در جنگهاي صدر اسلام معادل امروزي جنگجويي است که يک تانک در اختيار دارد. يکي از آن افراد سوار نظام، شخصي به نام "عبدالله ابن حصين عضدي" فرياد بلند کرد که حسين (ع) اين آب زلال و صاف که به رنگ آسمان است را نخواهي ديد و قطره اي از آن را نخواهي نوشيد تا زمانيکه از دنيا بروي! اين چيزي است که در تاريخ ثبت و ضبط شده است. تاکتيک دشمن عليه امام حسين، بستن آب بود. از قضا وقتي در تاريخ اسلام دقت کنيم مي بينيم که بستن آب شيوه بني اميه بوده است. در جنگ بدر اين کار را ابوسفيان کرد و در جنگ صفين معاويه اين کار را کرد. اين پدربزرگ و پدر و پسر، شيوه مبارزه شان همين است. بستن آب يک تاکتيک بني اميه است. پس خود آنها اعلام کردند که ما مي خواهيم چنين کاري را کنيم و کردند. يک سير اجمالي مي کنيم در احاديثي که درباره امام حسين (ع) است. تا ببينيم در احاديث در رابطه با عطش چه گفته اند.
احاديث مربوط به عطش:
حديث اول:
رسول اکرم(ص) فرموده اند: انّ ولدي الحسين يقتل بطف کربلاء غريبا وحيدا عطشانا
پسرم حسين در صحراي کربلا کشته مي شود در حاليکه تنها است، بي ياور است و عطشان است.
حديث دوم:
دومين جمله اي که من در رابطه با عطش امام حسين(ع) به آن استشهاد مي کنم مربوط به ظهور امام زمان (عج) است. انشاء الله اين روز را همه ببينيم. امام قبل از ظهورشان سه روز در کعبه معتکف مي شوند با گريه و ندبه! آيه شريفه امن يجيب را مکرر مي خوانند و به هر صورت اوضاع را به صورت ندبه براي خدا شرح و بحث مي کنند، تا اينکه اجازه ظهور داده مي شود. امامي که پرده کعبه را گرفته و ندبه مي کند، آنگاه پشت به کعبه مي کند و جملاتي براي معرفي خويش بيان مي کند:
الا يا اهل العالم! انا المهدي؛ آگاه باشيد اي جهانيان که من مهدي هستم
الا يا اهل العالم! انا الصمصام المنتقم؛ آگاه باشيد اي اهل عالم که من شمشير انتقام گيرنده هستم
الا يا اهل العالم! انّ جدي الحسين قتلوه عطشانا!  ؛ اي اهل عالم آگاه باشيد که جد من حسين را تشنه کام کشتند.
حديث سوم:
سومين اشتشهاديه اينست که بعداز ظهر عاشورا، وقتي امام (ع) در قلتگاه مي افتند، اسب بازمي گردد بطرف خيمه گاه. هرکسي با اين اسب تربيت شده پدر، صحبتي دارد، از جمله حضرت سکينه خاتون (س). ايشان يک عبارت دارد:
"هَلْ سُقِيَ اَبي اَمْ قُتِلَ عَطْشاناً" ؛ اي وابسته پدرم! آيا پدرم را آب دادند يا او را تشنه کشتند؟
حديث چهارم:
پيامي است که امام (ع) به اين مخدره دادند که جنبه ملکوتي دارد:
شيعتي مهما شربتم ماء عذب فاذکروني ؛ هرگاه آب گوارا نوشيديد ياد من باشيد.
اينجا نکته اي را عرض کنم که خيلي زيباست. از امام صادق (ع) سؤال کردند: آقا من نمي توانم يازده رکعت نماز شب بخوانم. چه کنم؟
فرمودند: در روز يازده رکعت را قضا کن. گفت: اگر نشد؟ فرمودند: سه رکعت، دو رکعت شفع و يک رکعت وتر را در موقع اش بخوان. اگر نشد، آن ار قضا کن.
گفت: اگر اين نيز حاصل نشد؟ فرمودند: نماز مغرب و عشا را به جماعت کن و پس از آن آيه آمن الرسول را بخوان.
گفت: اگر ميسور نبود؟ فرمودند: شب که مي خوابي، از خواب که بيدار مي شوي، تشنه مي شوي؟ گفت: بله
فرمودند: آب که مي نوشي، بر امام حسين (ع) سلام بده، ثواب نماز شب در نامه عملت ثبت و ضبط مي شود.
عطش اينقدر مهم است که اگر بعد از نوشيدن آب، نام ايشان را ذکر کني، ثواب نماز شب برايت نوشته مي شود. منبع اين حديث کتاب شريف "عده الداعي" نوشته ابن فهد حلي است.
حديث پنجم:
امام زين العابدين (ع) در شب سوم شهادت حضرت، بر روي سنگ قبر ايشان اين جملات را نوشتند:
هذا قبر حسين بن علي بن ابيطالب، الّذي قتلوه عطشاناً غريباً ؛ اين قبر حسين فرزند علي اب ابيطالب است که او را تشنه و غريب به شهادت رساندند. اين همه ظلم بر امام رفته، اما عطش را ذکر مي کنند.
حديث ششم:
ما مخلوقيم و خداوند خالق، او معبود است و ما عبد. ما هيچ شباهتي به خدا نداريم، نه در ذات، نه در اعمال و نه در صفات. فقط بنده، يکجا شبيه خداوند مي شود. آن هم جايي که براي امام حسين (ع) روضه مي خواند. اولين روضه خوان امام حسين (ع) خداست. وقتي براي حضرت آدم ابوالبشر به درخت ممنوعه نزديک شد و از آن ميل کرد و مشکل ايجاد شد، جبرئيل آن کلمات را به او تعليم داد. فَتَلَقي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلمات.
به آدم گفت که خداوند را به اين اسماء قسم دهد و بگويد: يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي، يا فاطر بحق فاطمه، يا محسن بحق الحسن، يا قديم الحسان بحق الحسين. همه را گفت از پيامبر اکرم (ص) تا امام حسين (ع). وقتي  به نام حسين رسيد، در حديث دارد که آدم گفت: جبرئيل! چهار اسمي را که گفتم بخشي از غم دلم رفت، اما اين اسم را که گفتم، غم بر دلم نشست و اشکم جاري شد.
جبرئيل براي آدم (ع) جريان کربلا را نقل مي کند: اين فرزند توست که مصيبتي به او مي رسد. او. عطشان و غريب و تنها کشته مي شود. او يار و ياوري ندارد و مي گويد: آه از عطش! آه از نبود ياور! عطش در کربلا به حدي مي رسد که آسمان را بصورت دود مي بيند و کسي عطش حسين (ع) را جواب نمي دهد مگر شمشير و سنگ که بر او مي زنند. آدم و جبرئيل گريستند مانند مادر فرزند مرده!
من شش مورد را استشهاد کردم. اما موارد بسياري در تاريخ هست، سنگين تر هم هست! قصّه عطش قصّه کاملاً جدي است.
شبهه عطش در کربلا:
عده اي بعنوان وکيل مدافع يزيد بن معاويه آمده اند و از او دفاع مي کنند. چقدر بايد پست باشند. حزن براي امام حسين (ع) ايمان مي خواهد و انصاف. مسيحي براي امام حسين (ع) عزاداري مي کند بدليل اينکه نمي تواند بپذيرد انساني با اين کمالات، اينگونه مورد ظلم و ستم قرار بگيرد. اين آزادگي مي خواهد. حضرت در روز عاشورا فرمودند: إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْرارًا. اگر دين نداريد اقلاً آزاده باشيد! من به کساني که شبهات را مطرح مي کنند مي گويم اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد! اگر مدافع امام حسين (ع) نيستيد، مدافع يزيد نباشيد.
گفته اند عاشوراي 61 هجري قمري، معادل 20 مهرماه 51 هجري شمسي بوده و معادل 9 اکتبر سال 680 ميلادي بوده است. وقتي عاشورا در مهر واقع شود، چون مهر ماهي پاييزي است، در پاييز عطش نمي تواند آنقدر برجسته باشد! زيرا پاييز آنقدر گرم نيست که شما اينگونه حرف بزنيد. مضافاً، اقليم کربلا طوري است که چون محصور به آب است، هر جاي اين زمين را که به عمق يک متر بکنيد به آب مي رسيد!
اين همان حرفي است که ابوحامد غزالي، عالم اهل تسنّن بعنوان وکيل مدافع يزيد گفته است. حالا يک قصه اي اتفاق افتاد و گذشت، شما بگذريد و يزيد را لعن نکنيد. وقتي مي پرسيد: چرا؟! مي گويند: ممکن است يزيد توبه کرده باشد، بالاخره يزيد از صحابه است!
خوب حسين (ع) هم از صحابه است! آنها هر کاري کردند خوشان مي دانند و خودشان. بالاخره صحابه هم اشتباه مي کنند! فوقش توبه مي کنند. اين را روحيه لطيف عرفاني نمي گويند بلکه روحيه خبيث شيطاني مي گويند!
حالا مي خواهيم جواب دهيم که قصه عطش چيست؟
نامه يزيد:
نامه اي از شام به کوفه فرستاده شد، از يزيد به ابن زياد. از آنجا نيز به کربلا فرستاده و به حر بن يزيد رياحي رسيد.
يک قاعده حقوقي داريم به نام اعتراف، اعتراف لازمه اش ايمان نيست، بلکه عقل است! اعتراف العقلاء علي انفسهم جايز، نافذ. يعني اعتراف فرد عاقل بر خودش جائز و نافذ است. اگر کسي در سلامت عقل باشد و بگويد من يک ميليون تومان بدهکار هستم، از نظر قضايي اين اعتراف محل توجه است، چون لازمه اش صحت عقل است!
در نامه اي که بدست حر رسيد، آمده است: "اما بعد فجعجع بالحسين حين يبلغک کتابي هذا و يقدم عليک رسولي و لا تنزله الا بالعراء في غير خضر و علي غير ماء..." بر حسين سخت بگيريد تا اينکه نامه ام به شما برسد. او را پياده نکنيد مگر در صحرايي که نه سبزه اي داشته باشد و نه آبي!
يعني ما براي کشتن حسين (ع) برنامه داريم و اين برنامه از شام بايد برسد! اين چيزي نبود که عمر سعد تصميم گرفته باشد. اما شام از چه کسي دستور گرفته، يک تحليل تاريخي دارد. دستگاه خلافت مسلمانان در آن زمان، مشاوري مسيحي بنام سرجون داشته که نقشه کشيدند. خودشان اعتراف کرده اند که او را به سرزميني بي آب و علف ببريد! وکيل مدافع مي گويد مهرماه بوده، آب بوده، هوا گرم نبوده و ...! اين اعتراف، مقدم بر حرف وکيل مدافع است.
کسي که راجع به امام حسين (ع) مي گويد اگر زمين را بکند آب بدست مي آورد، خيلي بي معرفت است. او نه امام (ع) را مي شناسد و نه امامت را مي داند چيست. امام موجود مفترض الطاعه علي جميع الموجودات است. امام واجب الاطاعه است. اگر بخواهد آب بدست آورد، لازم نيست زمين را بکند، اراده کند کافي است. همانطور که 20 سال پيش از آن در کوفه و در زمان حکومت پدرش، اميرالمؤمنين (ع) اينگونه اراده کرد.
تاريخ شيعه و سنّي نوشته اند کوفيان آمدند خدمت علي ابن ابيطالب (ع) و گفتند خشکسالي شده است. آب نداريم و نزديک است که تلف شويم! کاري کنيد آقا! ايشان به امام حسين (ع) فرمودند: حسين جان! براي اين مردم دعا کن و از آسمان خشک، باران بگير! پس از دعاي حضرت، باران آمد و شهر کوفه پر از آب شد. خدمت حضرت براي عرض تشکر رسيدند و گفتند که انشاءالله روزي جبران مي کنيم!


بررسي وضعيت آب و هواي کربلا در عاشورا:
دماي هوا در عاشورا:
اين گزارش علمي را از دو سايت هواشناسي نووا، که سايت معتبر هواشناسي کشور آمريکا است، و سايت مرکز هواشناسي بين المللي براي هواي کربلا استخراج کرده ام. آب و هواي کربلا از سال 1935 ميلادي ثبت و ضبط شده است. در دو دوره سايت هواشناسي نووا، يک دوره 25 ساله از 1935 تا 1959 ميلادي را ملاک قرار داده است. مرکز هواشناسي بين المللي از سال 1976 ميلادي تا 2008 ميلادي يعني يک دوره 33 ساله را ملاک قرار داده است. يک دوره را ملاک قرار مي دهند و کمترين و بيشترين دما را در آن ثبت مي کنند. بيشترين دمايي که در ماه اکتبر معدل مهرماه ثبت شده در سال 1935، 43 درجه؛ در سال 1936، 28 درجه؛ در سال 1937، 27 درجه؛ در سال 1938، 40 درجه و ... بوده است.
اينها در طول مدت زمان ذکر شده اندازه گيري مي کنند و ميانگين مي گيرند. پايگاه نووا ميانگين بيشترين دما در ماه اکتبر که معادل همان محرم 61 است را 35 درجه اعلام کرده است. بنابراين هيچ دليلي وجود ندارد که مهرماه حتما 18 يا 20 درجه بوده باشد! پايگاه بين المللي هم ميانگين بيشترين دماي هوا در مهرماه را 33 درجه اعلام کرده است. اين يکي از مختصاتي است که در اکتبر يا همان مهر در عاشورا بدست آمده است.
تابش خورشيد:
دومين خصوصيتي که درخواست شده، زمان تابش خورشيد است. تابش خورشيد در ماه اکتبر 10 ساعت و بطور مستقيم است. اگر چه ماه مهر در شش ماه دوم سال است اما تابش 10 ساعت و مستقيم از خصوصيات فصل تابستان است و موجب حرارت خيلي بالا مي¬شود.


اقليم و آب و هواي کربلا:
اما اقليم کربلا؛ ميزان بارش مجموعا در طول سال کمتر از 250 ميليمتر است، ميزان دماي حداکثر بين 33.5 تا 35، ارتفاع از سطح دريا حدود 20 تا 45 متر است و رطوبت پايين هوا کمتر از 30 درصد است. برمبناي اين مختصات، اقليم کربلا گرم و خشک است. از نظر اقليمي، تقسيم بندي مناطق به ترتيب فراخشک، خشک، نيمه خشک، معتدل و نيمه مرطوب است. سرزمين کربلا از نظر مرتبه در جايگاه دوم قرار مي گيرد!
پس بنابراين گزارشها نمي توان به اين نتيجه رسيد که عاشوراي سال 61 هجري، آب و هواي پاييزي داشته است. اين حرف هيچگونه مبناي علمي ندارد. حرف را بايد با دليل بپذيريد يا رد کنيد. نحن اصحاب الدليل! ما پيرو دليل هستيم.
منتقدان و مخالفان به چه دليل اين حرف را مي زنند؟ چگونه اين مطلب را استنباط کرده اند؟ اين حرف در باطنش حکايت از خباثت مي¬کند!


عطش؛ امتحان الهي
اين دليل علمي ما بود اما داستان عطش واقعاً چيست؟ حرف اصلي، اينها نيست. آقاي ما بالاتر از اين حرفها است!
"أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ"  آيا مردم گمان كردند که بگويند: ايمان آورديم، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟!


دو چيز در دين ما وجود دارد:
1.سؤال و جواب
2.امتحان
سؤال و جواب و امتحان بر مبناي کمال عقل و بر اساس احراز مقامات و کمالات مراتب عقلاني است. بهمين خاطر است که مجانين در قيامت مورد سؤال واقع نمي شوند. از آنجايي که انبياء و اولياء در عاليترين مراتب عقل هستند، لذا امتحانات ايشان چيزي نظير در دل آتش رفتن است. بايد از نظر کمال عقلي ابراهيم باشي تا امتحانت اين شود که در دل آتش بروي!
پس خداوند امتحان مي گيرد و شوخي بردار نيست! اما امتحان  امام حسين (ع) چيست؟ اگر ابراهيم فرزند به قربانگاه مي برد، حسين (ع) نيز مي برد. ابراهيم دست اسماعليل را گرفت و به قربانگاه برد براي ذبح، اما ذبح نکرد و بازگردانيد. اما حضرت اباعبدالله (ع) علي اصغر (ع) خود را به ميدان برد نه براي ذبح، اما ذبح شده بازگشت. اين امتحان حسين بن علي (ع) است که بر مبناي کمال عقل اوست.
يکي از شخصيتهايي که در قرآن ذکر شده و امتحان شده است، طالوت است که امتحان او عطش است، قرآن را با دقت بخوانيد!
طالوت فرمانروايي بود از طرف يکي از انبياء بني اسرائيل که در تاريخ انبياء نام او را ظاهراً "سموئيل" گفته اند. اين پيامبر براي مردم زمانش فرمانروا و حاکمي انتخاب کرد بنام طالوت. پس از اين تصميم، آنها دو دسته شدند! جناب طالوت براي اينکه يارکشي کند و افراد تحت حمايت خود را براي رويارويي با جالوت پيدا کند، يک امتحان گذاشت. اين امتحان هم از ناحيه خداوند بود. گفت وقتي به نهر آب مي رسيم، هر کس از آب نخورد يا به اندازه جرعه اي بخورد از من است؛ وگرنه از من نيست! اين امتحان را خداوند براي طالوت قرار داد براي يافتن ياران وفادار! در سوره مبارکه بقره آيه شريفه 249 آمده است:
"فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ"  
و هنگاميكه طالوت (به فرماندهى لشكر بنى اسرائيل منصوب شد) سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را بوسيله يك نهر آب، آزمايش مى‏كند؛ آنها (که به هنگام تشنگى) از آن بنوشند، از من نيستند؛ و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود، بيشتر از آن نخورند، از من هستند» جز عده كمى، همگى از آن آب نوشيدند. سپس هنگاميكه او و افرادى كه با او ايمان آورده بودند، (و از بوته آزمايش، سالم بدر آمدند) از آن نهر گذشتند، (از كمى نفرات خود، ناراحت شدند و عده‏اى) گفتند: «امروز، ما توانايى مقابله با (جالوت) و سپاهيان او را نداريم» اما آنها كه مى‏دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز رستاخيز ايمان داشتند) گفتند: «چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خداوند بر گروه‏هاى عظيم پيروز شدند!» و خداوند با صابران و استقامت‏كنندگان است.
عطش در کربلا دو بعد دارد: يک بعد بين امام (ع) است و خداوند، يک بعد بين لشگر يزيد است و امام (ع)
امام(ع) ابتلاء و امتحانش عطش است، آنها امتحانشان إِبْرَادُ كَبِدٍ حَارَّةٍ بوده است يعني خنک کردن جگر تفتيده. حسين بن علي (ع) در امتحانش پيروز شد، اما يزيد و يارانش مردود شدند.
چرا حسين بن علي (ع) که در حال امتحان است، اينقدر بر عطش تأکيد مي کند؟ دليلش اينست که بگويد عطش اثرش را گذاشته است. با همه اين حرفها من جگرم تشنه است! در واقع امام اتمام حجت کرده اند که بعدا ديگران نگويند ما که نمي دانستيم او تشنه بوده است! ما فکر کرديم دارد امتحان مي دهد. امتحان رابطه بين خداوند و امام است و اما امتحان آنها آب دادن به امام (ع) بوده است. اما اين طايفه در گذشته هم همواره آب را بسته اند. ابوسفيان در جنگ بدر، معاويه در جنگ صفين و ... و لشگر يزيد هم از امتحان سربلند بيرون نيامد و مردود شد.
•رسول خدا فرمودند: "لكل كبد حرّى اجر  " سيراب کردن جگر تشنه ثواب دارد [بحار الانوار ج 74، صفحه 370]
•از رسول خدا پرسيدند چقدر ثواب دارد فرمودند: مثل اينکه برده اي از نسل حضرت اسماعيل را آزاد کند. يعني پيامبر زاده اي را آزاد کند! [الكافي، ج‏2، ص: 202]
•پيامبر اکرم فرمودند: "إذا كَثُرَت ذُنوبُكَ فاسْقِ‏الماءَ عَلَى الماءِ   " هرگاه گناهانت زياد شد، مرتب به تشنگان آب برسان! [كنز العمّال : 16377]
امام باقر فرمودند: عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُحِبُّ إِبْرَادَ الْكَبِدِ الْحَرَّى وَ مَنْ سَقَى كَبِداً حَرَّى مِنْ بَهِيمَةٍ أَوْ غَيْرِهَا أَظَلَّهُ اللَّهُ يَوْمَ لَا ظِلَّ إِلَّا ظِلُّهُ‏ خداوند دوست دارد آب دادن به تشنه را و هرکس که موجود تشنه اي را سيراب کند مي خواهد حيوان باشد و يا انسان؛ خدا در روز قيامت او را زير سايه رحمت خودش قرار مي دهد. [الكافي، ج‏4، بَابُ سَقْيِ الْمَاء، ص: 59]
حضرت ابوالفضل العباس (ع) اگر آب نمي نوشيد از لشگر امام (ع) بود و اگر يک کف دست مي نوشيد باز هم از لشگر امام (ع) بود. اگر دست مبارک را داخل آب فرو برد بالا آورد، دليلش اين بود که مي توانست بنوشد اما لب تشنه حسين ابن علي(ع) را ياد آورد و رها کرد. فَذَکر عطش الحسين(ع)!
قصه عطش، امتحان امام (ع) بود. قصه عطش امتحان يزيد بود. آقاي ما نيازي ندارد که در زمستان در کربلا بوده باشد يا در تابستان. در مهرماه بوده باشد يا مرداد ماه! اگر اراده آب کند هر وقت که بخواهد آب بدست مي آورد. "إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ" خداوند امتحان حسين (ع) را تشنگي قرار داده است. و چه امتحاني داد و قبول شد!
جان عالم بفداي حسين (ع)! کاري کرد که عالم و آدم انگشت به دهان مانده اند. تا قيامت اين ثلمه جبران ندارد.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
  معالي السبطين، ج 1، ص 208; رياض القدس، ج 1، ص 263; سحاب رحمت، ص 342.
   الزام الناصب في اثبات الحجة الغائب، يزدي حائري‏پور، ج 2، ص 282.
   الوقايع والحوادث، ج 3، ص 269; معالي السبطين، جزء 2، ص 31; سوگنامه آل محمد، ص 398 به نقل از منتهي الآمال، ج 1، ص 293
  معالي السبطين، جزء 2، ص 29 و 90; سوگنامه آل محمد (ص)، ص 371; به نقل از تذکرة الشهداء، ملاحبيب الله کاشاني، ص 349 .
  سوره مبارکه عنکبوت، ايه شريفه2
  سوره مبارکه بقره آيه شريفه249ا
  بحار الانوار ج.74 ، صفحه 370
  كنز العمّال : 16377
   الكافي، ج‏4، بَابُ سَقْيِ الْمَاء، ص: 59