چرا حضرت زینب (س) جزء چهارده معصوم نمی باشد ؟

پرسش:

چرا حضرت زينب(س) جزء چهارده معصوم نمى ‏باشد؟
پاسخ :

با سلام و عرض ادب و احترام 

از دلايلى كه درباره عصمت و طهارت و پاكى از خطاها نسبت به پيامبران و امامان و حضرت زهرا(س) داريم، استفاده مى‏ شود كه فقط اينان معصوم هستند و ديگران گرچه انسان‏هاى پاك و با تقوايى باشند، عصمت آنها قطعى نيست، اگر چه ديگران هم مى‏ توانند به مقام عصمت دست يابند. در هر حال، عصمت چيزى است كه هر كس با آگاهى و تلاش مى‏ تواند به آن مقام دست يابد، اما چون در مورد آن چهارده تن به حكم آيات و روايات، عصمت قطعى است، آن‏ها را معصوم مى‏ دانيم. درجه‏ اى از عصمت وجود دارد كه مختص به امامان و پيامبران و به طور كلى پيشوايان دينى است، به اين جهت كه ما انسان‏ها بتوانيم به گفته‏ هاى آنان اطمينان كنيم و آن‏ها را مورد عمل قرار دهيم و به عنوان حجت و برهان از آن‏ها استفاده كنيم، مثلاً پيامبر(ص) كه آيات الهى را بر ما مى‏ خواند و به ما ابلاغ مى‏كند يا مطالب ديگرى از دين و حوادث و مطالب گذشتگان را بيان مى‏ نمايد، بتوانيم به گفته‏ هاى ايشان اطمينان پيدا كنيم و به آن‏ها تمسك كنيم. همين طور ائمه هدى(ع) كه مفسران قرآن و بيان كننده احكام الهى هستند، بايد از قول آنان مطمئن شويم. از اين رو عصمت در پيامبران و ائمه هدى شرط اساسى است.

چرا خداوند ما را به عنوان معصوم و امام انتخاب نکرد؟

پرسش:  

پيامبران و امامان(ع) معصوم هستند. (از گناه كبيره و صغيره و از هرگونه لغزش) با عنايت الهى عصمت به آنان داده شده است. اگر خداوند به ما هم اين عنايت را داشت، معصوم مى‏ شديم؟!
پاسخ :

با سلام و عرض ادب و احترام 

خداوند فيّاض مطلق است و از طرف او هيچ منعى براى فيض رساندن به مخلوقاتش وجود ندارد. هر چه تفاوت هست، مربوط به نحوه وجود مخلوقات است. هر موجودى به اندازه شايستگى‏ اش از نعمت‏هاى الهى بهره‏ مند مى‏ شود. فيض الهى به دريايى مى‏ ماند كه هر ظرفى به اندازه ظرفيتش از آن پر مى‏ شود.
عصمت از گناه اختصاص به پيامبران و اوصيا ندارد، بلكه افراد ديگر هم مى‏توانند مقام عصمت از گناه را دارا باشند، ولى عصمت در حد بالاتر به طورى كه با مصونيت از خطا در اعمال دينى و مصونيت از خطا در اعمال دنيوى و شخصى ملازم باشد، مربوط به پيامبران و امامان(ع) مى‏ باشد، چون پيشواى دينى هستند و اين امور، لازمه پيشوايى است. عصمت با تأييد الهى حاصل مى‏ شود، ولى تأييد الهى بدون علت نيست و علت آن، شايستگى وجودى پيامبر و امام است. شايستگى را خداوند تشخيص مى ‏دهد كه در چه كسى موجود است. چنان كه اعطاى مقام نبوت و امامت چنين است، يعنى بر اساس آمادگى روحى، پاكى ضمير، سجاياى انسانى، فكر بلند، انديشه و استعدادهاى خاصى به برخى از انسان‏ها عنايت مى‏ شود.(1)
وقتى برخى به جاى ايمان به پيامبر اسلام(ص) گفتند كه چه فرق است بين ما و محمّد(ص) كه به او وحى مى‏ شود و به ما نمى‏ شود، قرآن پاسخ داد كه: دادن نعمتى و فيضى به افراد به طور گزاف و گسترده نيست. اين طور نيست كه مثلاً قرعه بكشند يك كسى اسمش پيامبر يا امام در بيايد، بلكه شايستگى در فرد لازم است و شايستگى را فقط خدا مى‏داند:
«اللَّه أعلم حيث يجعل رسالته؛ خدا خودش مى‏داند رسالتش را كجا قرار دهد».(2)
چنين نيست كه اگر كسى به مقام عصمت نائل شد، ديگر خيالش از رفتار و گفتار و گناهان و كارهاى خوب و بد، راحت و آسوده باشد، بلكه انسان هر چه به مقام بالاتر مى ‏رسد، مصايب و مشكلات و سختى‏ها و آزمون‏هاى الهى و مسئوليت‏ها و تلاش‏ها بيشتر و سخت‏تر مى‏ شود.
پى نوشت‏ها:
1. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 360؛ تفسير نمونه، ج 5، ص 431.
2. انعام (6) آيه 124.

آیا آیه ی تطهیر، شامل همسران پیامبر هم می شود؟

پرسش:

آيا با توجه به بخش اول آيه تطهير که صراحتا درباره زنان پيامبر است و در شان آنان نازل شده عصمت آنان را مي توان نتيجه گرفت؟

پاسخ:

با سلام و احترام
عبارت " انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا"در بين آياتي آمده که مربوط به همسران رسول خداست يعني هم مخاطب آيات قبل و هم آيات بعد همسران است ولي مخاطب اين عبارت به دلايل متعدد همسران نيست از جمله:
1- آيات قبل همه با صيغه  جمع مونث مخاطب يا غايب آمده مثلا:"ان کنتن" ،"تردن"،"تعالين"، "امتعکن"و...؛ ولي به ناگاه در اين عبارت ضمير عوض شده و ضمير جمع مذکر مي آيد: "عنکم"،"يطهرکم"؛اين نشان مي دهد که مخاطب اين عبارت زنان نيستند.
2-آيات قبل و بعد خطاب به زنان پيامبر است و بر اين تصريح شده است.در ابتداي آيات آمده :"يا ايها النبي قل لازواجک ... "و باز در آيات بعد تصريح مي کند : "يا نساء النبي من ...يا نساء النبي لستن... " ولي به ناگاه در اين عبارت مخاطب را با عنوان "اهل البيت" ياد مي کند و اين هم نشان مي دهد  مخاطب غير از مخاطب قبلي است.
3-اين عبارت دلالت بر اراده  خاص خدا بر طهارت و عصمت اهل بيت دارد زيرا اراده  عمومي خدا بر پاکي همه  انسان ها است  و ارسال کتب و مبعوث کردن پيامبران براي محقق ساختن آن اراده  عمومي است . خداوند در سوره  مائده بعد از بيان احکام وضو و غسل و تيمم مي فرمايد :
«ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج و لکن يريد ليطهرکم و ليتم نعمته عليکم»(1)ولي در اينجا سخن از اراده  اختصاصي است چون با "انما" آورده که دلالت بر انحصار دارد. پس غير از  اراده  عمومي است
گرچه آيه‏ئ تطهير ((انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراش; خداوند اراده كرده است كه ناپاكي و پليدي را از شما (اهل بيت پيامبر) دور كند و شما را از هر نظر پاك سازد)). در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر(ص) آمده است ولي لحن اين آيه با آيات قبل و بعد تفاوت دارد و نشان مي‏دهد كه هدف ديگري را دنبال مي‏كند. چرا كه آيات قبل و بعد همه با ضماير جمع مونث است ولي اين آيه مورد بحث با ضمائر جمع مذكر آمده است! در آغاز اين آيه همسران پيامبر(ص) را مخاطب ساخته و به آنها دستور مي‏دهد كه در خانه‏هاي خود بمانند و همانند رسوم جاهليت نخستين درميان مردم ظاهر شوند و موازين عفت را رعايت كنند، نماز را برپا دارند و زكات را پرداخت كنند و خدا و رسولش را اطاعت نمايند (و قرن في بيوتكن و لاتبرجن تبرج الجاهلي و اطعن الله و رسوله) تمام شش ضميري كه در  و آتين الزكا الاولي و اقمن الصلو اين بخش از آيه آمده است همه به صورت جمع مونث است. (دقت كنيد).  سپس لحن آيه طور ديگري مي‏شود و مي‏فرمايد: خداوند ((تنها)) مي‏خواهد
پليدي و گناه را از شما اهل بيت دور سازد و شما را كاملاش پاك كند)) (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراش).  در اين بخش از آيه دو ضمير جمع به كار رفته است كه هر دو به صورت جمع مذكر آمده است درست است. كه صدر و ذيل يك آيه معمولاش يك مطلب را دنبامي‏كند ولي اين سخن در جايي است كه قرينه‏اي بر خلاف آن وجود نداشته باشد بنابر اين كساني كه اين قسمت از آيه را نيز ناظر به همسران پيامبر دانسته‏اند سخني بر خلاف ظاهر آيه و قرينه‏ئ موجود در آن; يعني تفاوت ضميرها گفته‏اند.  از اين گذشته در مورد اين آيه دسترسي به روايات متعددي داريم كه علماي بزرگ اسلام اعم از اهل تسنن و شيعه آن را از شخص پيامبر اكرم(ص) نقل كرده‏اند و در معروفترين منابع فريقين كه مورد قبول آنها است اين روايات به وفور و كثرت
آمده است.  اين روايات همگي حاكي از آن است كه مخاطب در اين آيه، پيامبر اسلام (ص) و علي و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) مي‏باشند (نه همسران پيامبر) كه بعداش به طور مشروح خواهد آمد.
تعبير به انما كه معمولاش براي حصراست و در فارسي امروز به جاي آن فقط يا تنها گفته مي‏شود دليل بر اين است كه موهبتي كه در اين آيه آمده ويژه‏ئ خاندان پيامبر(ص) است و شامل ديگران نمي‏شود.  جمعي از مفسران اهل سنت، اهل‏بيت را به معني همسران پيامبر(ص) دانسته‏اند ولي همان گونه كه گفتيم تغيير سياق آيه و تبديل ضميرهاي جمع مونث در ماقبل و ما بعد اين آيه به جمع مذكر دليل روشني بر اين است كه اين جمله محتواي جداگانه دارد و منظور از آن چيز ديگري است. مگر نه اين است كه خداوند حكيم است و قرآن در حد اعلاي فصاحت و بلاغت و همه تغييرات آن، روي حساب است.  گروهي ديگر از مفسران آن را مخصوص به پيامبر و علي و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام) دانسته‏اند. و روايات فراواني كه در منابع اهل سنت و شيعه وارد شده و در ذيل به بخشي از آنها اشاره مي‏كنيم گواه بر اين معني است.  و شايد به دليل وجود همين روايات است كه حتي كساني كه آيه را مخصوص به اين بزرگواران ندانسته‏اند، معني وسيعي براي آن قائل شده‏اند. كه هم اين بزرگواران را شامل مي‏شود و هم همسران پيامبر(ص) را، و اين تفسير سومي است و در آيه است.
اما رواياتي كه دليل اختصاص آيه به پيامبر و علي (ع) و بانوي اسلام فاطمه‏ئ زهرا(س) و دو فرزندشان حسن و حسين (عليهما السلام) مي‏باشد، همان‏گونه كه
اشاره شد بسيار زياد است.  از جمله هيجده روايت تنها در تفسير الدر المنثور نقل شده است كه پنج روايت از ام سلمه، سه روايت از ابو سعيد خدري، يك روايت از عايشه يك روايت از  بن نس، دو روايت از ابن عباس، دو روايت از ابي الحمرا_، يك روايت از وائل اسقع، يك روايت از سعد، يك روايت از ضحاك بن مزاحم، يك روايت از زيد بن ارقم است.  مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان رواياتي را كه در اين باره وارد شده بيش از هفتاد روايت مي‏شمرد و مي‏فرمايد: آنچه از طريق اهل سنت، در اين زمينه نقل شده بيش از آن است كه از طرق شيعه وارد شده است! و راويان ديگري را غيراز افرادي كه در بالا نام برديم نيز بر آنها مي‏افزايد (رواياتي كه روايت آنها در غيرتفسير الدر المنثور آمده است.) بعضي نيز تعداد روايات و كتبي را كه اين روايات در آنها نقل شده بالغ بر صدها ذكر كرده‏اند  و بعيد نيست چنين باشد.  در اينجا تنها قسمتي از آن روايات را با ذكر منابع آنها مي‏آوريم تا روشن شود، نزلت في النبي(ص) و علي وآنچه واحدي در اسباب النزول مي‏گويد: ان الاي  لايشاركهم فيها غيرهم; اين آيه درو الحسنين(عليهماالسلام) خاص
 فاطمه وص پيامبر اكرم(ص) و علي و فاطمه و حسنين (عليهم السلام) نازل شده وكس ديگري در آن با آنها مشاركت ندارند، يك واقعيت است.  اين احاديث را مي‏توان در چهار بخش خلاصه كرد.
 ؤ رواياتي كه از بعضي از همسران پيامبر(ص) نقل شده وبا صراحت مي‏گويد: هنگامي كه پيامبر (ص) سخن از اين آيه شريفه مي‏گفت، از حضرتش سوئال كرديم كه آيا ما هم جز_ اين آيه هستيم؟ فرمود: شما خوبيد اما مشمول اين آيه نيستيد! از جمله ثعلبي در تفسير خود از ام سلمه همسر گرامي پيامبر(ص) نقل مي‏كند كه پيامبر(ص) در خانه‏ئ خود بود كه فاطمه(س) غذايي نزد آن حضرت آورد، پيامبر(ص) فرمود: ((همسر و دو فرزندت حسن و حسين(ع) را صدا كن))، آنها آمدند، سپس غذا خوردند بعد پيامبر(ص) عبايي برآن‏ها افكند و گفت: اللهم! هولا_ اهل بيتي و عترتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراش; خداوندا اينها اهل بيت من و عترت منند، پليدي را از آنها دور كن، و از هر گونه آلودگي پاكشان گردان.)) و در اينجا بود كه آيه ((انما يريد الله....)) نازل شده... من گفتم اي رسول خدا: آيا من هم با شما هستم؟ فرمود: ((انك الي خير; تو بر نيكي هستي)) (اما در زمره‏ئ اين گروه نيست .و نيز ثعلبي از علماي معروف اهل سنت كه در اواخر قرن چهارم و اوائل قرن جم مي‏زيسته و تفسير كبير او معروف است از عايشه، همسر پيامبر(ص) چنين نقل مي‏كند:  هنگامي كه از او درباره‏ئ جنگ جمل و دخالتش در آن جنگ ويرانگر سوئال كردند (با تاسف) گفت: اين يك تقدير الهي بود! و هنگامي كه درباره‏ئ علي(ع) سوئال كردند، چنين گفت:  آيا از من درباره‏ئ كسي سوئال مي‏كني كه محبوب‏ترين مردم نزد پيامبر(ص) بود و از كسي مي‏پرسي كه همسر محبوب‏ترين مردم نزد رسول خدا(ص) بود، من با چشم خود ديدم علي و فاطمه و حسن و حسين(ع) را كه پيامبر(ص) آنها را در زير پارچه‏اي جمع كرده بود و فرمود: خداوندا! اينها خاندان منند و حاميان من، رجس و پليدي را از آنها ببر و از آلودگي‏ها پاكشان فرما، من گفتم اي رسول خدا آيا من نيز از آنها هستم فرمود: دور باش تو بر خير و نيكي هستي (اما جز_ اين جمع نيستي)... . اين گونه احاديث با صراحت مي‏گويد كه همسران پيامبر جز_ اهل‏بيت‏در اين آيه نبودند.
 ؤ داستان حديث كسا_ در روايات فوق العاده فراواني با تعبيرات مختلف ودر كتب زيادي مثل مسلم در صحيح، از قول عايشه و همچنين حاكم در مستدرك  و بيهقي در سنن و ابن جرير در تفسيرش و سيوطي در الدر المنثور آورده است.  نكته‏ئ ديگر اين كه فخر رازي بمناسبتي در ذيل آيه مباهله (آيه 61 سوره آل عمران) بعد از نقل اين حديث (حديث كسا_) مي‏افزايد: ((بدان كه اين روايت همچون روايتي است كه صحتش مورد اتفاق در ميان علماي تفسير وحديث است.  وامام احمد حنبل در مسند خود، اين حديث را از طرق مختلف آورده است. ؤ در بخش ديگري از روايت كه آن نيز متعدد و فراوان است مي‏خوانيم كه بعد از نزول آيه‏ئ تطهير پيامبر(ص) تا چندين ماه (كه بعضي شش ماه و بعضي نه ماه است) هنگامي كه براي نماز صبح از كنار خانه‏ئ فاطمه(ص) مي‏گذشت صدا مي‏زد: ! يا اهل البيت! انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و الصلو يطهركم تطهيراش)). اين حديث در كتب شواهد التنزيل با راويان مختلف نقل شده است و پيداست كه تكرار اين سخن از ناحيه پيامبر(ص) در آن مدت طولاني يك مساله حساب شده بوده است. او مي‏خواسته به وضوح و با تاكيد پي در پي‏روشن سازد منظوراز اهل بيت تنها اهل اين خانه‏اند تا در آينده ترديدي براي كسي باقي نماند. وجاي تعجب و حيرت است كه با اين همه تاكيد وتكرار باز مساله براي بعضي‏ها نامفهوم مانده است.
4 ؤ روايات زيادي كه از ابوسعيد خدري صحابه معروف نقل شده و اشاره به
آيه تطهير كرده، با صراحت مي‏گويد: اين آيه درباره رسول خدا و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است.  كوتاه سخن اينكه رواياتي كه درباره‏ئ آيه‏ئ تطهير و اختصاص آنها به پيامبر(ص) و
علي و فاطمه و حسن و حسين كه در منابع معروف اسلامي آمده اگر بخواهيماحصا_ كنيم از هزار هم مي‏گذرد.

1-مائده(5)،آيه6.
2-تحريم(66)،آيه4.
3- احزاب(33)،آيه 29.
4- همان،آيه33.
5-هود(11)آيه 73.


پرسش2:

آيا با توجه به بخش اول آيه تطهير که صراحتا درباره زنان پيامبر است و در شان آنان نازل شده عصمت آنان را مي توان نتيجه گرفت؟

پاسخ:

عبارت " انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا"در بين آياتي آمده که مربوط به همسران رسول خداست يعني هم مخاطب آيات قبل و هم آيات بعد همسران است ولي مخاطب اين عبارت به دلايل متعدد همسران نيست از جمله:

1- آيات قبل همه با صيغه  جمع مونث مخاطب يا غايب آمده مثلا:"ان کنتن" ،"تردن"،"تعالين"، "امتعکن"و...؛ ولي به ناگاه در اين عبارت ضمير عوض شده و ضمير جمع مذکر مي آيد: "عنکم"،"يطهرکم"؛اين نشان مي دهد که مخاطب اين عبارت زنان نيستند.

2-آيات قبل و بعد خطاب به زنان پيامبر است و بر اين تصريح شده است.در ابتداي آيات آمده :"يا ايها النبي قل لازواجک ... "و باز در آيات بعد تصريح مي کند : "يا نساء النبي من ...يا نساء النبي لستن... " ولي به ناگاه در اين عبارت مخاطب را با عنوان "اهل البيت" ياد مي کند و اين هم نشان مي دهد  مخاطب غير از مخاطب قبلي است.

3-اين عبارت دلالت بر اراده  خاص خدا بر طهارت و عصمت اهل بيت دارد زيرا اراده  عمومي خدا بر پاکي همه  انسان ها است  و ارسال کتب و مبعوث کردن پيامبران براي محقق ساختن آن اراده  عمومي است . خداوند در سوره  مائده بعد از بيان احکام وضو و غسل و تيمم مي فرمايد :

«ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج و لکن يريد ليطهرکم و ليتم نعمته عليکم»(1)ولي در اينجا سخن از اراده  اختصاصي است چون با "انما" آورده که دلالت بر انحصار دارد. پس غير از  اراده  عمومي است

پي نوشت ها:

1-مائده(5)،آيه6.

2-تحريم(66)،آيه4.

3- احزاب(33)،آيه 29.

4- همان،آيه33.

5-هود(11)آيه 73.

چرا امام باید معصوم باشد؟

پرسش:

آیا امام معصوم است و اگر بله چرا؟

پاسخ:

با سلام و ادب
به عقیده شیعیان امام و پیشوا باید معصوم باشد و عالمان شیعی با استفاده از ایات قرآن و دلایل عقلی آن را اثبات کردذه اند که در ذیل به برخی از ان دلایل اشاره می شود.
1) آیه امامت« و اذ ابتلى ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين»
«به ياد آوريد هنگامى را كه پروردگار ابراهيم، او را با وسايل گوناگونى آزمود، و او آزمايش خود را كامل كرد (و از عهده آنها بر آمد) خدا به او فرمود من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهيم گفت: از خاندان من نيز امامانى قرار ده خداوند فرمود: پيمان من - يعنى امامت - هرگز به ستمكاران نمى‏رسد.» (1)
طبق آيه فوق خداوند منصبهاى الهى را به كسانى اختصاص داده است كه آلوده به «ظلم‏» نيستند; زيرا وقتى كه حضرت ابراهيم عليه السلام منصب امامت را براى فرزندانش از خداوند درخواست كرده بود، جواب آمد: پيمان من به ستمگران نمى‏رسد..
سخن در معنى و مفهوم «ظالم‏» است; بايد ديد منظور از ظالم چه كسى است كه عهد خدا به او نمى‏رسد. بايد دانست كه هر گناهى ظلم به نفس است‏ .خواه اين ظلم به معنى كفر باشد آنچنان‏كه قرآن مى‏فرمايد: «ان الشرك لظلم عظيم‏» (2) و يا به معنى گسترده، هر فسق و گناهى; كه باز هم ظلم به نفس است; زيرا هر گنهكارى در عرف قرآن «ظالم‏» است اما آيا ظالم فقط كسى است كه در هنگام تقاضاى منصب الهى موصوف به صفت ظلم است‏يا براى رسيدن به عهد الهى بايد هيچگاه ظالم نباشد؟ بسيار بعيد به نظر مى‏رسد، بلكه محال است كه ابراهيم عليه السلام چنين تقاضايى را براى آن دسته از ذريه‏اش كه بالفعل ظالم بودند داشته است. بنابراين، منظور از «ظالم‏» در اينجا كسى است كه در گذشته و يا حال حتى براى يك لحظه از عمر خود موصوف به اين صفت‏بوده باشد و در واقع خداوند با بيان آن، حقيقت را براى ابراهيم عليه السلام روشن مى‏كند كه مقام امامت و رسالت مقامى والاست و تنها كسانى شايسته اين منصب هستند كه در تمام عمر از هرگونه شرك و كفر و گناه پاك و معصوم باشند) (3)) .
و با اين استدلال، غيرمعصوم، ظالم و ستمكار است و هيچ ستمكارى براى امامت‏شايسته نيست. در نتيجه هيچ غيرمعصومى صلاحيت و قابليت امامت را نخواهد داشت.
اين آيه بيان گر آن است كه مقام امامت چنان رفيع و بلند است كه تنها به انسان هاي پاك(داراي مقام عصمت) مي رسد. بنابراين امامان و پيشوايان ديني به خاطر و موقعيت رهبري انسان ها به سوي خداوند بايد از مقام عصمت برخودار باشند.  
2 )   آيه اولى الامر
يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم‏» اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد از خدا و رسول و اولى الامر، اطاعت كنيد. (4)طبق روایات فراوانی که از اهل سنت شيعه رسيده است منظور از «اولى الامر» در آيه شريفه، ائمه اثنى عشر عليهم السلام است..
با استدلال به اين آيه شريفه مى‏توان به روشنى عصمت اولى الامر (امامان) را به اثبات رساند. در اين آيه، كلمه «اطيعوا» دو بار به كار رفته است، يك بار فقط به خدا نسبت داده شده و بار ديگر به رسول و اولى الامر; از بخش دوم آيه مى‏توان روشن نمود كه «اطيعوا» (دوم) بين رسول و اولى الامر مشترك است و به دليل آن كه قيد و شرطى به همراه ندارد اطاعتى همه جانبه و بى‏چون و چرا و مانند اطاعت‏خدا، مطلق است اما اين مطلب جز با عصمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و اولوا الامر، سازگار نيست; زيرا اطاعتى اين چنينى، تنها در برابر كسى سزاوار است كه از كج‏انديشى و كج‏روى در گفتار و رفتار و كردار در امان است و مردم را جز به آنچه امر خداوند است نمى‏خواند. (5))
بنابراين مقتضاى «اطيعوا الرسول و اولى الامر» اين است كه اطاعت آنها به طور مطلق واجب است و آنها به يقين، از هر لغزشى مصون و معصوم هستند و اوامر آنها با اوامر الهى، تناقض ندارد; زيرا اگر امر آنها به ظاهر با امر خدا مخالفت داشته باشد باز مقتضاى اطلاق آيه اين است كه اطاعت آنها واجب است و اين يعنى دو امر متناقض در يك مورد; مثلا - العياذ بالله - اگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به گناهى امر كند مقتضاى «اطيعو الله‏» اين است كه آن گناه را مرتكب نشويم ولى به مقتضاى «اطيعوا الرسول‏» بايد آن را انجام دهيم و اين يعنى دو تكليف متضاد در يك مورد كه صدور آن از طرف شارع مقدس پذيرفته نيست. پس در واقع، آيه يادشده تضمينى است‏بر اين كه هيچگاه اوامر رسول و اولى الامر با اوامر الهى تناقض ندارد بلكه بر عصمت امامان عليهم السلام دلالت دارد. (6))
دلالت اين آيه بر عصمت امام به قدرى روشن است كه حتى فخر رازى يكى از علماى بزرگ اهل سنت نيز از آيه شريفه بر عصمت اولى‏الامر استدلال نموده است. (7)
) آيه تطهير 3
8)) انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»
اين آيه همواره كانون توجه علما و انديشمندان شيعه و اهل سنت‏بوده و بحثهاى گوناگونى را برانگيخته است. همه دانشمندان اسلامى بر اين باورند كه اين آيه فضيلت والايى را براى اهل‏بيت عليهم السلام به اثبات مى‏رساند. شيعه اين فضيلت را برابر با عصمت اهل بيت عليهم السلام مى‏داند; يعنى بر اساس اين آيه، اراده تخلف‏ناپذير خداوند بر طهارت اهل بيت عليهم السلام تعلق گرفته است تا آنها را از هرگونه پليدى دور سازد.
اين فضيلت‏با توجه به اين نكته كه قرآن كريم هرگونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مى‏شمارد، تفسيرى جز عصمت ندارد (9)
در گروه دلایل عقلی نیز چندین دلیل وجود دارد ، از جمله :
1- امامت ادامه شأن نبوت است ، غیر ازدریافت وحی و ابلاغ آن .
همان گونه که پیامبر (ص) غیر از دریافت و ابلاغ وحی ، احکام الهی را بیان می کرد و تفسیر صحیح آیات قرآن را بیان می فرمود و چون در زمان پیامبر تمام احکام الهی بیان نشد و تفسیر صحیح تمام آیات معلوم نشد ، در زمان بعد از پیامبر نیز نیاز به تفسیر صحیح آیات و بیان احکامی است که پیامبر بیان نکرده بود (یا فرصت آن پیش نیامد ، یا مورد ابتلای مردم نبود و یا بعد ها پیش آمد ) ، یا بیان احکامی که پیامبر بیان کرده بود و مردم در آن اختلاف داشتند ، پس نیاز به کسی بود که دچار خطا و اشتباه در تفسیر آیات و بیان صحیح احکام دین نباشد و این کس جز معصوم نیست ؛ پس بعد از پیامبر نیاز به امام معصوم بود و او کسی جز امام و پیشوا نیست.
2- نیاز به امام در دین آن است که مسائل مورد اختلاف در دین بیان شود و راه صحیح دین شناخته شود و اگرامام نیز مانند یکی از مردم خود دچار خطا شود ؛ این بر خلاف فرض نیاز به امام است که راه صحیح را باید نشان دهد و نقض غرض است.

1) سوره بقره آیه 124
2) سوره لقمان آیه 13
3) ر.ك: شهيد مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، مؤسسه چاپ فجر، چاپ دوم، تهران، 1374 ش.، ج‏4، صص‏923- 922; شيخ جعفر سبحانى، الالهيات، پيشين، ج‏2، صص‏627- 623; جعفر سبحانى، منشور جاويد، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ج‏5، ص‏271 به بعد; باب حادى عشر، پيشين، ص‏231
4) سوره  نساء/59.
5) علامه سيد محمد حسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، ج‏4، صص‏401- 387
6) ر.ك: محمدتقى مصباح يزدى، راه و راهنماشناسى، اميركبير، تهران، 1375 ش.، ج‏4، صص‏207- 206
7) خلاصه بيان وى از اين قرار است: خداوند در آيه كريمه به طور قطعى اطاعت اولى‏الامر را لازم دانسته است، و كسى كه اطاعتش اين گونه واجب گردد ناگزير معصوم از خطا و اشتباه خواهد بود; زيرا اگر معصوم از خطا و اشتباه نباشد در فرضى كه اقدام بر خطا كند بر اساس اين آيه بايد از او اطاعت كرد و اين به معناى امر به آن عمل خطا و اشتباه است، در حالى كه كار خطا و اشتباه مورد نهى است و نبايد از امر به آن پيروى شود. اين لازمه‏اش اجتماع امر و نهى در فعل واحد است. ر. ك. فخر رازى، التفسير الكبير، دارالكتب العلمية، بيروت، 1411ق.، ج‏10، ص‏116 ذيل آيه شريفه‏59 سوره نسا
8) احزاب/33
9) ر.ك: علامه سيدمحمد حسين طباطبايى، تفسيرالميزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، (بى‏تا)، ج‏16، صص‏313- 309

در اهل بيت(ع) كه رجس و پليدى نيست پس چگونه خدا آن را ببرد؟

پرسش:
خدا در آيه تطهير مى فرمايد: (... لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَيتِ)(خدا خواسته كه پليدى را از شما ببرد) در اهل بيت(عليهم السلام) كه رجس و پليدى نيست تا خدا آن را ببرد؟ آيا اين تحصيل حاصل نيست؟
پاسخ:
با سلام و عرض ادب و احترام
 ترجمه دقيق آيه تطهير چنين است: «خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و شما را كاملا پاك سازد.»
«تطهير» به معناى پاك ساختن و در حقيقت تأكيدى است بر موضوع «اذهاب رجس» (دور كردن پليدى ها) و ذكر آن به صورت «مفعول مطلق» در آيه، تأكيد ديگرى بر معناى آيه به شما مى آيد. در نتيجه مضمون آيه بدين معناست كه خداوند متعال، زمينه هاى پيدايش رجس و پليدى را در اهل بيت(عليهم السلام) از بين برده است، نه اين كه حتّى اگر خداوند زمينه ها را از بين نمى برد، باز هم رجس و پليدى نبود تا تحصيل حاصل شود؛ بلكه خداوند متعال با از ميان بردن زمينه هاى پليدى، رجس را از اهل بيت(عليهم السلام) دور كرده است. پس در اينجا دور كردن رجس و پليدى از اهل بيت، تحصيل حاصل نيست، بلكه تعلّق گرفتن اراده خداوند به اين موضوع مى باشد و پروردگار متعال، با از بين بردن زمينه هاى به وجود آمدن رجس و پليدى، آن را از اهل بيت دور مى كند.[1]
پاسخ فوق با يك مثال روشن تر مى شود. فرض كنيد كسى مار زهرآلودى را در يك مزرعه ديد و كشت و فردا به كشاورز گفت: «من خطر بزرگى را از شما دور كردم.» منظور چنين شخصى آن است كه من زمينه خطر را از بين بردم، نه اين كه مار زهرآلود به كشاورزان نزديك شد و من آن را دور كردم.
در اين گونه تعابير، از بين بردن زمينه ها، گاه با عباراتى بيان مى گردد كه تحصيل حاصل به نظر مى رسد و حال آن كه چنين نيست.

[1]. ر.ك: تفسير الميزان، علاّمه طباطبايى(رحمه الله)، ج 16، ص 309 ـ 310، انتشارات اسلامى.

Publish modules to the "offcanvas" position.