گمراهی حضرت آدم توسط شیطان بود یا نفس اماره؟

پرسش:

به طور قطع , حالات و صفات و اخلاق مذموم و رذيله پدر و مادر به فرزندان منتقل و زمينه انحراف آنان را فراهم مي كند و از طرف ديگر شيطان و نفس اماره از همين علت استفاده و آنان را گمراه مي كنند; حال بگوييد:فرزندان چه گناهي كرده اند كه بايد به آتش والدين بسوزند؟! گناه شيطان چه بود, اگر حضرت آدم و حوّا نتوانستند خود را از وسوسه شيطان دور نگهدارند؟

پاسخ:

با سلام و تشکر از ارتباط جنابعالی با سایت طلبه پاسخگو و آرزوی کسب توفیقات روز افزون

در اين كه حالات و صفات و خصوصيات جسمي و رواني پدران و مادران به فرزندان منتقل مي شود, شبهه اي نيست و هم مورد تأييد شرع است و هم علم , قرآن از زبان حضرت نوح بيان مي كند: پروردگارا! اين مردم كافر و گمراه را از صفحه زمين برانداز! زيرا اگر آنان را به حال خود رها كني , ديگران را گمراه مي كنند و فرزنداني آلوده و كافر مي زايند.(1)

بيان آيه اين است كه چون برخي مردم فاجر و كافرند و خصايص فكري وروحي پدران و مادران به بچه هاي منتقل مي شود, لذا نوح در خواست كرد خداهمه را نابود كند تا فرزنداني مثل خود به وجود نياورند.

نبي اكرم (ص)مي فرمايد: «انظر فى اىّ شىءٍ تضع و لدك فان العرق دسّاس ;متوجه باش نطفه خود را در چه محلى قرار مى دهى , چون اخلاق و صفات پدران به فرزندان سرايت مى كند».(2)

حضرت اميرالمؤمنين با قبضه شمشير بر دوش پسرش , محمد حنيفه كوبيدو فرمود:«ادركك عرق من أمّك ; ترس و ضعف از مادر به تو منتقل شده است ».(3)

فرزندان در شكم مادر, خلاصه اي از مجموعه صفات ظاهري و معنوي والدين و اجداد خويش هستند و عوامل وراثت مي تواند در آن ها تأثير مفيد يامضر و كوچك و بزرگي داشته باشد.

اگر همه عوامل خوب باشد, بچه در شكم مادر خوشبخت است و اگر همه يا بعضي از آن پليد و ناپسند باشد, بچه در شكم مادر بدبخت خواهد بود. برهمين اساس رسول خدا(ص)فرمود:«الشقى من شقى فى بطن اللّه و السّعيد من سعد فى بطن اللّه ; بدبخت , در شكم مادر بدبخت مى شود, چنان كه خوشبخت , درشكم مادر خوشبخت مى شود» .(4)

از نظر علمي نيز مطلب از همين قرار است . يكي از بزرگان مي نويسد:«اگرهنگام آبستن , مادر بترسد به طورى كه رنگش تغيير كند و دچار لرزش شود, دربدن نوزاد لكه هايى ديده مى شود كه آن ها را ماه گرفتگى مى نامند» .(5)

كوتاه سخن اين كه : تمام صفات ناپسند مادر, مانند بدبيني و بدخواهي وكينه توزي و حسدورزي و خيانت و ناپاكي هم چنين كليه سجاياي اخلاقي مانندتقوا و پاكدامني و پاكدلي و صفا و مهرورزي و خيرخواهي و نوع دوستي وآرامش نفس به فرزندان منتقل مي شود.

آن چه از ناحيهء پدر و مادر منتقل مي شود, دو قسم است : بعضي به صورت سرنوشت قطعي و قضاي حتمي و اجتناب ناپذير است و تا آخر عمر با فرزندان خواهد بود, مانند, رنگ پوست و چشم و كوري و كري و حماقت , ولي برخي به صورت زمينه و مقتضي به انسان منتقل مي شود كه به وسيلهء اوضاع يا تربيت قابل تغيير است , مثلاً بچه اي كه از مادر مسلول متولد شده است , زمينه ءمساعدي براي پذيرش اين مرض دارد, ولي مسلول شدن حتمي و قطعي نيست . اگر بعد از ولادت , از مادر جدا شود و در محيط سالمي تحت مراقبت قرار بگيرد, مي تواند انساني سالم باشد و مدت ها به راحتي زندگي كند, ولي اگربعد از ولادت , از شير مادر استفاده كند و در آغوش او پرورش يابد, چون زمينه ءمساعدي دارد, زود مسلول مي شود و مدت ها بايد از آن رنج ببرد.

و يا مثلاً صفات نيك پدران و مادران مانند تقوا و شجاعت و سخاوت وپاكي و ايثار و... به صورت زمينه و مقتضي , به فرزندان منتقل مي شود, اما به خاطر قرار گرفتن در محيط ناسالم و يا تربيت غير صحيح , آن زمينه از بين برود وبه جاي آن فساد و ترس و بخل و ناپاكي قرار گيرد.

اگر همهء صفات موروثي غير قابل تغيير باشد, قيام انبياي الهي و تعاليم مقدس آسماني آن ها و هم چنين كليه سازمان هاي تربيتي و اصلاحات اخلاقي جامعه هاي بشري لغو خواهد بود.

انبيا نيامدند ديوانه هاي مادرزاد را عاقل نمايند و يا احمق و ابله هاي فطري را نابغه كنند; اين كار شدني نيست , بلكه آن ها آمدند از راه تربيت صحيح ,صفات موروثي قابل تغيير را تحت مراقبت اعتقادي و عملي قرار دهند و آن رابه كمال انساني رهبري كنند.

رسول خدا(ص)فرمود: «السعيد قد يشقى و الشقى قد سعيد; خوشبخت ,گاهى بدبخت و بدبخت , گاه خوشبخت مى شود».(6) اين حديث صراحت دارد همه صفات موروثي , حتمي و قطعي و غير قابل تغيير نيست .

يكي از بهترين دلائل بر اين مطلب كه همهء صفات منتقل شده از والدين به فرزندان , به صورت سرنوشت حتمي و غير قابل تغيير نيست و مي توان در اثرتربيت صحيح آن را تغيير داد, اين است كه اسلام همهء انسان ها را قابل تربيت مي داند و عملاً همه را به خدا پرستي و كسب سجاياي اخلاقي و ترك صفات رذيل دعوت مي كند و اميدوار است با آموزش و پرورش صحيح , آنان را به حيات انساني برساند و حتي براي فرزندان نامشروع برنامه تربيتي گذاشته است .

بر حسب روايات , فرزندان زنا زاده و نامشروع , زمينه هاي زيادي براي انحراف دارند كه با فرزندان مشروع و قانوني قابل قياس نيست . امام صادق (ع)من بيان صفات زنازاده گاه مي فرمايد: «انه يحنّ الى الحرام و الإستخفاف بالدّين و سوء المحضر; او به گناه متمايل است و احكام و قوانين الهى را تحقير مى كندو در مجالست با مردم بد اخلاق است ».(7)زنا زاده , صددرصد طبيعي نيست و ازپدر و مادر نابكار خود, زمينه مساعد انحراف را به ارث مي برد و روح او براي آلوده شدن به سيّئات اخلاقي آماده تر و ممكن است كم ترين وضع نامناسب ,آنان را به كارهاي غير مشروع وادار نمايد, اما اين طور نيست كه زنازاده نتواندخود را بسازد و در مسير حق قرار بگيرد و اهل بهشت باشد. فرقي بين فرزندان نامشروع و فرزندان مشروع و قانوني , از نظر تربيت پذيري وانسان شدن وجودندارد و هر دو مي توانند با اعمال نيك و صالح , در رديف اولياءاللّه قرار بگيرند واهل نجات باشند; تنها فرقشان اين است كه فرزندان نامشروع , چون زمينه آلودگي و انحراف بيشتري دارند, لذا براي پاكي و طهارت و متقي شدن ,مجاهده بيشتري لازم دارند.

با توجه به نكات فوق , در پاسخ قسمت اول سؤال (فرزندان پدران و مادران منحرف , زمينه انحراف دارند و شيطان و نفس اماره از همين راه وارد مي شود وآنان را منحرف مي نمايد, و در اين صورت گناه اين فرزندان چيست ؟) مي گوييم :چنان كه متذكر شديم فرزندان اين گونه والدين , گرچه زمينه انحراف بيشتري دارند, اما مي توانند عوامل موروثي را از بين ببرند. اين گونه فرزندان مي توانندخود را پاك كنند و متدين و با تقوا بشوند, اگر چه نسبت به ديگران تلاش وكوشش بيشتري لازم دارند; بنابراين اگر كوتاهي كنند و در مسير حق قرار نگيرند,گناه كارند و فرداي قيامت مجازات خواهند شد. وانگهي زمينه را پدر و مادر به وجود مي آورند و آن ها مقصرند و فرداي قيامت به همان اندازه مكافات خواهندديد و خداوند تقصيري ندارد. خداوند به وظيفه خود عمل كرد و عالم را با نظام متقن و محكم آفريده و به انسان ها عقل و انديشه عنايت كرده و 124000پيامبر(ع)را براي ارشاد و هدايت آن ها فرستاده و به آن ها فرموده : من جريان امور را طبق اقتضاي علل و نظام موجود عالم مي گردانم , نه آن طور كه شمابخواهيد. امام علي (ع)مي فرمايد: «انّ اللّه يجرى الاءمور على ما يقتضيه لاءعلى ماترتضييه ;(8) خداوند, امور را آن گونه كه مقتضى است , جارى مى كند, نه آن چنان كه

تو بخواهي !».

بر اين اساس . اگر والدين , قوانين الهي را بفهمند و بر طبق آن گام بردارند,بچه هاي خوشبخت خواهند داشت و اگر بر خلاف گام بردارند و حركت كنند,فرزندان بدبختي خواهند داشت .

[چندين چراغ دارد و بيراهه مي رودبگذار تا بيفتد و بيند سزاي خويش]

در پاسخ به قسمت دوم سؤال (اگر حضرت آدم و حوّا نتوانستند خود را ازوسوسه هاي شيطاني حفظ كنند, گناه شيطان چه بود) مي تواند گفت : در قضيه حضرت آدم و حوّا, هر دو طرد وسوسه گر و وسوسه شونده ) مقصر بودند;حضرت آدم و حوّا مقصر بودند, چون به هشدارهاي الهي توجّه نكردند و بانزديك شدن به شجره ممنوعه و تناول ميوه آن , مرتكب ترك اولي شدند. وشيطان با دعوت آن دو براي زير پا گذاشتن دستور الهي و كنار گذاشتن فرمان خدا و نشنيدن سخنان او, عملاً عليه خدا موضع گرفت , كه عملي خلاف وگناهي نابخشودني است .

به خاطر اين تقصير, هر دو از درگاه الهي طرد شدند; حضرت آدم و حوّا ازبهشت رانده شدند و تمام جلالت و عظمت خود را از كف دادند, منتها حضرت آدم و حوّا بعد از سال ها در به دري و گريه و زاري و اظهار ندامت و پشيماني , به درگاه الهي روي آوردند و با تمام وجود از او خواستند از سر تقصيرشان در گذردو آن ها را مورد عفو و بخشش قرار دهد; خداوند آن ها را مورد عفو و بخشش قرار داد و مجدداً تاج عزّت و عظمت را به آن ها بخشيد و آنان را به پيشگاه خودپذيرفت , اما شيطان در اثر غرور و تكبّر, از كردهء خود پشيمان نشد و به سركشي ادامه داد و به همين دليل تا ابد از رحمت الهي محروم گرديد.

گفتني است : خداوند شيطان را, شيطان نيافريد, بلكه او را با طينت پاك وخداگرا و حقيقت جو آفريد; به اين دليل كه سال ها هم نشين فرشتگان بود و باپاك ترين موجودات الهي زندگي مي كرد, ولي بعد با سوء استفاده از آزادي خود,در سلك طاغيان در آمد.

از نظر نظام آفرينش , وجود شيطان براي آن هايي كه مي خواهند راه حق رابپيمايند و در اين راه رشد پيدا كنند, زيان بخش نيست , بلكه وسيلهء پيشرفت وتكامل است , چون تكامل هميشه از تضاد و درگيري پيدامي شود. (تواين بى)يكي از فلاسفه بزرگ مي گويد: «هيچ تمدن درخشانى در جهان پيدا نشد مگر اين كه ملّتى مورد هجوم يك نيروى خارجى قرار گرفت و بر اثر آن , استعداد خود رابه كار انداخت و تمدن درخشانى را پى ريزى كرد».(9)

از طرفي گرچه خداوند شيطان را در انجام وسوسه هايش آزاد گذاشت , ولي انسان را در برابر او بي دفاع قرار نداد; زيرا نيروي عقل به او بخشيده تا بتواند درمقابل وسوسه هاي شيطان مقاومت كند; و نيز فطرت پاك و عشق به تكامل را دردرون او به عنوان عامل سعادت قرار داه و فرشتگاني را كه الهام بخش نيكي هاهستند, به كمك كساني كه مي خواهند از وسوسه هاي شيطان مقاومت كند; ونيز فطرت پاك و عشق به تكامل را در درون او به عنوان عامل سعادت قرار داده و فرشتگاني را كه الهام بخش نيكي ها هستند, به كمك كساني كه مي خواهند ازوسوسه هاي شيطان در امان بمانند, فرستاد.(10)

1.نوح (71) آيه 27.

2.محمد تقي فلسفي , كودك , ج 1 ص 64 به نقل از المستطرف , ج 2 ص 218.

 3.محمد تقي فلسفي , كودك , ج 1 ص 65 به نقل از تتمة المنتهي , ص 17.

4.همان , ص 81 به نقل از تفسير روح البيان , ج 1 ص 104.

5.سيد نعمت الله جزايري , اعجاز خوراكي ها, ص 172 با تلخيص .

6.محمد تقي فلسفي , كودك ,ج 1 ص 88 به نقل از تفسير روح البيان , ج 1 ص 104.

7.سفينة البحار, ماده زني .

8.غررالحكم , ج 2 ص 510(چاپ دانشگاه ).

9.تفسير نمونه , ج 1 ص 194 با تلخيص .

10.ناصر مكارم و جمعي از نويسندگان , تفسير نمونه , ج 1 ص 193و 194و ج 6 ص 112 باتلخيص .

 

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت