چرا بايد افرادي به نام نبي وجود داشته باشند؟

پرسش: 

چرا بايد افرادي به نام نبي وجود داشته باشند و خدا به هر كسي جداگانه وحي نمي كند.لطفا اگر مي گوييد بايد شايستگي آن را داشته باشيم تا با خدا مستقيما ارتباط برقرار نماييم من مي گويم كه حالا چه كسي گفته است كه اين شايستگي چقدر است؟ من مي گويم كه همه مي توانند كه با خدا ارتباط بر قرار كنند و خدا هم كه مي تواند با هر كسي حرف بزند يعني انطور نيست كه - نعوذ بالله- خدا سرش شلوغ باشد

پاسخ :

با سلام و عرض ادب و احترام 

در پرسش خود مطرح کرده اید که چرا خدا به هر کسی جداگانه وحی نمی کند و باید افرادی به نام نبی وجود داشته باشد؟

با توجه به چند نكته، پاسخ اين پرسش روشن مي‏شود:
1. خداوند متعال، نظام هستي را براساس يك سلسله علّت‏ها و اسباب پي‏ ريخته است كه بدون آنها، نوعي هرج و مرج، بي‏ نظمي، فساد و تداخل امور در يكديگر، لازم مي‏آمد.
2. عنايت و فياضيت خداوند سبحان، نسبت به همه ممكنات مساوي است؛ چرا كه او هيچ بخلي در افاضه ندارد. اما همه ممكنات به يك حد و اندازه، از اين عنايت بهره‏ مند نمي‏ شوند؛ بلكه براساس نظام علّي در عالم هستي، هر موجودي - با توجه به قابليت خود - از اين عنايت محظوظ مي‏شود؛ نه بيشتر و نه كمتر.
3. حضرت حق، براي رفع نيازمندي‏هاي روحي و جسمي، مجاري گوناگوني را مقرر فرموده است تا در پرتو آنها، اين نيازها برطرف گردد. اين موضوع نيز كه ريشه در نظام علّي جهان هستي دارد، نسبت به اصلي‏ترين و اصيل‏ترين نياز آدمي؛ يعني، «وحي» جاري و ساري است.

با دقّت در اين سه نكته مهم و ظريف، مشخص مي‏گردد كه خداوند متعال، براساس نظام علّي و براي برطرف ساختن اساسي‏ ترین نياز آدمي، به انسان‏ها عنايت فرموده و آموزه‏هايي را در قالب وحي به آنان ارزاني داشته است. اما از آن جا كه اين وحي، پديده‏اي فراطبيعي و نوعي ويژه از معرفت است؛ تنها به گروهي خاص از انسان‏ها القا گشته است. آنان داراي سيستم‏هاي گيرنده نيرومندي هستند كه به عنوان عصاره و الگوي وحي، توان و صلاحيت درك و دريافت اين نوع پيام‏گيري از جهان غيب را دارند. اما آيا اين بدان معنا است كه افراد ديگر، استعداد بهره‏ مندي را به اين شكل نداشته‏ اند؟! خير؛ بلكه مقصود آن است كه براساس نظام علّي، بايد موجود ممكن، در حدّي خود را قرار دهد و به مقداري اين استعداد را شكوفا و به فعليت برساند كه بتواند اين نوع معرفت را دريابد. پيامبران الهي با سلوك عملي كه داشته‏ اند، خود را به اين سطح رسانده که قابليت دريافت وحي را پيدا كرده‏ اند.

استعداد «داشتن»، يك سخن است و به فعليت رساندن آن سخن ديگر. يك فرد باسواد و يك فرد بي‏سواد، هر دو مستعد فراگيري علم بوده‏ اند؛ ولي يكي اين استعداد را به فعليت رسانده است و ديگري خير. همه انسان‏ها، مستعداند كه خود را اصلاح كنند؛ ولي يك فرد اين آمادگي را به فعليت مي‏رساند و ديگري خير.

آيا در اين باب مي‏توان گفت كه يكي مستعد بوده و ديگري نه؟

همه انسان‏ها، مستعد دريافت وحي بوده‏ اند و به همين جهت است كه خداوند بر آنان، اين آموزه‏ ها را نازل فرموده است. اگر در آدمي توان ادراك آنها نبود - نعوذ بالله - كار خدا عبث و لغو بود. اما از آن جا كه وحي نوعي معرفت ويژه است و از سنخ معرفت حسي - تجربي، عقلي - فلسفي و الهام دروني و مكاشفه نيست؛ بر اساس مكانيزم علّي عالم هستي، تنها افرادي به آن دست مي‏يازند كه استعداد خود را در اين باب شكوفا ساخته، قابليت‏هاي خود را به فعليت رسانده ‏اند. و پيامبران الهي چنين بودند و هر كسي به هر مقداري كه اين استعداد را به فعليت برساند، در حد خود از اين آموزه‏ها بهره‏مند خواهد شد و حتی در میان پیامبران مشاهده می شود که همه در یک درجه و اندازه در برخورداری از وحی نبودند و برخی از آنان پیام هایی را دریافت می کردند که دیگران نمی توانستند که از جمله می توان به پیامبران اولوا العزم اشاره کرد.

بنا بر این ، انتخاب پيامبران براي ارتباط با خدا جهت دريافت پيام براي هدايت بشر به طور گزاف نبوده است. مثل اين كه بين انسان‏ها قرعه بكشند و هر کس اسمش بیرون آمد او پیامبر باشد ،بلكه به خاطر شايستگي و لياقت ويژه‏اي است كه در پيامبران وجود داشته و خداوند با علم ویژه خود ،اين شايستگي را مي‏داند.

به عبارت دیگر ، ارتباط بين خدا و بنده دو طرف دارد: يكي خدا و ديگري بنده. از طرف خداوند هيچ مانعي وجود ندارد كه با بندگان ارتباط خاص داشته باشد، چون فياض مطلق است و با هيچ كس هم قرابت و نسبت فاميلي ندارد.

همه مخلوق اويند و چشمه فيّاض او همه را به وجود آورده است، از اين رو هدايت عامه او شامل همه موجودات است، ليكن از طرف بنده بستگي به شايستگي و قابليت دارد. هر كس اين قابليت را داشته باشد، براي اين ارتباط خاص (نبوت) گزينش مي‏شود، و شايسته‏ترين فرد در زمان بعثت براي نبوت و پيامبري انتخاب مي‏گردد. يعني انسان بايد به قابليت هايي دست يابد، تا بتواند وحي و كلام الهي را پذيرا باشد. وحي و كلام الهي تنها در سينه پاك و بي آلايش وارد مي‏شود كه توانايي درك آن و در خود جاي دادن آن را داشته باشد و روشن است که همه سینه ها آن چنان پاک نیست که حقیقت محض و پاک را به صورت یکسان دریافت نماید ؛ پس همه كس شايستگي دريافت پيام الهي و ارتباط خاص با خدا را ندارد، بلكه عده‏اي از انسان‏ها كه خداوند عالم نهان و آشكار آنان را مي‏شناسد، اين قابليت را دارند و بدين خاطر به اين مقام برگزيده مي‏گردند تا پيام الهي و هدايت تشريعي را كه همگان بدان نيازمند هستند، ولي قدرت دريافت مستقيم آن را ندارند، به آنان ابلاغ‏ نمايند.

آنچه که تاکنون بیان شد ، مربوط به وحی تشریعی است ، اما راههای گوناگونی برای ارتباط انسان با خدا وجود دارد و ارتباط خدا با بنده اختصاص به وحي

تشريع كه ارتباط با پيامبران است ندارد، بلكه ارتباطهايي هست كه هر كس قابليتش را داشته باشد، مرتبط مي‏گردد.

قرآن كريم ارتباط خدا با غير از پيامبران را نقل كرده است. مي‏ دانيم كه مريم مادر عيسي را خداوند در زمره پيغمبران ذكر نكرده ولي ارتباط و اتصال با جهات

ديگر را به گونه بسيار عالي براي اين زن برگزيده ذكر كرده است كه فرشتگان بر او ظاهر مي‏ شدند و با او سخن مي‏گفتند:(1)
"فرشتگان گفتند: اي مريم، خدا تو را برگزيده و پاك ساخته، و بر تمام زنان جهان برتري داده است"(2)

«براي او از غيب، غذا مي‏آوردند تا جايي كه زكرياي پيامبر در شگفت مي‏ماند و مي‏گفت: "اي مريم، اين را از كجا آورده‏اي؟! گفت: از سوي خدا است. خداوند به هر كس بخواهد، بي حساب روزي مي‏دهد". » (3)

قرآن در مورد مادر حضرت موسي مي‏گويد: "ما به مادر موسي وحي (الهام قلبي) كرديم كه: او (موسي) را شيرده، و هنگامي كه بر او ترسيدي، وي را در درياي (نيل) بيفكن، و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو باز مي‏گردانيم و ا و را از رسولان قرار مي‏دهيم". (4)

هم چنین انسان های عادی گاهی در زمان های خاصی از زندگی خود ، ارتباط خاصی با خداوند می یابند که در زمان های دیگر ندارند . یعنی حتی اگر انسان های عادی نیز خود را آماده و مستعد بسازند ، می توانند با خداوند ارتباط یابند و لزومی ندارد که همه ارتباط ها از نوع وحی باشد . پس در واقع مسئله در جانب ما است که بتوانیم با او ارتباط یابیم ، یا نیابیم و بدین ترتیب روشن است که شلوغ بودن سر خدا و چیز هایی مانند آن اصلا معنا ندارد و هر انسانی در هر لحظه و زمان که از غیبت به حضور رسد ، با حضرت دوست در ارتباط است .

میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجاب خودی ، حافظ از میان برخیز

بنابراین مشکل از جانب خود ما است نه از جانب خدا که بگوییم سر خدا شلوغ است و.... که تنها وقت دارد به بعضی سر بزند. این مطلب اصلا درست نیست ،

اما همان گونه که گفتیم ارتباط های عمومی بندگان با خدا ، غیر از موضوع وحی است که باید این دو را از هم تفکیک کرد.

پاورقی:
1) مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج 4، ص 355.
2) آل عمران (3) آيه 42.
3) همان، آيه 37.
4) سوره قصص (28) آيه 7.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت