آیا خدا عادله واقعا؟

پرسش :
مهدی:سلام من هم سوال داشتم.
حوادث روزگار چگونه قابل توجیه است، مثلاً كسی عمر نوح می كند و دیگری عمری كوتاه؟ جوانی كه تازه عروسی كرده می میرد،‌ اما یونس در شكم ماهی حفظ می شود؟!
ممنون میشم كه جواب خوب و قانع كننده بدید.ممنون و التماس دعا

پاسخ:
با سلام و عرض ادب به آقا مهدی.انشاالله كه جوابم مفید وقانع كننده باشد.
مرگ از منظر فیلسوف و عارف و عامی بر دو گونه است:‌ مرگ طبیعی و غیر طبیعی. مرگ طبیعی وقتی است كه پیمانه پر شود و بدن به مرحله ای برسد كه از نَفْس جدا شود و روح ابزار فرسودة بدن را رها سازد،‌ ولی مرگ غیر طبیعی آن است كه انسان در اثر حادثه ای بمیرد. در هر دو صورت مرگ یك قانون الهی و سنت غیر قابل تغییر است. قرآن مجید فلسفة‌ مرگ و حیات را آزمایش مردم می داند: "خدا مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید كدام یك از شما درستكارترید".
ریشة‌ اعتراض به مسئله مرگ، عدم شناخت از ماهیت مرگ است. اگر مرگ را فنا و نابودی بدانیم،‌ اشكال وارد است. جوانی كه تازه ازدواج كرده، ولی با یك حادثه جان می بازد و یا به طور طبیعی می میرد با پیرمردی كه عمر طولانی داشته و از دنیا رفته، در حقیقتِ مرگ یكسان اند. اگر مرگ نیستی باشد،‌ برای پیرمرد نیز جای اعتراض است اما اگر مرگ عین حیات باشد، برای جوان نیز اعتراض وارد نیست. در شعری كه منسوب به خیام است آمده است:
تـركیـب پیـالـه ای كه در هم پیوست بشكستن آن روا نمی دارد مسـت
چندین قد سر و نازنین و سر و دست از بهر چه ساخت وز برای چـه شكسـت
اما بابا افضل در پاسخ این رباعی گفته است:
تـا گوهـر جـان در صـدف تن پیـوســت از آب حیــات صــورت آدم بســــت
گوهر چـو تمام شد، صدف چون بشكست بـر طـرف كُلـه گوشـة ‌سلطـان نشسـت
"
در این رباعی جسم انسان همچون صدفی دانسته شده كه گوهر گرانبهای روح انسانی را در دل خود می پروراند. شكستن این صدف، زمانی كه وجود گوهر كامل
می گردد، ضرورت دارد تا گوهر گرانقدر از جایگاه پست خود به مقام والای كُلَه گوشة انسان ارتقا یابد. فلسفه مرگ انسان نیز این است كه از مجلس جهان طبیعت به فراخنای بهشت بدین كه به وسعت آسمان و زمین است منتقل گردد و در جوار ملیك مقتدر و خدای عظیمی كه در تقرب به او هر كمالی حاصل است مقام گزیند." "اگر مردمی كه در هزار سال قبل می زیستند نمی مردند، نوبت زندگی به انسان های امروز نمی رسید، هم چنان كه مردم امروز اگر جان تهی نكنند، امكان وجود برای آیندگان نخواهد بود. اگر گُل های سال گذشته از رویة زمین برچیده نشده بودند،‌ گل های با طراوت و جوان سال جدید،‌ میدانی برای خود نمایی نمی یافتند."
اگر مرگ را تولد ثانوی بگیریم كه از طریق آن انسان، از محیط محدود زندگی این جهان به عالَمی بسیار گسترده تر گام می گذارد، باید از مرگ استقبال كنیم و بگوییم:
مـرغ بـاغ ملكوتـم نِیـَم از عالـم خاك دو سه روزث قفسی ساخته اند از بدنم
خرم آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست به هوای سر كویش پروبالی بزنم
اما فلسفة حوادث را قرآن مجید، رهایی از دلبستگی ها می داند و می فرماید: "هیچ مصیبتی در زمین و در وجود شما واقع نمی شود مگر این كه همة‌ آن ها قبل از آن كه شما و زمین را بیافرینیم،‌ در كتاب ثبت است و این امر برای خداوند آسان است. این برای آن است كه به خاطر آن چه از دست داده اید، غمگین نشوید و به آن چه خداوند به شما داده،‌شاد و دل بسته نباشید". مصائب و مرگ و میرها زنگ بیدار باشی است برای غافلان و شلاقی می باشد بر ارواح خفته و اشاره ای است به كوتاه بودن عمر این زندگی.
حیات و مرگ موجودات یكی از نشانه های قدرت پروردگار است. حفظ یونس در شكم ماهی و نجات ابراهیم از آتش نمرودیان و مرگ نوجوانان همه حاكی از قدرت لایتناهی پروردگار است و این امور تابع ارادة‌ حق تعالی است.
گر نگهدار من آن است كه من می دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می دارم


  .1
ملک (67) آیه 2.
  .2
استاد مطهری، مجموعه آثار ، ج1، ص 208.
  .3
حدید (57) آیه 23 و
22
.

 

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت