آیا حدیث "نحن معاشر الانبیاء لا نورث ما ترکناه صدقه" سندی هم دارد؟

پرسش:

آیا این صحیح است که انبیا ارث باقی نمی گذارند؟

پاسخ:

با سلام و ادب

امام بخاري(رحمه الله) در صحيح بخاري از حضرت عايشه ام المومنين روايتي با اين الفاظ نقل كرده است: ”حضرت صديقه فرمود: فاطمه زهرا و عباس عموي پيامبر(ص) به نزد ابوبكر صديق رفتند و از او ميراث خود را از زمين فدك و خمس خيبر خواستند، حضرت ابوبكر صديق فرمود: از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: از ما انبياء كسي ارث نمي برد، آنچه بعد از خود مي گذاريم صدقه است. ابوبكر صديق فرمودند: همانا خاندان پيامبر(ص) از اين مال مي خورند و فرمود كه سوگند به خدا صله رحمي با خويشاوندان آن حضرت برايم عزيزتر از آن نيست كه با خويشاوندان خود صله رحمي داشته باشم“

شيخ الاسلام ابن تيمه مي فرمايند: ” اين حديث را تنها حضرت ابوبكر روايت نكرده، حضرت عمر و عثمان و علي و طلحه و زبير و سعد و عبدالرحمن بن عوف و عباس بن عبدالمطلب و ازواج مطهرات و حضرت ابوهريره نيز روايت كرده اند“

در تائيد اين روايت در كتابهاي اهل تشيع نيز روايات متعددي آمده، ما به ذكر برخي از آنها بسنده مي كنيم.

در اصول كافي جلد اول باب ثواب عالم و متعلم از امام صادق(ع) روايتي با اين الفاظ نقل شده: ”حضرت امام صادق از رسول الله (ص) روايت كرده است كه رسول خدا فرمود: علماء وارثان انبياء هستند، انبياء از خود دينار و درهم به ارث نگذاشتند، ارث آنان علم بود، هر كسي از آن چيزي برگرفت، بهره زيادي برده است“

در كتاب من لا يحضر الفقيه، ج 4 ،ص 284 حضرت علي به فرزندش محمد حنيفه چنين توصيه كرده است: ”فرزندم در دين درك و فهم حاصل كن، زيرا فقها وارثان پيامبران هستند، پيامبران دينار و درهم از خود به ارث نمي گذارند، ارث آنان علم است، كسي كه از آن چيزي بدست آورده بهره و نصيب زيادي بدست آورده است”

در كتاب نهج البلاغه لابن ابي الحديد، ج 16، ص 10 آورده شده است كه حضرت زهرا، هم در آخرين لحظات زندگي پيامبر اسلام(ص) حضرت حسن و حسين(ع) را خدمت رسول الله برد و فرمود: ”اي رسول خدا(ص) اين دو تا فرزندان تو هستند، به آنان چيزي ارث بده، پيامبر فرمود: براي حسن هيبت و سرداري من و براي حسين دليري و سخاوت من است“

رسول الله(ص) به حسنين چيزي از اموال دنيوي ارث نداد، از اينرو معلوم مي شود كه قبلا تمام اموال و مايملك خود را در راه خدا و اسلام وقف كرده بود وگرنه چيزي به آنان ارث مي داد.

عقلأ هم ارث گذاشتن انبياء براي بازماندگان، سبب مشكل و سوء ظن مي گردد. زيرا اگر انبياء (ع) براي بازماندگان و خويشاوندان متاع و مال دنيوي به ارث گذارند، مورد اتهام و اعتراض قرار مي گيرند زيرا مردم در مقابل كسي كه او را پيامبر خدا قبول دارند از مال و جان خود دريغ نمي كنند حتي پذيرش مال و جان از سوي پيغمبر را براي خود سعادت و خوشبختي مي دانند.
از اينرو اگر پيغمبر اموالي كه در فتوحات و غيره بدست مي آيد در رفاه و آسايش اولاد و خويشاوندانش بكار برد و ملك شخصي آنان قرار دهد مخالفين خواهند گفت: كه او براي جمع آوري مال و منافع دنيوي ادعاي پيغمبري نموده است. اما اگر مال پيغمبر در منافع امتش قرار گيرد و پيغمبر منافع مسلمانان را بر منافع خود ترجيح دهد و اعلان كند كه بعد از او اموالش در راه خدا و بنفع مسلمانان وقف خواهد بود و بازماندگانش نمي توانند آن اموال را در مالكيت خود در آورند در چنيني صورتي بر پيامبر اعتراض وارد نخواهد شد.
ياران رسول خدا(ص) به ويژه آل و خاندان رسول در هر كار و عمل، قدم بقدم از رسول خدا(ص) تبعيت نموده و به وي تاسي مي جستند.لذا از ديدگاه اهل سنت، عمل ايشان دليل بر فعل و عمل رسول خدا(ص) تلقي مي شود. حضرت جابر انصاري در كتاب شرح لمحه، ج 1، ص 234 مي فرمايد: ”هيچ صحابي ثروتمندي نبود كه چيزي از مال خود را وقف نكرده باشد”

در فروع كافي كه از كتابهاي معتبر و مهم اهل تشيع است، وصيت حضرت علي چنين نقل شده است(تحقيق فدك نوشته سيد احمد شاه بخاري نقل از فروع كافي ، ج 3، ص 28): ”بنام خدا، اين آنچيزي است كه بنده خدا علي بخاطر خشنودي خدا و براي آنكه خداوند به سبب اين كار او را وارد بهشت كند و او را از اتش جهنم و آتش جهنم را از او در آن روزي كه برخي چهره ها سفيد و برخي سياه مي شوند، به دور دارد در مال خود انجام داده است و آن اين است كه تمام زمينهايي كه در ينبع و اطراف آن از آن من است وقف هستند“
و د ادامه آن وصيت فرمود: ”اين صدقه واجب شده و قطعي است.خواه زنده باشم يا بميرم از اين مال براي خشنودي خدا و در راه الله بين خويشاوندان، از قبيل بني هاشم و بني مطلب و خويشاوندان نزديك و دور انفاق شود و اين كار بعهده حسن بن علي است“
و نيز در ادامه همين توصيه فرمود به آن كسي كه اين كار را به او محول مي كند، توصيه مي كند كه: ”اصل مال را بگذارد و محصول آن را در راهي كه به او امر شده در راه خدا و خشنوديش و بين خويشاوندان از قبيل بني هاشم و بني مطلب و ديگر خويشاوندان نزديك و دور انفاق كند.چيزي از آن فروخته و يا هبه نشود و به ارث هم برده نشود“
در فروع كافي وصيت حضرت زهرا و امام جعفر صادق و در من لا يحضر الفقيه وصيت امام موسي كاظم نقل شده كه اين بزرگان هم اموال خود را در راه خدا وقف كردند، لذا عمل اين عزيزان خود دليلي قوي بر عمل مرشد و مراد و رهبرشان رسول اكرم(ص) است، چون ايشان مقلد و پيرو واقعي آن حضرت بودند.

انبياء(ع) داراي خصوصيتها و ويژگيهايي هستند كه افراد امت داراي آن خصوصيت و ويژگي نيستند، مثلا بطور همزمان بيش از چهار همسر داشتن از ويژگيهاي پيامبر(ص) است و افراد امت نمي توانند بطور همزمان بيش از چهار همسر داشته باشند و مساله ارث هم از همين مقوله است.
از اينرو اعتراض وارد نمي شود.لذا با توجه به روايات و وقايعي كه بيان شد، مساله ارث انبياء منتفي است.
اما اموالي كه رسول خدا(ص) در حيات طيبه اش از آن استفاده مي كرد و بعد از وي بطور وقف براي خويشاوندان آن حضرت(ص) و فقراء مسلمين و در راه خدا از ان استفاده مي شد عبارت بود از: محصول فدك، صدقه هاي زمينهاي بني نضير در مدينه منوره و خمس خيبر.

فدك روستايي در سرزمين حجاز است در ميان آن و مدينه منوره مسافت دو الي سه روز بطور متوسط با شتر است.در اين روستا گروهي يهودي ساكن بودند.در سال هفتم هجري پس از فتح خيبر اهالي اين روستا مرعوب و هراسان شده بدون جنگ به اين شرط كه نصف زمينها و باغهاي اين روستا از مسلمانان باشد با رسول الله(ص) و مسلمانان صلح كردند و عمر فاروق(رضي الله عنه) در دوران خلافتش نصف ديگر آن روستا را از اهالي آن خريد و اهالي آن روستا را از آنجا بيرون كرد.به هر حال مال و زمين و چيزي كه بدون كار زار بدست مسلمانان آيد مال فيء ناميده مي شود و چنيني مالي در اسلام بنا بر سوره حشر آيه 7 كه مي فرمايد: ”چيزي را كه خداوند از اهالي اين آباديها به پيغمبرش ارمغان داشته است متعلق به خدا و پيغمبر و خويشاوندان(پيغمبر و مستمندان و مسافران در راه مانده مي باشد“پس فيء از آن خدا و رسولش و خويشاوندان رسول و يتيمان و تهيدستان و مسافران در راه مانده مي باشد و فرد خاصي مالك آن نمي باشد.
از اينرو نصف زمينها و باغهاي فدك كه در حيات طيبه رسول خدا(ص) به تصرف مسلمانان درآمد مال فيء محسوب مي شد، رسول خدا(ص) از محصول آن بقدر نياز براي اهل بيت و خويشاوندانش مصرف مي نمود و باقيمانده را در راه خدا به فقراء و تهيدستان انفاق مي كرد.

در معجم البلدان، ج 4، ص 240 ذكر شده كه فاطمه زهرا(س) از رسول خدا خواست تا فدك را به او هديه كند اما رسول خدا نپذيرفت و فرمود: براي تو شايسته نيست كه آن را از من بخواهي و براي من شايسته نيست كه آن را به تو بدهم.
در كتابهاي معتبر اهل سنت حديث صحيحي روايت نشده كه ثابت كند، رسول خدا(ص) فدك را به حضرت فاطمه هديه كرد.تمام رواياتي كه در اين زمينه نقل شده ضعيف اند و رجال آن محل بحث قرار گرفته اند(كه در آينده به آن خواهيم پرداخت)، علاوه بر آن بين روايات مطالبه ارث و هبه تضاد و تناقض وجود دارد.

در شرح نهج البلاغه لابن ابي الحديد جزء شانزدهم ص 216 آمده است كه: ” وقتي زهرا ميراث خود را از ارث رسول خدا مطالبه كرد، ابوبكر(رضي الله عنه) قول رسول الله را برايش بيان نمود، فرمود: من به همان شيوه پيغمبر در آن عمل خواهم كرد حضرت زهرا از ابوبكر صديق عهد و پيمان گرفت كه آن را بهمان شيوه تقسيم كند.حضرت ابوبكر به او قول داد كه به همان شيوه تقسيم كند“
در پايان روايت ابن ابي الحديد چنين مي فرمايد: ”ابوبكر از محصول فدك بقدر نياز به خويشاوندان رسول خدا(ص) مي داد و باقيمانده را بين نيازمندان تقسيم مي كرد“
پس از وي هر سه خليفه(عمر. عثمان، علي) به همان شيوه تقسيم نمودند و تغييراتي در آن به وجود نياوردند.

ابن ميثم بحراني شارح نهج البلاغه در جلد 5 ص 10 كتابش چنين روايت كرده است: ”ابوبكر از محصول فدك به قدر نياز به آنان(خويشاوندان رسول) مي داد و خلفاي بعد از وي هم همان شيوه را اختيار نمودند“
سيد علي نقي فيض الاسلام در كتاب ترجمه و شرح نهج البلاغه ج5، ص 969 چنين نوشته است: ”خلاصه ابوبكر غلة و سود آن را گرفته بقدر كفايت به اهل بيت عليهم السلام مي داد و خلفا بعد از او بر آن اسلوب رفتار نمودند“
در دوران خلافت ابوبكر صديق و عمر فاروق رضي الله عنهما خمس محصول خيبر هم در ميان خويشاوندان پيامبر(ص) تقسيم مي شد. توزيع اين اموال را در بين خاندان پيامبر حضرت علي بعهده داشت، علي مرتضي مي فرمايند(ابوداوود، ج 2، كتاب الخراج ، ص 61):”من و عباس و فاطمه و زيد ابن حارثه نزد رسول خدا(ص) بوديم. من گفتم: اي رسول خدا اگر صلاح بدانيد مسئوليت تقسيم حق ما از اين خمس را به من محول كنيد تا بعد از شما كسي در اين كار با من اختلاف نكند.رسول خدا هم اين مسئوليت را به من محول كرد و من در حيات طيبه رسول الله(ص) اين خمس را بين بني هاشم و بني مطلب تقسيم مي كردم، ابوبكر و عمر هم اين مسئوليت را به من سپردند تا اينكه در آخرين سال خلافت عمر فاروق مال غنيمتي زيادي به نزد خليفه آمد.خليفه حق ما را جدا نمود مرا خواست تا آن مال را تحويل بگيرم و در بين خويشاوندان رسول تقسيم كنم، من در جواب گفتم: امسال ما نيازي به اين مال نداريم و مسلمانان به ان نياز دارند، پس ان مال را به مسلمانان بازگردان، در نتيجه خليفه آن مال را در بين مسلمانان تقسيم نمود“
در اين روايت به طور صريح ذكر شده كه در دوران زندگي رسول الله(ص) و دو خليفه اول (ابوبكر و عمر) علي اين مال- خمس خيبر – را در ميان خويشاوندان رسول تقسيم مي كرد و حضرت صديق و فاروق هيچ نوع تغييري در تقسيم آن اموال بوجود نياوردند و طبق روش پيغمبر(ص) مال را توزيع مي نمودند.

آيا به خويشاوندان رسول خدا(ص) با توجه به مطالب گذشته ظلمي شده است؟؟ يا حقي از آنان تلف شده؟؟

ابوطالب محمد بن علي بن الفتح الحربي العشاري در كتاب فضايل ابيبكر الصديق از امام محمد باقر بن زين العابدين چنين نقل كرده است: ” كثير النوال فرمود:به امام محمد باقر گفتم از ابوبكر و عمر بگو، آيا چيزي در حق شما ظلم كردند؟ امام فرمود: خير قسم به آن ذاتي كه قرآن را بر بنده اش-رسول الله- نازل كرد تا براي جهانيان بيم دهنده باشد، آنان به اندازه دانه خردلي در حق ما ظلم نكردند“

ابن ابي الحديد در جزء شانزدهم شرح نهج الباغه در بحث فدك فصل اول صفحه 220 همين روايت را نقل كرده است.

زيد الشهيد ابن زين العابدين مي فرمايد: ”اگر در مساله فدك من به جاي ابوبكر مي بودم همان حكم را صادر مي كردم كه ابوبكر صادر كرد“

ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه جزء شانزدهم در اخباروارده درباره فدك، ص 220 قول زيد شهيد را چنين نقل كرده است: ”امام شهيد فرمود: همانا ابوبكر مرد مهرباني بود و دوست نداشت چيزي را كه پيغمبر انجام داده تغيير دهد و به خدا قسم اگر اين مساله(فدك) به من واگذار مي شد، من در آن همان قضاوت و حكمي را صادر مي كردم كه ابوبكر درباره آن صادر كرد“

ابوبكر صديق به خاندان و خويشاوندان رسول خدا(ص) ارادت خاص و فوق العاده اي داشت به گفته مجلسي از علماي شيعه در كتاب حق اليقيق ص 201 و 202 صديق به زهرا چنين گفت: ”در هر امر عظيمي دوست نمي دارد شما را مگر سعادتمندي و دشمن نمي دارد شما را مگر هر بدبختي پس شما عترت پاكيزه رسوليد و نيكان و برگزيدگان و راهنمايان مائيد بسوي خير و سعادت و جنت و توئي برگزيده زنان و دختر بهترين پيغمبران.
به خدا قسم كه من از راي رسول خدا تجاوز نكرده ام و آنچه كرده ام باذن او كرده ام و خدا را گواه ميگيرم كه شنيدم از رسول خدا كه گفت: ما گروه انبياء ميراث نمي گذاريم نه طلا و نه نقره و نه خانه و نه عقار و نيست ميراث ما مگر كتابها و حكمت و علم پيغمبري...“

آيا كسيكه چنين ارادت و اعتقادي نسبت به زهرا داشته باشد خق او را ضايع و تلف مينمايد؟؟در حاليكه خود از آن مال استفاده شخصي نكند.
آيا ابوبكري كه به گفته علامه اميني-از علماي شيعه- ” تا رسول خدا(ص) زنده بود رفتار قابل انتقادي از او ديده نشد“(دايره المعارف تشيع نقل از الغدير، جلد اول، ص 384)
پس ابوبكري كه پس از ايمان اوردن به خدا و رسولش تمام اموال خود را در راه خدا انفاق نمود، حتي روزي رسول خدا(ص) از وي مي پرسد: در خانه براي بچه هايت چه گذاشتي مي فرمايد، خدا و رسولش را گذاشتم. يعني هرچه داشتم اوردم چيزي جز عشق و محبت به خدا و رسولش در خانه نگذاشتم ايا شايسته اين نيست كه يك دانشمند شيعه-علامه اميني- درباره اش بگويد: ”نشناختن حق ابوبكر از جنايات فاحش به شمار ميرود“

خداوند مسلمانان را به خط مشي صحابه راهنمايي و توفيق عمل عنايت بفرمايد.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت