نگاهی گذرا به زندگانی حضرت زهرا (س)

تنظیم از: حسن عاشوری لنگرودی


-    فاطمه (س) از ولادت تا رحلت پدر
-    ولادت
-    نامها
-    ازدواج باعلی (ع)
-    فرزندان
-    زندگی مشترک با علی (ع)
-    برخی از فعالیتهای اجتماعی
-    چند نقل نادرست
1-    خواستگاری از دختر ابوجهل و نقد آن طعن سه جانبه
2-    ابوتراب، نزاع خانوادگی و نقد آن
-    فاطمه (س) بعد از رحلت پدر
1-    مدت زندگی
2-    اهانتها و برخوردهای ناشایسته به آن حضرت در منابع اهل سنت
3-    مبارزات سیاسی
4-    فدک و سرانجام آن
5-    مصحف فاطمه (س)
6-    وصیت فاطمه (س)
-    فضایل حضرت زهرا (س) در منابع اهل سنت

نگاهی گذرا به زندگانی حضرت زهرا(س)
-    از ولادت تا رحلت پدر
-    ولادت حضرت زهرا(س)
درباره سال ولادت فاطمه (س) نقلهای گوناگون و متضادی وجود دارد که در یک جمع بندی می توان تمامی آنها را به سه نقل نزدیک نمود.
1-    سال پنجم قبل از بعثت
2-    یک سال بعد از بعثت
3-    پنج سال بعد از بعثت
عموم نویسندگان اهل سنت مانند ابن سعد کاتب واقدی در کتاب طبقات الکبری، بلاذری در کتاب انساب الاشراف، ابن اثیر در کتاب الکامل و...، تولد آن بزرگ بانوی اسلام را سال پنجم قبل از بعثت نوشته اند.
عموم نویسندگان شیعی مانند کلینی در کتاب کافی، ابن شعهر آشوب در کتاب «مناقب»، علی بن عیسی اربیلی در «کشف الغعمه» علامه مجلسی در بحارالانوار و ... زمان تولد آن حضرت را سال پنجم بعثت نوشته اند و نیز روایتهای رسیده از اهل بیت پیامبر اسلام (ص) از طریق راویان شیعی، تولد آن حضرت را سال پنجم بعثت بیان داشته است.
برخی از نویسندگان شیعی و سنی سال تولد آن حضرت را تا حدودی مقارن با سال بعثت پیامبر (ص) بیان داشته اند
سیوطی در درالمنثور می نویسد که حضرت زهرا (س) بعد از معراج متولد شد.
حاکم نیشابوری در مستدرک می نویسد که حضرت زهرا(س) در سال اول بعثت متولد شد.
شمس الدین ذهبی در روایتی از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت زهرا (س) در هنگام رحلت بیست و یک سال داشت
این سخن دلالت دارد که فاطمه (س) در سال اول یا دوم بعثت متولد شد.
یعقوبی در تاریخ خویش و شیخ طوسی در مصباح المتهجد می نویسد که آن حضرت در سال اول بعثت متولد شد.
اما درباره ماه و روزتولد آن حضرت ، نویسندگان اسلامی به اتفاق به روز بیستم جمادی الثانی بیان داشته اند.

نامهای حضرت زهرا(س)
از امام باقر (ع) روایت شده است که آن حضرت فرمودند:
«لَمِِّا  وٌلدت فاطمة (س) اوحی الله الی ملکٍ فانطلق به لسان محمدٍ (ص) فسما ها فاطمة » آن گاه که حضرت فاطمه (س) تولد یافت فرشته ای از سوی خداوند عالم اسم این مولود را بر زبان پیامبر(ص) جاری ساخت و آن حضرت را فاطمه نام گزاری کرد.
افزون بر نام فاطمه ، زهرا ، صدیقه ، طاهره، مرضیه، راضیه، مبارکه، بتول، محدثه، زکیه، نیز در زمره نامهای آن حضرت است.
افزون بر این آن بزرگ بانوی اسلام را عذرا، ام الائمه ، ام الحسنین، ام النجباء، سیدة نساء العالمین، ام ابیها ، حوراء انسیه، حوراء آدمیه و زهره خوانده اند  
ازدواج با علی (ع)
پیامبر اسلام (ص) حضرت زهرا (س) را به عقد علی (ع) در آورد. این در حالی بود که بسیاری از بزرگان قریش برای خواستگاری حضرت زهرا (س) به نزد پیامبر (ص) رفتند و خواسته خویش را با آن حضرت در میان گذاشتند، اما با پاسخ منفی مواجه شدند، روزی عبدالرحمان بن عوف به نزد پیامبر (ص) رفت و خواستگاری حضرت زهرا(س) را پیشنهاد نمود و عرض کرد که اگر حضرت فاطمه (س) را به عقد وی درآورده حاضر است ثروت فراوانی در راهش خرج کند و مهریه زیادی بپردازد. پیامبر (ص) بر آشفت و پاسخ منفی داد.
درباره ازدواج حضرت زهرا (س) با علی (ع) عموم نویسندگان اهل سنت آن را با عظمت یاد کرده اند از جمله خواستگاری حضرت زهرا(س) به نزد رسول خدا(ص) رفت و تقاضای خویش را ابراز داشت، حضرت در پاسخ فرمود،: ای ابوبکر من در امر ازدواج حضرت زهرا (س) منتظر فرمان خداوند هستم. دیگر بار عمر برای خواستگاری آن بانو به حضور پیامبر (ص) مشرف شد و خواسته خویش را با پیامبر (ص) در میان گذاشت و پیامبر (ص) در پاسخ به وی فرمود: من منتظر قضای الهی هستم . علی (ع) برای خواسته خویش را ابراز داشت، پیامبر (ص) این را با دخترش در میان گذاشت و ازدواج بین این دو رخ داد.
پیامبر (ص) درباره این ازدواج به علی (ع) و فاطمه (س) فرمود: عقد ازدواج شما دو نفر در آسمان منعقد شده است
در روایت آمده است که پیامبر (ص) فرمود: «لولا علیَُ لم یکن لفاطمة کفوٌ ، اگر علی (ع) نبود برای فاطمه (س) همتا و همسری وجود نداشت.
پیامبر (ص) در جریان ازدواج بین حضرت زهرا (س) و علی (ع) آداب ویژه ای را از خود نشان داد که حکایت از اهمیت و عظمت این ازدواج و علاقه و عاطفه ویژه پیامبر (ص) نسبت به این زن و شوهر داشت.
بعد از گذشت چند روز از ازدواج این دو، پیامبر(ص) به خانه آنان پا نهاد و از علی (ع) پرسید: «کیف وجدت اهلک؟ زهرا (س) را چگونه یافتی؟ حضرت در پاسخ بیان داشت:
نعم العون علی طاعة الله ، بهترین یاور و پشتیبان در فرمانبرداری از خداوند است. و سپس از فاطمه (س) درباره علی (ع) پرسید، فاطمه (س) بیان داشت که علي خوب شوهري است . آن گاه حضرت درباره این دو دعا کرد و گفت: «اللهم اجمع شملهما و الف بین قلوبهما و اجعلهما و ذریتهما من ورثه جنة النعیم و ...»
در چند هفته نخستین این زندگی مشترک، علی (ع) و زهرا(س) در یک منزل استیجاری که تا اندازه ای از خانه پیامبر (ص) فاصله داشت، زندگی می کردند و بعد به جهت شدت علاقه پیامبر به این دو، حضرت آنان را در جوار خویش قرار داد و حارثه بن نعمان خانه خویش را در اختیار آنان گذاشت.
فرزندان حضرت زهرا (س)
از حاصل این ازدواج مبارک، حضرت زهرا (س) چهار فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب و ام کلثوم را به جهانیان عرضه داشت.
و نیز آن حضرت فرزند دیگری به نام محسن داشت که بر اثر مشکلات و صدماتی که بر وی وارد شد، سقط گردید.
در زندگی مشترک با علی (ع)
این دو اسوه انسانیت به مدت نه سال با کمال صمیمیت و مهربانی با هم زندگی کردند و در شدت تنگدستی، صبر و قناعت را پیشه خود ساختند.
روایت شده است که سلمان فارسی- رضی الله عنه – روزی به خانه دختر پیامبر گرامی (ص) رفت و دید که آن حضرت چادری که چند جایش پینه خورده بود، برسرداشت. سلمان از این وضع زندگی دختر رسول خدا (ص) در شگفت شد و این شگفتی خویش را برای حضرت زهرا (س) بیان داشت. حضرت به نزد پدر بزرگوارش پیامبر (ص) رفت و عرضه داشت که پدر جان سلمان، از این چادر وصله دار من شگفت زده شده، به خدا سوگند پنج سال است که من درخانه علی بسر می برم تنها پوست گوسفندی داریم که روزها شترمان را بر آن علف می خورانیم و شب روی آن می خوابیم.
ابن سعد کاتب واقدی در این باره می نویسد که علی (ع) می فرمود: روزی که حضرت زهرا (س) را به همسری برگزیدم فرش ما پوست گوسفندی بود که بر آن می خوابیدیم و روز شتر آبکش خود را بر آن علف می خورانیدیم و جز این شتر خدمتگزاری نداشتیم.
و نیز وی درباره زندگی این دو ، می نویسد که حضرت زهرا(س) به جهت مشکلات زندگی روزی به نزد رسول خدا(ص) رفت و سلام گفت، اما به جهت حیای حضرت از بیان خواسته خویش منصرف شد. دیگر بار با علی (ع) نزد رسول خدا (ص) رفتند و علی (ع) گفت: «والله یا رسول الله لقد سنوت حتی اشتکیت صدری. به خدا سوگند ای رسول خدا بر اثر آب کشیدن اثرش بر سینه ام باقی مانده است. » . و حضرت زهرا (س) گفت : «قد طحنت حتی مجلت یدای، آن قدر سنگ آسیاب را چرخانده ام که دستم پینه زده است، » حضرت کلماتی را برای گشایش آنان تعلیم داد و فرمود که ده تسبیح (سبحان الله ) ، ده تحمید (الحمدلله ) و ده تکبیر (الله اکبر) بعد از هر نمازی بگویید و نیز در هنگام خواب سی و سه تسبیح و سی و سه تحمید و سی و چهار تکبیر بگویید، که این اذکار در رفع مشکلات زندگی شما تاثیر دارد.
جابربن عبدالله انصاری می گوید: روزی پیامبر (ص) بر فاطمه (س) وارد شد و فرمود: دختر جانم چگونه ای؟ حضرت عرض کرد: بیمارم و آن چه بیشتر ناراحتم می کند این است که گرسنگی بر من غالب آمده است و غذایی هم برای خوردن نداریم . حضرت فرمود آیا نمیخوای سیده زنان جهان شوی؟ عرض کرد که ای پدر! پس مریم چه مقامی دارد؟ فرمود: مریم سیده زنان زمان خود بود و تو سیده زنان جهان خویش، بدان به خدا سوگند تو را به همسری که در آورده ام که او سید دنیا و آخرت است.
در روایتی از امام باقر (ع) آمده است که حضرت علی(ع) روزی از حضرت زهرا(س) پرسید: آیا چیزی خوردنی در نزد تو موجود است؟ گفت: سوگند به آن که حق تو را بزرگ شمرده است . سه روز است که چیزی در بساط نداریم . حضرت گفت : چرا به من خبر ندادی؟ در  پاسخ گفت: رسول خدا(ص) مرا نهی کرده است از این که از تو چیزی بخواهم و فرمود که از پسر عمویت چیزی مخواه  شاید تهیه آن برایش ممکن نباشد شرمنده گردد.
سخنی از علی (ع) درباره نحوه زندگی بین خود و فاطمه (س)
علی (ع) فرمود: فوالله ما اغضبتها ولا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزوجل الیه ولا اغضبتنی ولا عصت لی امراً و لقد کنت انظر الیها فیکشف عین الهموم الاحزان.
سوگند به خدا هیچ گوه و هیچ وقت زهرا(س) را خشمگین نساختم و وی را به کاری مجبور نکردم تا آن که خداوند روحش را به سوی خود قبض نمود. و او نیز هیچ گاه مرا ناراحت نکرد و از من نافرمانی ننمود و من هر زمان به او نگاه می کردم، همه اندوهها و رنجهایم برطرف می شد.
حضرت زهرا (س) و آیه تطهیر
نافع بن ابی حمرا می گوید که من به مدت هشت ماه پیامبر اسلام (ص) را می دیدم که چون برای ادای نماز صبح بیرون می رفت از درخانه فاطمه زهرا (س) عبور می کرد و می فرمود که سلام و رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد. هنگام نماز رسیده است و سپس این آیه را قرائت می کرد، انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً"

برخی از فعالیتهای اجتماعی حضرت زهرا (س)
زهراي اطهر در دوره مکه وبعد از رحلت مادر گرامیش خدیجه کبری یارو یاور پیامبر (ص) بود پدر را در برابر ناملایمات و آزارهای مشرکان قریش یاری می کرد. در این دوره که هنوز در سنین کودکی و یا نوجوانی بود به اندازه ای به یاری پدر شتافت که لقب ام ابیها را به خود اختصاص داد . دختر نقش مادری را برای پدر ایفا نمود.
ابن هشام می نویسد: روزی مردی از قریش بر سر رسول خدا(ص) خاک ریخت. آن حضرت با سرو لباس خاک آلود، وارد منزل شد. فاطمه (س) به استقبال پدر دوید و با دیدن وضع پدر ، اشک در چشمانش حلقه زد. خاک را از سر و صورت و لباس پدر پاک می کرد و می گریست . پیامبر (ص) به او فرمود: دخترم گریه نکن خداوند پشتیبان پدر توست.
روزی دختر رسول خدا (ص) وارد مسجد الحرام شد، مشرکان را دید که برای کشتن پیامبر (ص) نقشه می کشند به سرعت و با چشمان اشکبار به خانه برگشت و پدر را از توطئه آنان آگاه ساخت.
و نیز نوشته اند که پیامبر(ص) در مسجد الحرام در سجده بود. ناگهان مشرکی جسارت کرد و بچه دان شتری را بر پشت پدر انداخت که فاطمه (س) آمد و آن را از روی کمر پدر برداشت و سپس آبی آورد و بدن پدر را شستشو داد.
پرستاری در جنگ احد
واقدی و بلاذری می نویسد: در جریان جنگ احد به زهرا(س) خبر رسید که به پدرش رسول خدا(ص) آسیبی رسیده است. سنگی از سوی دشمن به چهره او خورده است و صورتش را زخمی وخونین ساخته است. حضرت با دسته ای از زنان (و به قولی با چهارده زن دیگر) آماده شدند تا برای مداوای زخمیان به جبهه رزم بروند، آب و خوردنی و وسایل امدادی را بر پشت خود نهادند و به رزمگاه احد رفتند.
حضرت زهرا (س) جراحت پدر را شست و شو داد و آن را مداوا نمود و دیگر زنان نیز به نوبت خود از این طریق به یاری سپاهیان اسلام شتافتند.
در جریات حفر خندق
از علی (ع) روایت شده است که فرمود ما در خدمت رسول اکرم(ص) فرمود: این قطعه نان چیست؟ فاطمه (س) گفت: «قرض نانی را برای حسن و حسین (ع) پختم، این قطعه را به خدمت شما آوردم» پیغمبر اکرم (ص) تقدیم کرد. رسول خدا (ص) فرمود: این قطعه نان چیست؟ فاطمه (س) گفت: «قرص نانی را برای حسن و حسین (ع) پختم، این قطعه را به خدمت شما آوردم» پیغمبر اکرم (ص) فرمود: این اولین غذایی است که پس از سه روز به پدرت رسیده است.
در اطراف مدینه در جریان حفر خندق برخی به جهت عبادت برای خود مسجد بنا کردند که امروزه از این مساجد به نام «مساجد سبعه» به یادگار مانده است . یکی از این مساجد هفتگانه به نام مسجد حضرت زهرا(س) است که این یادگار حضور آن حضرت در روزهای سخت محاصره و نبرد خندق است.
مشکلات حضرت زهرا (س) در خانه پدر
از هنگامی که در دوره مدینه عایشه به خانه پیامبر (ص) پانهاد تا پایان زندگی کوتاهش همواره با برخوردهای نامناسب عایشه روبرو بود. این دشمنی به قدری در عایشه ریشه دوانده بود که حتی بعد از رحلت دختر رسول اکرم (ص) همه زنان پیامبر (ص) در ماتم وی شرکت کردند اما عایشه به بهانه ای از شرکت دراین جلسه عزای دختر پیامبر (ص) خودداری کرد.
عایشه با سخنان نیش دار نسبت به دختر رسول خدا(ص) برخورد می کرد.
بخاری نقل می کند که عایشه به حضرت زهرا (س) نسبت بی تقوایی و وحشی می داد و به شدید ترین وجهی بروی خرده می گرفت!!
علامه مجلسی از امام صادق (ع) نقل می کند که روزی رسول خدا (ص) وارد منزل شد. ناگهان دید که عایشه رودرروی حضرت زهرا (س) فریاد می زند و می گوید: والله یا بنت خدیجه ما ترین الا ان لامک علینا فضلا وای فضل کان لها علینا ما هی الا کبعضنا،به خدا سوگند ای دختر خدیجه تو مادرت را برما برتری می دهی، او چه فضیلتی بر ما دارد. او همانند ما بود نه برتر از ما، فاطمه (س) این سخن را از عایشه شنید و هنگامی که پیامبر(ص) را دید گریست.
ابن ابی الحدید درباره برخورد بین عایشه و حضرت زهرا (س) می نویسد که فاطمه (س) را دلی پر از دست عایشه بود زیرا که زنان مدینه به نزد او می رفتند  وسخنان نیش دار عایشه را به او می رساندند.
فاطمه عزیز رسول خدا (ص) بود، رسول خدا دخترش را بیش از آن چه مردم انتظار داشتند عزیز و گرامی می داشت و خیلی بیشتر از آن اندازه که مردان به دختران خود توجه و علاقه نشان می دادند، به او توجه و محبت می کرد،به طوری که چنین به نظر می آمد که از حدود دوستی و مهر پدر فرزندی بسیار پا فراتر نهاده بود.
پیغمبر خدا در مجالس خاص و عام و در مواقع مختلف بارها گفته بود که
فاطمه بانوی دو جهان است
او همتای مریم دختر عمران است
فاطمه (س) به روز رستاخیز چون در محشر عبور کند، منادی از جانب عرش بانک برآورد که چشمان خویش را به زیر اندازید که فاطمه دختر محمد از میان شما می گذرد. اینها همه احادیث درستی است که جای هیچ گونه شک و تردیدی در صحت و درستی آن نیست.
و نیز عقد ازدواج فاطمه (س) وعلی (ع) که در این باره پیامبر (ص) فرمود که ازدواج دخترش فاطمه (س) با علی(ع) به اذن خداوند بود، بعد از آن که خداوند در آسمانها و به گواهی فرشتگان مقرب حضرت زهرا (س) را به عقد علی (ع) در آورد، فاطمه را به همسری علی برگزیدم.
رسول خدا (ص) چه بسیار فرمود که آن چه فاطمه را رنج دهد مرا آزار خواهد داد. و آن چه او را خشمگین کند مرا به خشم می آورد. او پاره تن من است، از نگرانی او من ناراحت و مضطرب می شوم.
اینها و مانند این ها باعث ناراحتی و حسادت عایشه گردید.
و نیز علامه مجلسی در این باره می نویسد: پیامبر (ص) بر حضرت زهرا (س) وارد شد و ا و را پریشان دید فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کرد عایشه بر مادرم خدیجه فخر می فروشد که من دوشیزه بودم و به عقد رسول خدا(ص) در آمدم در حالی که مادرت خدیجه سالخورده و شوهر دیده بود، رسول خدا(ص) فرمود : ان بطن امک کان للامامة و عاءٌ ، همانا رحم مادر تو ظرف تربیت امامت بوده است.
انفاق گردن بند
امام سجاد، علی بن الحسین (ع) فرمود: اسماء بنت عمیس به من گفت: من در خدمت جده ات حضرت زهرا (س) بودم و در گردن او قلاده ای از طلا بود که امیر مومنان (ع) آن را از سهم غنیمت جنگی خویش خریده بود. رسول خدا (ص) بر او وارد شد و فرمود: ای فاطمه ! گفتار مردم که تو دختر محمدی تو را فریب ندهد، در حالی که لباس جباران در تن داشته باشی. (یعنی مبادا از این که دختر پیامبر هستی بر خود بنازی و لباسهای گران قیمت بر تن کنی) حضرت فاطمه (س) با شنیدن این سخن آن قلاده را برید و فروخت و از بهای آن برده ای خرید و آزادش کرد. پیامبر (ص) از این کار دخترش شادمان شد
در روایتی دیگر از علی (ع) نقل شده است که فرمود: حضرت زهرا (س) به مجرد این که دانست پیامبر (ص) از این که دخترش گردن بند را به گردنش آویخته است، خرسند نیست آن را برید و از گردنش در آورد و به فقیر انفاق نمود. و بعد پیامبر (ص) فرمود: اشتد غضب الله و غضبی علی من اهرق دمی و آذانی فی عترتی ، آن که خون مرا بریزد و با آزردن عترتم مرا بیازارد، مورد غضب سخت خداوند و من قرار می گیرد.
چند نقل نادرست
1- خواستگاری از دختر ابوجهل
برخي از نویسندگان اهل سنت همانند مسلم و بخاری می نویسند که علی (ع) به خواستگاری جویریه ، دختر ابوجهل رفت و این سخن به گوش پیامبر (ص) رسید و حضرت ناراحت شد و گفت که دختر من با دختر دشمن خدا در یک خانه جمع نمی شود، فاطمه پاره تن من است و اذیت و آزار به او اذیت و آزار به من است.
در این باره نوشته اند که مسوربن مخرمه می گوید: علی (ع) از دختر ابوجهل خواستگاری کرد. فاطمه (س) شنید و نزد پیامبر (ص) رفت و گفت که کسان تو می پندارند که تو جانب دختر خود را رعایت نمی کنی، علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است.
رسول خدا (ص) برخاست و به مسجد آمد و گفت که من دختر خود را به ابوالعاص بن ربیع دادم . او با من به راستی رفتار کرد. فاطمه پاره تن من است آنچه او را ناخوش آید دوست نمی دارم به خدا سوگند دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا در نزدیک کسی جمع نخواهد شد. با این موضع گیری پیامبر (ص) ، علی خواستگاری دختر ابوجهل را ترک کرد
نقد
این گونه گزارشهای تاریخی به دلایل زیادی نادرست است. باتوجه به شخصیت ، علی (ع) ، فاطمه (س) و پیامبر(س) و پیامبر اسلام (ص) ، نمی توان این نقل را حتی در صورتی که راویان مورد اعتمادی داشته باشد، پذیرفت . اینک در نقد این گونه گزارشها از چند جهت به طور مختصر مطالبی را بیان می داریم.
الف: ناقل این روایت مسور بن مخرمه است. نویسندگان تاریخ اسلام از جمله ابن حجر در کتاب تهذیب التهذیب ، تولد وی را در سال دوم هجرت ذکر می کند.  و در سال هشتم هجری وی در حالی که شش ساله بود با پدرش به مدینه آمد و هنگام رحلت رسول خدا (ص) هشت ساله بود.
مسوربن مخرمه در نقل این داستان می گوید من این را در حالی که بالغ و یاعاقل بودم از پیامبر (ص) شنیدم باتوجه به سن وی و نقل این جمله از او، طبیعی است که این خبر ساختگی است . چون که وی در زمان رسول خدا (ص) طفل بود و نمی توانست این روایت را نقل کند.
دربرخی از گزارشها این داستان از قول سویدبن غفله نقل شده است که این هم نادرست است چرا که سویدبن غفله صحابی نبود و پیامبر (ص) را ملاقات نکرد
و در روایتی دیگر ابی ملیکه و او از عبدالله بن زبیر این داستان را نقل کرده است که این دو از دشمنان علی (ع) بودند و بر ضد علی (ع) فراوان روایات ساختند. این سخن بر اهل تحقیق پوشیده نیست.
ب: درمحتوای این داستان مطالبی است که نمی توان آن را پذیرفت در این نقل آمده است که پیامبر گفت: ابوالعاص بن ربیع به من راست گفت. مفهوم این سخت این است که علی (العیاذ بالله) به من دروغ گفته است. در صورتی که هیچ گونه گفتگویی باعلی (ع) در این باره بیان نشده بود و کسی هم در این باره چیزی ذکر نکرده است.
ج: در هنگام این حادثه نقل شده ، دشمن خدا ابوجهل، کشته شده بود( وی در جنگ بدر در سال دوم هجری کشته شد) در حالی که ظاهر این داستان می رساند که ابوجهل در این هنگام زنده بود و پیامبر (ص) نسبت به وی موضع گیری منفی داشت و این مطلب را مسوربن مخرمه نقل می کند در این صورت این گونه موضعگیری پیامبر (ص) در برابر ابوجهل که پنج یا شش سال قبل از این کشته شده بود، با سیره آن حضرت بعید به نظر می رسد.
د: اگر این نقل درست باشد یعنی پیامبر (ص) در برابر این خواستگاری در مسجد و درحضور اصحابش سخن گفته بود می بایست به صورت متعدد بلکه در حد متواتر از طریق اصحاب آن حضرت نقل شده باشد نه تنها به وسیله مسوربن مخرمه طفل و کم سن و سال  و یا به وسیله سوید بن غفله که وی از زمره صحابی نیست، نقل گردد. این خود دلیل خوبی بر ساختگی این خبر است.
ه : در طول زندگی مشترک بین علی (ع) و حضرت زهرا (س) چرا علی (ع) به جز از دختر ابی جهل، به خواستگاری دختری نرفت؟! اگر آن حضرت در این دوره دنبال ازدواج بود، چرا این ازدواج و خواستگاری منحصر به دختر ابوجهل شد؟! دقت در این امور به پژوهشگر امکان می دهد که تا بیشتر به نادرستی آن پی ببرد.
همان گونه که پیامبر اسلام (ص) تا زمانی که خدیجه زنده بود، آن حضرت همسر دیگری برنگزید، علی (ع) هم تا هنگامی که حضرت زهرا(س) زنده بود به دنبال همسر دیگری نرفت. در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که تاهنگامی که فاطمه (س) زنده بود، زن دیگری برای علی (ع) جایز نبود
ز: خود حضرت علی (ع) درباره زندگی مشترک خود زهرا (س) می فرماید: فوالله ما اغضبتها ولا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزوجل ...، به خدا سوگند هیچ گاه چیزی که مایه ناخشنودی زهرا(س) بود فراهم نکردم...
طعن سه جانبه
دروغ پردازان ، در این داستان سازی به گونه ای کوشیده اند که شخصیت سه چهره درخشان اسلام، پیامبر اسلام (ص)، حضرت زهرا (س) و علی (ع) را خراب کنند. هم شخصیت پیامبر اسلام (ص)را از زیر سووال ببرند و هم شخصیت علی (ع) و فاطمه (س) را چرا که پیامبری که تعدد زوجات را پذیرفته بود، اما برای دخترش این حق را از علی (ع) سلب نمود. و طعن بر علی (ع) است چرا که فاطمه (س) را غضبناک کرد.
طعن بر حضرت زهرا(س) است چرا که مقررات پدرش را برخود نپسندید.
هدف از این گونه نسبتهای ناروا، ضربه زدن به اسلام جدا کردن مردم از پیامبر (ص) و عترت آن حضرت و تلاش در راستای سیاست معاویه بود. که وی بعد از اعضای صلح نامه در عام الجماعه برای کارگزاران خویش فرمانی را صادر کرد که از جمله آن این بود که هر فضیلتی که درباره ابوتراب، علی (ع) نقل شده است نقیض آن را بسازید و در بین مردم پخش کنید
2- ابوتراب و نزاع خانوادگی
سيره نويسان از ابوهريره نقل مي كنند که وی گفت:
رسول خدا (ص) نماز صبح را با ما برگزار کرد. سپس با چهره ای گرفته برخاست و ما نیز با او برخاستیم و به خانه فاطمه (س) رفتیم. رسول خدا (ص) علی (ع) را دید که در پیش در به خواب رفته است . حضرت نشست و خاک را از پشت علی(ع) پاک کرد و فرمود: ای ابوتراب برخیزید سپس دستش را گرفت و داخل منزل فاطمه (ع) شدند . ما اندکی درنگ کردیم، آنگاه شنیدیم که با صدای بلند می خندند
پیغمبر خدا با چهره گشاده بیرون آمد، ما عرض کردیم ای رسول خدا (ص) با چهره اندوهناک وارد شدید و با صورت خندان بازگشتید. فرمود چگونه اظهار خوشحالی نکنم که میان دو تن از محبوب ترین مردم روی زمین در نزد خودم را اصلاح نمودم.
نقد
شيخ صدوق در کتاب علل الشرایع بعد از ذکر این روایت از ابوهریره می نویسد: این خبر ابو هریره مورد اعتماد نیست، چرا که بین علی (ع) و حضرت زهرا(س) اختلافی که موجب بشود تا پیامبر(ص) بین این دو اصلاح کند اتفاق نمی افتد چون که علی (ع) سیدالوصیین و حضرت زهرا(س) سیدة نساء العالمین است و این دو در اخلاق حسنه به پیامبر (ص) تأسی نموده اند  

فاطمه (س) بعد از رحلت پدر
1- مدت زندگی آن حضرت بعد از رحلت پیامبر (ص)
در این باره که فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پدر بزرگوارش رسول گرامی اسلام (ص) ، چه مدتی زندگی کرد و در چه تاریخی جان به جان آفرین تسلیم نمود، بین نویسندگان سیره و تاریخ اسلامی اختلاف سخن فراوان است.
برخی نوشته اند که آن حضرت بعد از رحلت پدر به مدت شش ماه زیست و سپس جان به جان آفرین تسلیم نمود
برخی زندگی آن حضرت را بعد از رحلت پدر چهار ماه نوشته اند
برخی نود پنج روز
برخی به مدت سه ماه
برخی به مدت هفتاد و پنج روز   هفتادو دو روز  هفتاد روز  ، شصت روز و از همه کمتر به مدت چهل روز نوشته اند
ابوالفرج اصفهانی می نویسد: حضرت زهرا (س) بعد از پیامبر (ص) کمی زنده بود، بیشترین آن را شش ماه و کمترین آن را چهل روز گفته اند . اما آن چه ثابت است نقل سه ماه است که از ابی جعفر، محمد بن علی (ع) نقل شده است که حضرت زهرا (س) سه ماه بعد از پیامبر (ص) رحلت نمود.
در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که فرمود: حضرت فاطمه (س) بعد از پیامبر (ص) هفتاد و پنج روز زیست در این مدت دیده نشد که حضرت متبسم و یا خندان باشد و ...  در میان راویان شیعی دو نقل بیش از دیگر نقلها رواج دارد:
هفتاد و پنج روز و نود و پنج روز بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص)
2- اهانتها و برخوردهای ناشایسته
1-2- اقدام به آتش زدن خانه حضرت زهرا (س)
بعد از رحلت رسول خاتم (ع) گروهی در سقیفه جمع شدند و بعد از سخنانی چند به بیعت با ابوبکر آن را به پایان رساندند.
و گروهی دیگر به رهبری علی (ع) در خانه وحی و رسالت در پی انجام واجبات و تجهیز بدن پیامبر (ص) بودند.
بعد از دفن پیامبر (ص) آنان که با جریان سقیفه هم عقیده نبودند در بیعت حضرت فاطمه (س) به عنوان اعتراض به آن اقدام ، تحصن نمودند.
بنا به گفته نویسندگان تاریخ اسلام متحصنان بیت فاطمه (س) بدین قرار بودند: عباس، عموی پیامبر(ص) ، عتبه بن ابی لهب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عماربن یاسر، مقداد بن اسود، براء بن عازب، ابی بن کعب، سعدبن ابی وقاص ، طلحه بن عبدالله و جماعتی از بنی هاشم و جمعی دیگراز مهاجران و انصار
برخی از صحابه رسول خدا (ص) با بی اعتنایی به حریم اهل بیت رسول خدا (ص) به این خانه وحی یورش بردند و تهدید نمودند که این خانه را با اهلش به آتش می کشیم.
ما در این نوشتار تنها به ذکرگزارشهایی از بزرگان علمای اهل سنت و جماعت اکتفا می کنیم و خود چیزی بر این نقلها نمی افزاییم. چرا که ممکن است گفته شود که دیگران با حب و بغض ناروا سخن گفته اند.
سخن ابن قتیبه در این باره:
ابوبکر از هواداران علی (ع) که از بیعت با وی امتناع کرده و در خانه علی (ع) تجمع نموده بودند جویا شد.
عمر به همراه عده ای به آن سو رفتند، عمر پشت درب خانه علی (ع) فریاد زد که از خانه بیرون بیایید. آنان اعتنایی نکردند. دستور داد تا هیزم آوردند که خانه را به آتش بکشند. عمر گفت: سوگند به آن که جان عمر در دست اوست، این عده باید از منزل بیرون بیایند و گرنه خانه را با اهلش به آتش می کشم.
به وی گفته شد که فاطمه زهرا (س) در این خانه است، چگونه این خانه را به آتش می کشی؟ در پاسخ گفت: هر چند در این خانه فاطمه باشد، من خانه را به آتش می کشم.
چون فریاد عمر را شنیدند همه به جزء علی (ع) از خانه بیرون آمدند و با ابوبکر بیعت کردند.{  در این هنگام عمر کاری به کار علی (ع) نداشت.} چون که عمر گمان کرده بود که علی(ع) سوگند خورده است که تا قرآن را جمع آوری نکند ردا بر دوش نگیرد و از خان خارج نشود.
در این هنگام حضرت زهرا(س) دم درب ایستاده بود و فرمود که ما با گروهی ا ز شما که به بدترین وجه عمل کردید، عهد و پیمانی نداریم. زیرا جنازه رسول خدا (ص) را در خانه رها ساختدید و به آن چه مامور شده بودید عمل نکردید و حق ما را برنگردانیدید.
عمر به نزد ابوبکر رفت و گفت چرا ین شخصی که از بیعت با  توامتناع می کند{علی (ع)}را دستگیر نمی کنی؟!
به دنبال این سخن عمر ابوبکر به غلامش قنفذ گفت:
برو علی رابه نزد ما فرا خوان. قنفذ به سوی علی (ع) رفت و درب خانه را کوبید وعلی (ع) فرمود که چه می خواهی ، وی گفت خلیفه رسول خدا تو را می خواند . فرمود برو و از قول من به او بگو خیلی زود رسول خدا (ص) را تکذیب نمودید. قنفذ برگشت و پیام علی (ع) را به ابوبکر رساند.
ابوبکر با شنیدن این پیام گریست. عمر گفت به این متخلف مهلت مده. ابوبکر بار دیگر قنفذ را برای فراخوانی  علی (ع) به نزدش فرستاد و به وی گفت که به حضرت بگوید که خلیفه رسول خدا(ص) از تو می خواهد که تابعیت کنی.
قنفذ برگشت و این پیام را رساند. حضرت فریاد کشید و فرمود : سبحان الله ! ابوبکر آن چه که برای او نیست ادعا می کند! قنفذ برگشت و سخن حضرت را گوشزد نمود. ابوبکر بار دیگر گریست.
سپس عمر با عده ای حرکت نمودند تا این که به درب خانه حضرت زهرا(س) رسیدند و درب خانه را کوبیدند. به مجرد این که حضرت زهرا(س) سرو صدای آنان را شنید با آهنگ حزن انگیز و گریان فریاد زد: یا ابت یا رسول الله، ماذا لفینا بعدک من ابن الخطاب و ابن قحافه ، ای پدر و ای فرستاده خدا بنگر که بعد از تو از پسر خطاب، و ابی قحافه چه مصیبتهایی بر ما رسید.
وقتی که مردم صدا و گریه حضرت زهرا (س) را شنیدند، جملگی گریستند، به قدری که نزدیک بود قلبشان ذوب شود. و جگرهایشان از غصه بترکد.
اما عمر با گروهی ماندند و علی (ع) را از منزل بیرون آوردند و به نزد ابوبکر بردند و گفتند که باید با او بیعت آن حضرت فرمود که اگر بیعت نکنم چه میشود، گفتند به خدا سوگند گردنت را قطع می کنیم . حضرت فرمود: در این صورت بنده خدا و برادر رسول خدا (ص) را کشته اید. عمر گفت اما بنده خدا آری ولی برادر رسول خدا، نه .
د راین جریان ابوبکر ساکت بود و حرفی نمی زد. عمر گفت آیا فرمان صادر نمی کنی که با تو بیعت کند؟ ابوبکر اظهار داشت که تا هنگامی که حضرت زهرا (س) در کنار او قرار دارد، من او را به چیزی مجبور نمیکنم.
علی (ع) ازنزد ابوبکر خارج شد و خود را به قبر رسول خدا (ص) رساند و با صدای بلند گریست و این آیه را خواند «ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلونین»
سخن ابن عبدریه اندلسی
ابن عبدریه اندلسی در کتاب عقد الفرید در این باره می نویسد: از زمره آنان که از بیعت با ابوبکر ممانعت کردند علی، عباس، زبیر و سعدبن عباده بودند. اما علی ، عباس و زنجیر در خانه حضرت  زهرا(س) متحصن شدند، تا این که ابوبکر، عمر بن خطاب را فرستاد که آنان را از حالت تحصن خارج کنند و به او گفت که اگر آنان نپذیرفتد با آن جنگ کن.
پس عمر آتشی آورد تا این که خانه فاطمه زهرا(س) را به همراه آنان که در خانه تحصن کردند، به آتش بکشد. در این هنگام حضرت فاطمه(س) عمر را می بیند و می گوید : ای پسر خطاب آیا میخواهی خانه ما را به آتش بکشی؟! عمر گفت بلی
سخن ابوالفداء
مورخ بزرگ اسماعیل ابوالفداء در کتاب تاریخیش می نویسد:
ابوبکر عمر بن خطاب را فرستاد تا این که علی (ع) و پیروانش را از خانه حضرت فاطمه (س) خارج کند و گفت که اگر آنان نپذیرفتند با آنان جنگ کن.
پس عمر آتشی آورد برای این که خانه حضرت فاطمه (س) را به آتش بکشد. حضرت زهرا (س) عمر را می بیند که آتشی دارد و در صدد آتش زدن خانه است . و گفت: ای پسر خطاب چه می خواهی؟! آیا میخواهی خانه مارا به آتش بکشی؟! عمر گفت : بلی.
سخن محمد بن جریر طبری
محمد بن جریر طبری در تاریخش می نویسد: عمر بن خطاب به منزل علی (ع) رفت و در این منزل طلحه، زبیر و مردانی از مهاجران بودند . عمر گفت به خدا سوگند من خانه را بر شما به آتش می کشم، مگر این که از این جا خارج شوید و با ابوبکر بیعت نمایید. پس زبیر در حالی که شمشیر خویش را حمایل کرده بود بر عمر حمله کرد و با عمر درگیر شد و شمشیر از دستش افتاد او را گرفتند و ....
سخن عمر رضا کحاله
پس عمر آمد و فریاد زد ، در حالی که متحضان در خانه حضرت فاطمه (س) بودند و اینان حاضر نمی شدند که از خانه بیرون روند . عمر هیزم می خواست و گفت: سوگند به آن که جان عمر در دست قدرت اوست ، باید این گروه از یان خانه خارج شوند و گرنه من خانه را با اهلش به آتش می کشم . به عمر گفته شد که ای "اباحفص" در این خانه فاطمه (س) هست! عمر گفت حتی فاطمه هم در این خانه باشد، من این خانه را به آتش می کشم.
سخن ابن شحنه
ابن شحنه در تاریخ می نویسد: زیدبن اسلم می گوید: ما  از آن افرادی بودم که با عمر همکاری می کردم و در آن هنگامی که علی (ع) و همراهانش در خانه حضرت زهرا (س) اجتماع کرده بودند تا با ابوبکر بیعت نکنند، به درب خانه فاطمه (س) هیزم می بردم،پس عمر به فاطمه (س) گفت:
از خانه خارج بشو و گرنه خانه را با آنان که در آن هستند، به آتش می کشم. (در این هنگام د راین خانه علی، فاطمه ، حسن  و حسین و جماعتی از اصحاب پیامبر (ص) بودند.) فاطمه گفت:
آیا خانه رابر فرزندانم به آتش می کشی؟!
عمر گفت: آری به خدا سوگند خارج شوند و با ابوبکر بیعت کنند و گرنه خانه را به آتش می کشم.
سخن بلاذری
بلاذری در انساب الاشراف می نویسد: ابوبکر کسی را فرستاد تا علی(ع) را برای خلافت خویش بیعت بگیرد، وی از علی(ع) خواست که بیعت کند، ولی آن حضرت بیعت نکرد. پس عمر آمد که با او همرهانی بود. حضرت فاطمه (س) وی را در جلوی درب منزل خویش دید و گفت: ای پسر خطب آیا می خواهی خانه مارا به آتش بکشی؟ ! عمر گقت : آری ...
سخن ابن ابی الحدید
ابن ابی الحدید معتزلی شافعی در شرح نهج البلاغه می نویسد سعدبن ابی وقاص و مقدادبن اسود در زمره متحصنان در خانه حضرت فاطمه (س) بودند، متحصنان در این خانه جمع شده بودند و می گفتند که تنها با علی (ع)  بیعت می کنیم، نه با ابوبکر ، عمر آمد، تا این خانه را بااهلش به آتش بکشد. زبیر با شمشیرش خارج شد و فاطمه (س) از خانه بیرون آمد، در حالی که گریه می کرد  و فریاد می زد....
همو در جای دیگر می نویسد: عمر به خانه فاطمه(س) آمد در حالی که در این خانه مردانی از انصار و تعدادی نیز از مهاجران بودند، گفت: سوگند به آن که جانم در دست اوست یا باید برای بیعت با ابوبکر از خانه خارج شوید و یا برای این که خانه را بر شما به آتش می کشم...
سخن عیسی کوفی
عیسی کوفی در المصنف در این باره می نویسد که عمر تهدید کرد که خانه حضرت فاطمه (س) را به آتش می کشم.
2-2- ضرب وشتم به آن حضرت
صلاح الدین صقدی شافعی در کتاب الوافی بالوفیات درترجمه نظام می نویسد: همانا عمر در روز بیعت به شکم حضرت زهرا(س) زد تا این که محسن آن حضرت سقط شد.
-    ابن حجر عسقلانی در کتاب لسان المیزان در ترجمه احمد بن محمد بن سری می نویسد: عمر محکم بر سینه حضرت فاطمه (س) کوبید که از این کار محسن حضرت سقط شد.
-3-2- محروم کردن آن حضرت از فدک و صدقات خیبر و ارث پدری
در بحث آینده در این باره مطالبی بیان می شود.
4-2- تحقیر آن حضرت
با توجه به عصمت حضرت زهرا(س) و فضایلی که رسول خدا (ص) درباره آن حضرت بیان داشتند، شاهد طلبیدن از آن حضرت در مورد فدک خود نوعی تحقیر و اهانت به آن حضرت به شمار می آید. با این وجود در این باره علی (ع) و ام ایمن شهادت دادند. اما نپذیرفتند و فدک را به آن حضرت بازنگرداندند.
5-2- اهانت به آن حضرت در مسجد پیامبر (ص)
بر طبق نوشته ابن ابی الحدید بعد از آن که حضرت زهرا(س) در دفاع از اسلام راستین و احقاق حق خطبه آتشینی را در مسجد پیامبر (ص) ایراد نمود، ابوبکر ناراحت شد و بر بالای منبر رفت و به اهانت سیده زنان حضرت فاطمه (س) پرداخت  در برخی از منابع اسلامی آمده است که این اهانت ابوبکر به حضرت زهرا(س) مورد اعتراض همسر گرامی پیامبر اسلام (ص) ام سلمه قرار گرفت و چنین گفت:
ای ابابکر آیا این سخنان را درباره زنی همانند فاطمه (س)  می گویی! با این که او حوریه ای است در میان انسانها و در دامن پیامبر (ص) پرورش یافت و در بین فرشتگان دست به دست می شد. و در پرورشگاه پاکیزگان پرورش یافت.
و در بهترین جا رشد کرد. آیا چنان می پنداری که رسول خدا(ص) فاطمه (س)  را از ارث محروم کرد ولی به خودش نگفته است؟!
با این که خدا به پیغمبرش می فرماید: خویشان و نزدیکانت را انزار کن. یا احتمال می دهید که رسول خدا (ص) به او گفته است. ولی او مطالبه می دهید که رسول خدا (ص) به او گفته است. ولی او مطالبه ارث می کند؟ ! با این که او بهترین زنان عالم و مادر بهترین جوانان و هم طراز مریم، دختر عمران و پدرش خاتم پیامبران ست! رسول خدا (ص) فاطمه (س) را از سرما و گرما نگهداری می کرد و ...
واکنش حکومت در برابر این دفاع ام سلمه از آن حضرت این شد که ام سلمه تا یک سال از حقوق و مزایای خویش محروم گردد.
کلینی از اما صادق (ع) نقل می کند که حضرت زهرا (س) بعد از رحلت پیامبر (ص) به مدت هفتاد و پنج روز زیست و در این مدت هیچ گاه آن حضرت را ندیدند که خنده ای و یا تبسمی بر لب داشته باشد. در هر هفته دوبار در روزهای دوشنبه و پنج شنبه به گلزاز شهدای احد می رفت و می فرمود که این جا رسول خدا(ص) بود و در این جا مشرکان بودند....
4-    مبارزات سیاسی حضرت زهرا (س)
زهرای اطهر (س) درمدت زندگی کوتاه خویش بعد از رحلت پیامبر (ص) برای دفاع از حق  و حریم ولایت و امامت به تلاش و مبارزه پرداخت.
آن حضرت در چندین مرحله و با انواع مختلف به این مبارزه روی آورد و اقدام نمود. اینک نگاهی کوتاه به این مبارزه ها
-    حمایت از علی (ع)
هنگامی که عمر خواست به خانه زهرا (س) هجوم ببرد تا آنان که از بیعت با ابوبکر امتناع می ورزیدند و به جریان سقیفه معترض بودند، از خانه خارج کند و آنان را به بیعت با ابوبکر وادار نماید، حضرت زهرا(س) با نهایت تلاش و کوشش در برابر این جریان ایستاد و از علی (ع) حمایت نمود
-    استیضاح خلیفه در جمع مهاجر و انصار
آن حضرت در واکنش به برخی از کارهای ابوبکر در مسجد پیامبر (ص) و در حضور مهاجران وانصار به ایراد سخنرانی مهمی می پردازد، در این سخنرانی ابوبکر را نسبت به برخی از کارهایش استیضاح می کند و با استدلالی محکم و منطقی حقانیت خویش و اهل بیت پیامبر (ص) را بر همگان آشکار می نماید. و سپس به جهت سستی مهاجران و انصار از جهت حمایت از مظلوم آنان را مورد نکوهش قرار می دهد.
-    دعوت شبانه
فاطمه (س) به همراه علی (ع) ، حسن (ع) و حسین(ع) شبانه به خانه بزرگان و رجال  مدینه می رفتند و آنان را برای حمایت از امامت دعوت می کردند . در این باره عبدالله بن مسلم ، ابن قتیبه دینوری می نویسد:
علی – کرم الله وجهه – فاطمه (س) دختر رسول خدا (ص) را بر مرکبی سوار کرد و شبانه درخانه های مهاجر و انصار می گردانید و از آنان یاری می خواست گروهی مهاجر و انصار می گفتند: ای دختر رسول خدا بیعت ما با ابوبکر تمام شد، اگر قبل از این که ابوبکر به این کار اقدام کند، شوهر و پسر عم شما علی (ع) می آمد ما از او رو برنمی گردانیدیم و با ابوبکر بیعت نمی کردیم.
علی – کرم الله وجهه – فرمود که من مشغول غسل و تدفین رسول خدا (ص بودم؛، آیا پسندیده بود که من جنازه پیامبر (ص) را بر زمین می گذاشتم و می آمدم تا درباره به دست آوردن حکومت به نزاع بپردازم؟!
فاطمه (س) فرمود: ابوالحسن به وظیفه خود چنان که سزاوار بود عمل نمود.
-    موضعگیری در برابر اخذ فدک
آن حضرت در برابر اخذ فدک از سوی سران حکومت موضعگیری نمودند.
در این باره ابن ابی الحدید می نویسد:
هنگامی که فاطمه (س) اطلاع یافت که وکیل و کارگزارش را از فدک بیرون کردند، نزد ابوبکر رفت و از این عمل او اعتراض نمود و به محاجه با وی پرداخت . ابوبکر دراین محاجه مغلوب شد و نوشته ای داد تا فدک به حضرت زهرا(س) برگردد. اما عمر با خبر شد و از این کار جلوگیری نمود.
عروه نقل می کند که حضرت زهرا (س) در منازعه با ابوبکر افزون بر مطالبه فدک سهم ذوی القربی را نیز مطالبه نمود
-    فرستادن نماینده پیش ابوبکر جهت مطالبه میراث
از عایشه نقل شده است که حضرت زهرا(س) شخصی را پیش ابوبکر فرستاد وارث پدرش رسول خدا (ص) را مطالبه نمود. اول اموال پیامبر(ص) در مدینه ، دوم فدک و سوم باقیمانده خمس خبیر (سهم ذوی القربی) را مطالبه نمود
قهرسیاسی
بعد از محاجه و مبارزه حضرت زهرا (س) ، آن حضرت تا آخر عمر با ابوبکر و عمر سخن نگفت در این باره حلبی از بزرگان اهل سنت می نویسد:
فاطمه بر ابوبکر خشمگین شد و تا دم مرگ از وی اعراض نمود.
ابن ابی الحدید در این باره می نویسد: عایشه می گوید: حضرت زهرا (س) از ابوبکر میراث رسول خدا (ص) را مطالبه نمود، ابوبکر گفت: پیامبر فرمود ما چیزی را به ارث نمی گذاریم ... ابوبکر حاضر نشد از میراث پیامبر (ص) چیزی را به حضرت زهرا (س) بدهد. فاطمه از ابوبکر ناراحت شد و تا دم مرگ با او قهر کرد
ترمذی دراین باره می نویسد که حضرت زهرا (س) فرمود والله لا اکلمهما ابداً ، به خدا سوگند که من هیچ گاه با شما دو نفر {ابوبکر و عمر} سخن نخواهم گفت.
وی سپس می نویسد که این قهر تا پایان زندگی آن حضرت ادامه داشت. فما تت ولاتکلمهما ، حضرت زهرا (س) رحلت نمود درحالی که با این دو نفر ابوبکر و عمر سخن نگفت.
همین سخن را افزون بر ترمذی، احمد بن حنبل ، بخاری و دیگران نیز نقل کرده اند  و نیز ابن ابی الحدید می نویسد ک فاطمه (س) وقتی که دید با زبیر و علی (ع) برخوردی ناشایسته انجام دادند و آن دو را برای اخذ بیعت می برند، بر درب حجره ایستاد و گفت: « یا ابا بکرما اسرع ما اغرتم علی اهل بیت رسول الله (ص) والله لاالکلم عمر حتی القی الله ، ای ابوبکر چه زود با اهل بیت پیامبر(ص) به بدی رفتار نمودید به خدا سوگند با عمر سخن نمی گویم تا این که خداوند را ملاقات نمایم.»
ایراد خطبه برای زنان مهاجرو انصار در بستر شهادت
حضرت زهرا (س) در بستر شهادت برای زنان مهاجر و انصار که برای عیادت آن حضرت به حضورش شرفیاب شده بودند ، به ایراد خطبه ای پرداخت دراین خطبه نارضایتی خویش را از وضعیت  سیاسی- اجتماعی مسلمانان ابراز نمود و از این که مهاجر وانصار سفارشهای پیامبر (ص) دربارهء اهل بیت (ع) را نادیده گرفتند به شدت انتقاد نمود.
-    مذاکره ای کوتاه غضب آلود باابوبکر در بستر شهادت
در روزهای آخر زندگی حضرت زهرا (س) ابوبکر و عمر برای عیادت به نزد آن حضرت رسیدند در این باره «ابن قتیبه دینوری » می نویسد:
« عمر به ابوبکر گفت که برویم به خانه حضرت فاطمه (س) چرا که ما اورا از خود رنجاندیم و غضبناک نمودیم . هر دو رفتند به خانه زهرا (س) از آن حضرت اجازه ورود خواستند، اما فاطمه (س) به ان ها اجازه ملاقات نداد. رفتند نزد علی (ع) و با شفاعت آن حضرت دختر رسول خدا (ص) اجازه داد.
آنان وارد شدند و چون نشستند، حضرت زهرا (س) از آن دو روی برگرداند، به حضرت سلام گفتند، دختر رسول خدا (ص) پاسخ نداد.
ابوبکر گفت ای حبیبه رسول خدا به خدا سوگند که خویشاوندی رسول خدا (ص) از خویشاوندی خویش، در نزد من محبوب تر است و تو در نزد من از دخترم عایشه محبوب تری دوست داشتم که درآن روزی که پدرت ازاین جهان رخت بربست من هم می مردم و بعد از این باقی نبودم. آیا می پنداری با این که قدر و منزلت و شرافت تو را می شناسم با این وجود از حقت تو را باز می دارم؟! من از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: لا نورث ماترکت فهو صدقه، ما چیزی را به ارث نمی گذاریم. آن چه که ماند صدقه است.
حضرت فرمود: شما را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر نشنیدند که فرمود:« رضا فاطمه (س) من رضای و سخط فاطمه من سختی فمن احب فاطمة ابنتی احبنی و من ارضی فاطمة ارضانی و من اسخط فاطمه فقد اسخطتنی»
خشنودی فاطمه خشنودی من و ناخشنودی او ناخشنودی من است. پس هر که فاطمه دخترم را دوست داشته باشد من را دوست دارد و هر که فاطمه را خشنود کند من را خشنود کرده است و هر که فاطمه را ناخشنود کند مرا ناخشنود کرده است.
هر دو گفتند: ما این سخن را از رسول خدا (ص) شنیدیم.
فرمود: فانی اشهد الله و ملائکته انکما اسختطمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی لاشکونها الله ، من خدا و فرشتگان را شاهد می گیرم که شما دو نفر مرا خشمگین کرده اید ، من از شما دو نفر راضی نیستم و اگر پیامبر (ص) را ملاقات کردم از شما دو نفر نزد او شکایت خواهم کرد.
ابوبکر گفت: من از سخط پیامبر(ص) و سخط تو به خدا پناه می برم. سپس گریست.حضرت فاطمه (س) فرمود: والله لادعون الله علیک فی کل صلاة اصلیها ، به خدا قسم در هر نمازی تو را نفرین می کنم.
ابوبکر گریه کنان از نزد دختر پیامبر (ص) خارج شد و به مردم گفت: لا حاجة لی فی بیعتکم ، اقیلونی بیعتی ، من به بیعت شما نیازی ندارم بیعت با من رها کنید.
-    وصیت سیاسی
ابن ابی الحدید می نویسد: حضرت زهرا(س) وصیت کرد که به جهت اعتراض از عملکرد برخی از اصحاب پیامبر (ص) درباره اهل بیت، آن حضرت شبانه به خاک سپرده شود و آنان که بر وی ظلم و ستم روا دشتند، در تشییع جنازه وی حاضر نشوند و بروی نماز نخوانند
عایشه نقل می کند که بر طبق وصیت حضرت زهرا (س) آن حضرت شبانه دفن شد و ابوبکر اجازه نداشت که در تشییع جنازه اش شرکت کند.
شهید سید محمد باقر صدر در کتاب فدک می نویسد: حضرت زهرا (س) مبارزه خود را با حاکمیت در شش مرحله تجلی داد.
1-    فرستادن نماینده پیش ابوبکر جهت مطالبه میراث (اعم از فدک و غیر آن) و طرح فدک به عنوان ارث قبل از طرح آن به عنوان نحله و بخشش.
2-    دخالت مستقیم و مذاکره تند با ابوبکر
3-    ایراد خطابه معروف در مسجد النبی (ص) در روز دهم رحلت پیامبر (ص)
4-    ایراد خطابه قاطع برای زنان مهاجر و انصار
5-    مذاکره کوتاه و غضب آلود با ابوبکر و عمر در بستر شهادت، هنگامی که آنان به قصد عذر خواهی نزد آن حضرت آمده بودند و اعلان مراتب غضب و نارضایتی خود از آنان.
6-    وصیت معروف آن حضرت مبنی بر عدم رضایت نسبت به شرکت و حضور مخالفان آن حضرت در مراسم پس از شهادت خود.
پشیمانی ابوبکر
ابوبکر در مرض مرگش از کرده خود پشیمان شد. ابوبکر دراین زمان گفت که ای کاش دستور نمی دادم که به خانه زهرا هجوم برند، ای کاش در روز سقیفه حکومت را قبول نمی کردم و...
5-    فدک و سرانجام آن
فدک بنا به نقل مورخان ، قریه ای آباد، به فاصله یکصد و چهل کیلومتری مدینه در قسمت خیبر قرار داشت.
این قریه در سال هفتم هجری به دست پیامبر اسلام افتاد. پیامبر (ص) پس از محاصره خیبر و درهم شکستن قدرت یهود در آن محیط، و عطوفت و مهربانی آن حضرت نسبت به چند قریه از آن آبادیها، مردم آبادی فدک حاضر شدند تا با پیامبر(ص) مصالحه کنند پیامبر (ص) پذیرفت و نصف محصول آن سرزمین به آنان اختصاص پیدا کرد ونصف دیگر به پیامبر(ص).
این سهمی که به پیامبر اختصاص یافت در اقتصاد اسلامی به نام فیئی مطرح است فیی در اختیار پیامبر (ص) است، اما غنیمت در بین رزمندگان تقسیم می شود.
بعد از نزول و آت ذالقربی حقه  ، حق ذالقربی را به آنان بده ، پیامبر اسلام (ص) به امر الهی فدک را به دخترش فاطمه (س) بخشید تا برای او و فرزندانش مایه زندگی و عوض از ثروتی که خدیجه در راه اسلام مصرف کرده بود، باشد.
سیوطی در درالمنثور از ابن عباس نقل می کند که بعد ازنزول آیه و آت ذا القربی پیامبر (ص) فدک را به دخترش فاطمه بخشید: (اقطع رسول الله فاطمة فدکاً)
از این هنگام به بعد تا رحلت پیامبر (ص) فدک در اختیار حضرت زهرا قرار داشت.
علی (ع) در نهج البلاغه در نامه این به عثمان بن حنیف درباره فدک می فرماید:« بلی کان فی ایدینا فدک» که این سخن حضرت دلیل خوبی است که در زمان پیامبر (ص) فدک در اختیار حضرت زهرا (س) بود.
اما پس از رحلت آن حضرت و تسلط ابوبکر بر خلافت، فدک را از حضرت زهرا(س) گرفت و به عنوان رییس حکومت در اختیار خود قرار داد. حضرت زهرا(س) از وی ملک خود را مطالبه نمود و گفت که این ملک نحله و بخشش رسول خدا (ص) است. پیامبر (ص) به من بخشیده است.
ابوبکر در پاسخ  از او شاهد و بینه خواست، علی (ع) و ام ایمن شهادت دادند که پیامبر (ص) فدک را به دخترش فاطمه (س) بخشیده است.
این شهادت مورد پذیرش قرار نگرفت. برای بار دوم حضرت علی (ع) ، ام ایمن، اسماء بنت عمیس، حسن و حسین (ع) شهادت دادند، این شهادت هم بنا به برخی از گزارشها ، پذیرفته نشد. ما بنابه گزارشی دیگر ابوبکر پذیرفت و قباله فدک را نوشت و به حضرت زهرا (س) داد. اما عمر از این جریان با خبر شد و قباله را از حضرت زهرا (س) گرفت و پاره کرد.
در این جا پرسشی باقی است که چرا فدک را به حضرت زهرا ندادند. آیا آنان در صداقت حضرت زهرا (س) شک  و تردیدی داشتند؟ این پرسش را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه این گونه ذکر کرده است: از علی ابن فارقی مدرس مدرسه غربی بغداد پرسیدم که آیا فاطمه در ادعایش راست می گفت، پاسخ داد آری.
پرسیدم پس چرا ابوبکر فدک را واگذار نکرد. با این که می دانست که فاطمه راست می گوید.
استاد تبسی نمود و سپس جمله لطیف و جالبی را در قالب خوشمزگی فرمود: - با این که چندان اهل شوخی و مزاح نبود- گفت : اگر روز اول به مجرد ادعای فاطمه فدک را باز می گرداند، فردا فاطمه ادعای خلافت همسرش را مطرح می ساخت و می بایست ابوبکر از مقام خلافت کناره گیری کند و در این مورد عذر زمامدار خلافت پذیرفته نبود. پیامبر که با عمل نخستش اقرار به صداقت راستگویی دختر پیامبر کرده بود، و باید پس از آن بدون نیاز به بینه و شهود، هر گونه ادعایی میکرد قبول نماید.
ابن ابی الحدید بعد از ذکر این سخن استاد، در این باره اظهار نظر می کند و می نویسد که این سخن صحیح و درستی است گرچه استاد به صورت شوخی بیان نمود.
فدک بعد از حضرت زهرا (س)
-    در زمان حکومت ابوبکر فدک در اختیار وی قرار داشت.
-    در زمان خلافت "عمر" ، برخی نوشته اند ه عمر "فدک" را به ورثهء پیامبر اسلام (ص) برگردانید. در این باره بخاری، مسلم و بیهقی روایتی نقل می کنند به این مضمون که عمر"فدک" را به ورثه پیامبر(ص) برگرداند. علی (ع) و عباس عموی پیامبر (ص) دراین ملک به نزاع برخاستند علی (ع) می گفت این ملک را پیامبر (ص) در زمان حیات خویش به دختر خود فاطمه بخشید اما عباس این را قبول نکرد و و گفت که این ازملک رسول خدا (ص) است و من نیز وارث آن حضرت هستم.
این دو به نزاع برخاستند و برای رفع خصومت پیش عمر رفتند، اما عمر خلیفهء دوم حاضر نشد در این پرونده قضائی داوری کند.
او گفت شما به شأن خودتان آگاهترید من این را به شما تسلیم نمودم و خود دانید که چگونه عمل نمائید.
و برخی نوشته اند که در زمان "عمر" فدک در اختیار حکومت قرارداشت.
می توان با توجه به قراینی چند نقل دوم را پذیرفت و نقل اول را طرد نمود.
1-    اگر عمر بن خطاب فدک را به ورثه حضرت زهرا (س) بازگردانیده بود، در این صورت عثمان جرات نمی کرد که برخلاف سیره عمر آن را در اختیار بگیرد و یا به مروان بن حکم ببخشد و دیگر این که اگر عثمان این کار را می کرد باتوجه به حساسیت آن مدافعان و مخالفان سیاست و روش زمامداری عثمان، این روش را بیان می داشتند، مخالفان دفاع از آن می پرداختند، در حالی که این امر با این همه حساسیت ها بیان نشده است.
2-    اقدام واگذاری فدک به ورثه حضرت زهرا(س) از سوی عمر خیلی بعید به نظر می رسد چرا که این اقدام برخلاف سیاست وی بود و نیز بر خلاف روایتی که رفیقش ابوبکر نقل کرد که «کنا معاشر الانبیاء لانورث»
3-    دقت در دعوای مطرح شده بین علی (ع) و عباس در باره فدک و به پیش عمر رفتن برای رفع دعوا و پاسخ آن چنانی عمر به نادرستی این گزارش کمک می کند. چرا که در صورت نزاع و ارجاع آن به نزد عمر، خلیفه وظیفه دارد آن را فیصله نماید نه این که بگوید شما بهتر میدانید و من کاری به این دعوای شما ندارم.
4-    و دیگر این که بعید به نظر می رسد که عباس عموی پیامبر (ص) و علی(ع) با هم در این باره مخاصمه نمایند.
و دیگر این که از دیدگاه فقه امامیه با وجود دختر به عمر ارث نمی رسد. گرچه دیگر مذاهب اسلامی بر این نظر نیستند. برخی از علمای اهل سنت که ابن نقل را پذیرفته اند در جهت توجیه برآمده اند  به عنوان نمونه: یاقوت حموی درمعجم البلدان در ضمن نقل این داستان می نویسد که علت این که عمر فدک را برگرداند، اجتهاد و استنباط وی بود.
- در زمان عثمان برخی نوشته اند که وی همانند دو خلیفه قبلی درباره فدک رفتار نمود  و برخی نوشته اند که وی آن را به مروان حکم بخشید.
- اما در زمان علی (ع) : ابن ابی لحدید نوشته است که آن حضرت نیز همانند ابوبکر، عمر و عثمان عمل کرد و در آمد آن را صرف امور عام المنفعه نمود.  حال اگر عثمان آن را به مروان بخشیده بود در این باره که علی (ع) با آن چگونه برخورد نمود ، به روشنی معلوم نیست برخی معتقدند که حضرت آن را از مروان بن حکم باز پس گرفت و برخی دیگر گفته اند که حضرت آن را در هنگام حکومت خویش پس نگرفت که حکمت این کار در پایان این فراز ذکر خواهد شد. علامه سید محسن امین دراین باره می نویسد: و هنگامی که علی (ع) به خلافت رسید فدک رانگرفت . در این کار مصلحتی بود که خود آن حضرت به وجه حکمت این کار آگاه تر است.
- معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع) ثلثی از فدک را به مروان و ثلث دیگر را به عمر و بن عثمان بن عفان و ثلثی دیگر را به فرزندش یزید اقطاع نمود.
- در زمان خلافت مروان، همه به مروان تعلق گرفت واو به پسرانش عبدالعزیز و عبدالملک بخشید و عبدالعزیز به پسرش عمر واگذار نمود و عبدالملک نیز به دو پسرش سلیمان و ولید بخشید که در این هنگام فدک در دست سه نفر عمر بن عبدالعزیز ، سلیمان بن عبدالملک و ولیدبن عبدالملک قرار گرفت.
- در زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز وی سهم سلیمان و ولید را خرید و همه را به فرزندان حضرت زهرا (س) تحویل داد. وی گفت که فدک از فیئی بود و پیامبر (ص) به دخترش فاطمه (س) بخشید. بنابراین باید در دست فرزندان آن حضرت قرار بگیرد. او به حسن به حسن بن علی(ع) رد کرد.
- وقتی که یزید بن عبدالملک به حکومت رسید فدک را از دست بنی حسن گرفت و تا پایان حکومت بنی امیه، زمان مروان حمار، در اختیار بنی امیه بود.
- درهنگامی که ابوالعباس سفاح به حکومت رسید وی فدک را به عبدالله بن حسن مثنی برگرداند.
- در زمان حکومت ابوجعفر منصور دوانقی، وی آن را از بنی حسن گرفت.
- در زمان مهدی عباسی، فرزند منصور دوانقی، او فدک را به فرزندان فاطمه (س) برگرداند.
- در زمان حکومت هادی عباسی، موسی بن مهدی و برادرش هارون الرشید، فدک را از فرزندان فاطمه (س) گرفتند و در ملک عباسیان قرار دادند و تا زمان حکومت مامون عباسی فدک در دست آنان بود.
- در زمان مامون فدک را به فرزندان فاطمه بازگرداند. مامون در روز چهارشنبه دوم ذی القعده سال دویست و دهم هجری در فرمانی به قثم بن جعفر فرماندارش در مدینه نوشت که رسول خدا (ص) فدک را به فاطمه دختر خود صدقه داد. این واگذاری در زمان پیامبر(ص) امری آشکار و شناخته شده بود و خاندان پیامبر در آن اختلافی نداشتند. فاطمه تا زنده بود حق خود را مطالبه می کرد.
امیرالمومنین لازم دید فدک را به ورثه فاطمه برگرداند و آن را به ایشان تسلیم نماید.... امیرالمومنین تولیت فدک را به محمد بن یحیی بن حسین بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب و محمد بن عبدالله بن حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب می دهد، تا در آمد آن را به مستحقان آن برسانند.
-    تا زمان متوکل فدک در دست فرزندان فاطمه (س) بود تا این که متوکل عباسی دستور داد تا فدک را ازدست آنان بگیرند.
متوکل فدک را به حرمله الحجام بخشید.
-    معتضد عباسی فدک را به فرزندان زهرا پس داد.
-    مکتفی عباسی از آنان گرفت.
-    و گفته شده که مقتدر عباسی فدک را به آنان باز پس داد.
چند پرسش درباره فدک
1-    فدک بنا به نقل روایات قریه حاصل خیزی بود و سهم پیامبر (ص) از درآمد سالیانه آن بالغ بر بیست و چهار هزار دینار و یا به نقلی دیگر هفتاد هزار دینار بود. چرا پیامبر (ص) این ملک را با ین همه درآمد سالیانه به دخترش فاطمه (س) بخشید.
پیامبری که میخواهد دخترش با کمال زهد زندگی کد و گردنبند و پرده خانه حضرت زهرا (س) را به همین جهت زندگی زاهدانه از وی نمی پسندد. چگونه می پسندد که این همه درآمد قریه فدک به دخترش فاطمه (س) تعلق بگیرد؟
وانگهی حضرت زهرا که در سخت ترین شرایط اقتصادی توانست با بی اعتنایی به امور دنیوی زندگی کند. چرا در امر پس گرفتن فدک از ابی بکر آن همه اصرار و پافشاری نمود.
پاسخ این پرسش را علامه مجسلی در کتاب گران سنگش بحارالانوار بیان می دارد که فدک تنها در ارتباط با حضرت زهرا (س) نبود بلکه متعلق به اولاد ایشان یعنی ائمه اطهار (ع) نیز بود و قهراً مسامحه و کوتاهی در چنین چیزی که مربوط به همه اهل بیت (ع) است جایز نیست زیرا در اثر مسامحه  و کوتاهی چه بسا حقوق آنان تضییع می شد....به دیگر سخن این بخشش پیامبر (ص) یک امر سیاسی بود و برخورد حکومتها در طول چند قرن با مسئله فدک این نظر را تقویت می کند.
ابن ابی الحدید نیز در این باره از یکی از علمای امامیه به نام علی بن تقی به این مضمون نقل می کند که انگیزه ابوبکر و عمر از گرفتن فدک از فاطمه (ع) چیزی نبود جز اینکه نمی خواستند که علی (ع) درآمد آن را در مبارزه با خلافت و حاکمیت آنان صرف نماید.
2-    چرا حضرت علی(ع) پس از به خلافت رسیدن، فدک را به اهلش برنگرداندند؟ با این که چند نفر از خلفا از جمله عمر بن عبدالعزیز و مامون آن را به فرزندان فاطمه(س) برگرداندند . در پاسخ این پرسش می گوییم:
علی (ع) پس از رسیدن به قدرت و خلافت به مصلحت ندانست که فدک را بازستاند چرا که ممکن بود مردم این گونه تصور نمایند که علی (ع) در رسیدن به حکومت اغراض شخصی و غیر الهی داشت. تا مبادا مردم بپندارند که اعلام بازپس گرفتن اموال غصب شده و رد آن به صاحبانش از سوی آن حضرت خود پوششی است برای تصرف فدک به همین جهت حضرت امیرمومنان علی (ع) با بزرگواری از کنار این مسئله گذشت و از آن سخن به میان نیاورد.
این کار حضرت گویای این سخن است که آنان حکومت و زمامداری را برای حقوق شخصی خویش نمی پذیرند بلکه برای فرمان و رضای الهی و برقراری قسط وعدل پذیرای ان شدند و طبیعتاً فرزندان حضرت زهرا (س) نیز از این کار راضی بودند. شیخ صدوق در کتاب علل الشرایع روایتی را از امام کاظم (ع) نقل می کند به این مضمون که حضرت درباره این پرسش که چرا علی (ع) فدک را تصاحب ننمود فرمود: حق ما اهل البیت را از کسانی که به ما ظلم کرده اند جز خدا نمی گیرد، ما اولیای مومنان هستیم ، به نفع آنان حکم می کنیم و حقوق آنان را از کسانی که به آنان ظلم نموده اند می ستانیم و برای خودمان در این راه تلاش نمی کنیم.
توجیهی ناروا و نقد آن
برخی گفته اند که حضرت زهرا (س) چون که نمی دانست پیامبر اسلام (ص) فرموده است « لانورث» از ابوبکر ارث پدری را مطالبه نمود . اما همین  که این روایت را از ابوبکر شنید راضی شد و دیگر در پی گرفتن ارث اقدامی نکرد.
نقد
این توجیه نادرست است  چرا که اولاً: حضرت فاطمه (س) در برابر این روایتی که ابوبکر نقل کرد احتجاج و استدلال نمود که این روایت بر خلاف قران است . و پیامبر (ص) برخلاف قران چیزی نمی گوید. و بعید است که پیامبر (ص) دخترش را از ارث محروم کند و به وی چیزی نگوید. ثانیاً: افزون بر این برطبق نقلی که گذشت .
ابو بکر بعد از استدلال حضرت زهرا (س) ، بر آن حضرت قباله ای نوشت تا فدک را به وی برگرداند. ولی عمر نامه را پاره کرد. این خود بهترین دلیل است که حضرت زهرا (س) از مطالبه حق دست بر نداشت.
ثالثاً : عدم رضایت آن حضرت از ابوبکر و عمر که تا آخرین لحظه زندگی با آنان سخنی نگفت و نیز وصیت سیاسی آن حضرت که در مراسم تدفین وی، ابوبکر نباید شرکت کند...
همه این امور می رساند که استدلال ابوبکر حضرت زهرا (س) را قانع نساخت.
مبارزه حضرت زهرا (س) تنها مربوط به امور مالی نبود بلکه یک مبارزخ سیاسی- مکتبی بود. اگر حضرت فاطمه (س) در اخذ فدک، میراث رسول خدا (ص) و سهم خیبر پافشاری داشتند این امور تنها جهت اقتصادی نداشت. فدک و مانند آن تنها در ارتباط با حضرت زهرا (س) نبود بلکه متعلق به اولاد آن حضرت- مامان (ع) – نیز بود. و طبیعی است که در چنین چیزی که مربوط به همه اهل بیت است. مسامحه جایز نیست. در روایتی از امام علی (ع) آمده است که حدود فدک به کوه احد، عریش مصر، ساحل دریا و دومة الجندل ختم می شود.  این حدود فراتر از قریه فدک است. دراین روایت محدوده فدک، محدوده سرزمین اسلامی ذکر شده است که این خود دلیل روشنی است که فدک جنبه سیاسی داشت. افزون بر این که جنبه اقتصادی نیز داشت.
5-    مصحف فاطمه (س)
زهرای بتول در این مدت کوتاه پس از رحلت رسول خدا (ص) از فضل و دانش وحیانی بهره مند بودند. آن بزرگ بانوی اسلام فضل و دانش را از سرچشمه وحی فرا گرفت و همه این معرفتها در کتابی به نام مصحف فاطمه (س) جمع آوری شد.
در این مصحف تنها مسایل شرعی از قبیل حلال و حرام نیست بلکه دانشی از اخبار گذشته و آینده است.
امام صادق (ع) به یکی از شیعیانش فرمود: همانا فاطمه (س) بعد از پیامبر (ص) هفتاد و پنج روز در دنیا بود و از فراق پدر و اندوه زیادی داشت، در این مدت جبرئیل می آمد و او را در مرگ پدر تسلیت می داد و او را از احوال و مقام پدرش باخبر می کرد و سرگذشت اولادش پس از او را برایش می گفت و علی (ع) اینها را می نوشت . آن نوشته ها در مصحف فاطمه (س) است.
امام صادق (ع) به ابوبصیر فرمود : همانا مصحف فاطمه (س) نزد ماست. مردم چه می دانند که مصحف فاطمه چیست.!
مصحفی است سه برابر قرآن. به خدا سوگند حتی یک حرف قران هم در آن نیست. سپس فرمود علم گذشته و آینده تا روز قیامت در نزد ماست علم کامل هیمن است.
6-    وصیت فاطمه (س)
از امام باقر (ع) روایت شده است ک حضرت سبدی را آورد و از آن نوشته ای را برداشت و خواند . دراین نوشته این وصیت حضرت زهرا (س) بود. بسم الله الرحمن الرحیم هذا ما اوصت به فاطمة بنت محمد (ص) اوصت بحوائطها السبعة الی علی بن ابی طالب فان مضی فالی الحسن فان مضی الی الحسین فان مضی فالی الاکابر من ولدی ، به نام خداوند بخشنده مهربان، این وصیت فاطمه دختر محمد (ص) است، بوستانهای هفتگانه را که دارد، وصیت کرد که در دست علی بن ابی طالب (ع) باشد و پس از او در دست حسن (ع) و پس از او در دست حسین (ع) و پس از او در دست بزرگان از فرزندانش باشد.
بر این وصیت مقداد بن اسود و زبیر بن عوام شاهدند و کاتب وصیت علی بن ابی طالب (ع) .
فضایل حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت
درباره فضایل و عظمت بزرگ بانوی اسلام و یگانه دختر باقی مانده از رسول خاتم (ص) حضرت صدیقه اطهر فاطمه زهرا (س) چه در منابع شیعی و چه در منابع اهل سنت به فراوانی سخن گفته شده است. به قدری فضایل آن حضرت زیاد است که جای کوچکترین تردید و یا انکاری وجود ندارد.
ما ، در این نوشتار به ذکر برخی از فضایل بی شمار آن حضرت که در منابع اهل سنت موجود است. بسنده می کنیم.
آیه تطهیر و حدیث کساء
خداوند بزرگ وسبحان در قرآن مجید ، اهل بیت پیامبر (ص) را مطهر خوانده است فرمود: انما یریدالله لیذهب عنک الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً
خداوند می خواهد که پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.
مراد از اهل بیت که در این ایه ذکر شده است چه کسانی هستند؟
پاسخ این پرسش را در روایات اهل سنت می جوییم.
-    واقدی در کتاب اسباب التزیل می نویسد که آیه تطهیر درباره پنج نفر نازل شد. این پنج نفر عبارتند از : پیامبر اسلام (ص) ، علی (ع) ، فاطمه (س) حسن (ع) و حسین (ع)  
-    ابن حجر در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه می نویسد:
ام سلمه گفت: در خانه من این آیه تطهیر نازل شد. رسول خدا (ص) فاطمه، علی ، حسن و حسین (علیهم السلام) در این خانه بودند. پیامبر (ص) فرمود: هولاء اهل بیتی ، این عده اهل بیت من هستند.
-    حاکم حسکانی در کتاب شواهد التزیل لقواعد التفصیل می نویسد: وقتی که آیه و امر هلک بالصلاة وصطبر علیها(1-117)
نازل شد ، پیامبر اسلام (ص) در هر نمازی می آمد در جلوی درب خانه علی (ع) و فاطمه (س) و می فرمود: الصلاة رحمکم الله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ...
-    ابن عساکر، در کتاب تاریخ دمشق در ترجمه امیرالمؤمنین علی (ع) از ابی سعید خدری می نویسد: پیامبر (ص)
بعد از نزول آیه و أمرا اهلک بالصلاة و اصطبر علیها به مدت هشت ماه در هنگام نماز صبح می آمد در جلوی درب خانه علی (ع) و حضرت زهرا (س) و می گفت: الصلاة رحمکم الله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً.
-    لخمی طبرانی در المعجم الکبیر آورده است: زینب بنت ام سلمه می گوید که رسول خدا (ص) درنزد ام سلمه بود که حسن، حسین و فاطمه –علیهم السلام – بر حضرت وارد شدند. حسن در یک سو و حسین در سوی دیگر پیامبر (ص) نشستند. و حضرت زهرا (س) نیز در میان این دو قرار گرفت. سپس پیامبر (ص) فرمود: رحمة الله و برکاته علیکم اهل البیت انه حمید مجید.
-    حاکم نیشابوری در کتاب «مستدرک الصحیحین»، ترمذی در کتاب  «سنن» و احمد بن حنبل در کتاب «مسند» می نویسد: درب خانه حضرت زهرا (س) می رفت و می فرمود: الصلاة یا اهل البیت . انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً  
-    شمس الدین ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء می نویسد: و صح ان النبی (ص) جلل فاطمة و زوجها و ابنیها لکساء و قال اللهم اهل بیتی اللهم فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً ، درست است این خبر که پیامبر (ص) فاطمه (س) و دو فرزندش را در کسایی جمع  کرد و گفت خداوندا اینها اهل بیت من هستند و رجس و پلیدی را از این عده به دور کن و اینها را پاکیزه گردان.
-    آیه مباهله
-    ابن سعد در کتاب طبقات الکبری در ترجمه الحسین (ع ) می نویسد : در جریان مباهله با علمای نجران پیامبر (ص) دست فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را گرفت و گفت اینها فرزندان من هستند.
-    حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک الصحیحین می نویسد:
وقتی که آیه مباهله نازل شد پیامبر (ص) علی ، فاطمه، حسن و حسین – علیهم السلام- را خواند و گفت: اللهم هولاء اهلی ، بار خدایا اینها اهل من هستند.
-    ازدواج الهی
بنا به نوشته بزرگان اهل سنت و جماعت ، ابوبکر برای خواستگاری حضرت زهرا(س) به نزد پیامبر (ص) رفت و پیشنهاد خویش را بیان نمود. رسول خدا (ص) فرمود: انتظربها القضاء، من در امر ازدواج فاطمه (س) منتظر فرمان خداوند هستم، ابوبکر این پاسخ را پاسخ منفی تلقی نمود.
عمر نیز به دیگر بار و به همین منظور به نزد رسول خدا (ص) رفت و مانند ابوبکر پاسخ منفی شنید.
سپس خانواده علی (ع) به آن حضرت پیشنهاد کردند که برای خواستگاری فاطمه (س) به نزد رسول خدا (ص) برود.حضرت رفت و پیشنهادش مورد موافقت قرار گرفت.
ابن عباس گفت:
در هنگام زفاف فاطمه (سلام الله علیها) به علی (ع) ، پیامبر (ص) در جلوی فاطمه (س) و جبرئیل در سمت راست و مکائیل در سمت چپ و هفتاد ، هزار فرشته در پشت سر حضرت زهرا حرکت می کردند و این خیل ملایک تا طلوع فجر به تسبیح و تقدیس خداوند مشغول بودند.
- فاطمه (س) محبوب ترین زنان در نزد رسول خدا (ص) است.
 حاکم نیشابوری در کتاب المستدرک آورده است : کان رسول الله (ص) اذا رجع  من غزاة او سفراتی المسجد فصلی فیه رکعتین ثم ثنی بفاطمة ثم یأتی ازواجه ، رسول خدا (ص) وقتی که ا زجنگی و یا از سفری بر می گشت به مسجد می رفت و دو رکعت نماز می خواند سپس به نزد دخترش فاطمه می رفت و به او ثنا می گفت و سپس به نزد زنانش می رفت.
ابن حجر در کتاب استیعاب از عایشه روایت کرده است که از او پرسیدند که ای الناس احب الی رسول الله (ص) چه کسی در نزد پیامبر (ص) محبوبتر است وی در پاسخ گفت از میان زنان فاطمه (س) واز میان مردان علی (ع) در نزد رسول خدا محبوبترند.
-    غضب فاطمه (س) غضب خداست
حاکم نیشابوری می نویسد که پیامبر به دخترش فاطمه (س) فرمود: ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک ، خداوند با غضب تو غضبناک می شود و با رضایت تو خشنود می گردد.
-    خانه فاطمه برتر از خانه انبیاست
حاکم حسکانی حنفی  در در کتاب شواهد التنزیل می نویسد: پیامبر (ص) آیه فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر  را قرائت کرد و گفت این بیوت پیامبر (ص) است.از آن حضرت پرسیده شد که آیا بیت علی (ع) و فاطمه(س) نیز همین بیوت است، حضرت فرمود بیت علی(ع) و فاطمه(س) از با فضیلت ترین آن است.
و نیز در روایتی دیگر آورده است: پیامبر(ص) بعد از خواندن این آیه یکی از وی پرسید : یا رسول الله مراداز این بیوت در این آیه چه خانه هایی است؟ حضرت فرمود خانه های انبیاست. ابوبکر پرسید یا رسول الله ، خانه علی و فاطمه هم از این خانه هاست؟ حضرت فرمود: بله از بافضیلت ترین آن است
- فاطمه (س) در بهشت با رسول خداست
محب الطبری در کتاب الریاض النضره نقل می کند که در درجه رسول خدا (ص) حضرت زهرا (س) در بهشت است .
حاکم نیشابوری می نویسد : علی، فاطمه، حسن و حسین – علیهم السلام – اولین کسانی هستند که در بهشت وارد می شوند.
-    عظمت حضرت زهرا (س) در محشر
حاکم در باره عظمت حضرت زهرا (س) نقل می کند که در روز قیامت منادی ندا می دهد که ای اهل محشر چشمانتان را ببندید که فاطمه زهرا (س) دختر رسول خدا (ص) وارد می شود.
-    فاطمه (س) حوراء است
خطیب بغدادی می نویسد که رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه حوراء انسیه کلما اشتقت الی الجنه قبلتها ، فاطمه حوریه ای است در صورت انسانی هرگاه من مشتاق بهشت می شوم او را می بوسم.
ابن حجر در کتابش از پیامبر (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: ابنتی فاطمه حوراء آدمیه ، دخترم فاطمه حوریه ای است در شکل آدمیان.
فاطمه بهترین زنان است
خطیب بغدادی در تاریخ بغداد می نویسد: خیر رجالکم علی بن ابی طالب و خیر نسائکم فاطمه بنت محمد(ص) بهترین مردان شما علی بن ابی طالب و بهترین زنان شما فاطمه دختر محمد (ص) است.
-    فاطمه (س) پاره تن رسول خدا است
بخاری نقل می کند که پیامبر اسلام (ص) فرمود:فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی ، فاطمه پاره تن من است پس هر که او را غضبناک کند مرا به غضب در آورده است.
-    دوستی و دشمنی با فاطمه (س) دوستی و دشمنی با پیامبر (ص) است
بسیاری از بزرگان اهل سنت نوشته اند که پیامبر اسلام (ص) به علی (ع) ، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) نگاه کرد و فرمود: انا حرب لمن حاربکم و سلم لمن سالمکم ، من با دشمنان شما دشمن و با دوستان شما دوستم.
 - فاطمه (س) سیده زنان است
ابن سعد ، بخاری ، ذهبی و حاکم نیشابوری نوشته اند که عایشه می گوید که حضرت زهرا (س) درهنگام رحلت پیامبر (ص) پیش آن حضرت رفت و پیامبر(ص) به وی چیزی گفت و فاطمه (س) گریان شد و سپس چیزی به وی فرمود و حضرت زهرا(س) خندان شد . عایشه می گوید از سر این کار از وی جویا شدم. فاطمه (س) در این هنگام به عایشه گفت من سر رسول خدا  (ص) را فاش نمی کنم. می گوید: بعد از رحلت رسول خدا (ص) به دیگر بار ازاو پرسیدم، فاطمه (س) در پاسخ گفت که پیامبر(ص) فرمود: همانا جبرئیل هر سال یک بار نازل می شد تا قرآن را بر من عرضه بدارد ولی امسال دوبار نازل شده است. این دلیل بر این امر است که مرگم نزدیک است. من از این سخن گریستم حضرت فرمود چرا گریه می کنی ؟ اما ترضین ان تکون سیدة نساء هذه الامة ، او نساء العالمین، آیا راضی نیستی که سیده زنان این امت یا سیده زنان جهانیان باشی؟  
ابن سعد نظیر همین روایت رااز ام المومنین ، ام سلمه نقل کرده است
احمد بن حنیل از ابو سعید خذری نقل می کند که پیامبر (ص) فرمود: حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند و فاطمه سرور زنان اهل بهشت.
عبسی کوفی می نویسد: پیامبر (ص) فرمود: فرشته ای از جانب پروردگار بر من نازل شد وخبر داد که فاطمه سیده زنان اهل بهشت است.
و در نقلی دیگر آمده است که آن حضرت فرمود: فاطمه سیده زنان اهل جهانیان  است.
و نیز بخاری نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: فاطمه سیده زنان اهل بهشت است.
حذیفه می گوید: پیامبر فرمود: ملکی از آسمان نازل شد و از خداوند عالم این پیام را به پیامبری (ص) رساند که فاطمه سیده زنان اهل بهشت است.
ذهبی در ذیل مستدرک حاکم وقتی که به این روایت می رسد و می گوید این روایت صحیح است.
پی نوشتها
1-    الاصابه ، ابن حجر 8/ ص 158 ، طبقات ، ابن سعد 198 ، تذکرة الخواص ، ابن جوزی / 275
2-    کافی ، کلینی 1/ 458
3-    سیر اعلام النبلا: ، ذهبی ، 2 ص 199 ، استیعاب 4 ص 1893
4-    درالمنثور 5 ص 218
5-    مستدرک 3 ص 161
6-    ذیل مستدرک 3 ص 162
7-    تاریخ یعقوبی / ، مصباح المتهجد/
8-    کافی 1/ 46
9-    بحار 43/10
10-    همان
11-    مناقب ابن شهر آشوب 3، ص 345
12-    طبقات الکبری 8 ص 19
13-    مناقب ابن شهر آشوب 3، ص 345
14-    بحار 43، ص 145
15-    همان ص 117
16-    طبقات الکبری 8، ص 22
17-    همان ص 26
18-    همان و دیگر منابع
19-    بحار الانوار 88 به نقل از زندگانی فاطمه (س) ، شهیدی ص 84
20-    طبقات الکبری 8/22
21-    همان ص 25
22-    بحارالانوار 43 ، ص 37
23-    همان ص 31
24-    تفسیر برهان 2، ص 412
25-    بحارالانوار 43، ص 134
26-    کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی 1 ص457
27-    سیره ابن هشام 2 ص 58 به نقل از منزلت زن، ص 21و 22
28-    مناقب ابن شهر آشوب 1، ص 71 به نقل از منزلت زن ص 22
29-    منزلت زن ص 61
30-    المغازی واقدی 1 ص 249 ، انساب الاشراف بالاذری به نقل از زندگانی فاطمه زهرا(س) شهید، ص 78
31-    بحار الانوار16 ، ص 225
32-    نقش عایشه درتاریخ اسلام
33-    صحیح بخاری ج 76، ص 102 و 103
34-    بحار 16 ، ص 3
35-    نهج البلاغه ابن ابی الحدید 9، ص 193
36-    بحارالانوار43 ، ص 26
37-    بحارالانوار 43، ص 26
38-    همان ص 22
39-    صحیح بخاری 4ص 213- 210 ، صحیح مسلم 7 ص 141
40-    تهذیب التهذیب 1، ص 151
41-    سیر اعلام النبلاء ، ذهبی ج 4، ص 70
42-    بحار 43 ، ص 16
43-    همان ص 134
44-    به کتاب دایره المعارف اسلامی شیعی اثر علامه سید حسن امین ج 2 ، ص 10 مراجعه شود
45-    شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 11 ، ص 46
46-    بحارالانوار 43، ص 146
47-    فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفی ، ص 505
48-    ذهبی ، تاریخ الاسلام 3 ص 13
49-    اعلام الوری ، ص 158
50-    کشف الغمه 1، ص 502
51-    تذکرة الخواص، ص 287
52-    المعجم الکبیر 3، ص 57 خ 2675 ، کافی 1 ص 141
53-    شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 16 ، ص 214
54-    تذکرة الخواص ، ابن جوزی، ص 288
55-    بحارالانوار 43 ص 217
56-    مقاتل الطالبیین ص 49
57-    همان
58-    اعیان الشیعه 1 ص 319
59-    مسند احمد 1 ص 55 ، تاریخ طبری 1 ص 466 ، تاریخ ابن اثیر 2 ص 124 ، تاریخ ابن کثیر 5 ص 244 ، صفوة الصفوة 1 ص 97 ، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 1 ص 123 ، سیره ابن هشام 4 ص 338 ، تاریخ الخلفای سیوطی ص 45، به نقل از معالم المدرستین 1 ص 163
60-    ریاض النضره 1 ص 167 ، تاریخ الخمیس 1 ص 188، عقد الفرید 3 ص 64 ، تاریخ ابی الفداء 1 ص 156 به نقل از معالم المدرستین 1 ص 164 .
61-    الامامة و السیاسه ، ابن قتیبه ، ص 31-30
62-    العقد الفرید 5 ، ص 347 ، به نقل از فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی
63-    تاریخ ابوالفداء 1، ص 164 ، به نقل از همان
64-    تاریخ طبری 3، ص 203
65-    اعلام النساء 3 ص 114
66-    تاریخ ابن شحنه مکتوب در حاشیه الکامل 7، ص 164 ، به نقل از فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفی.
67-    انساب الاشراف 1 ص 586
68-    شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید 2 ، ص 56
69-    همان ص 48
70-    المصنف فی الاثار والاحادیث 8، ص 572
71-    الوافی بالوفیات 5، ص 345 ، به نقل از فاطمه الزهرا (س) بهجة قلب المصطفی
72-    لسان المیزان 1 ص 268
73-    شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 16، ص 216 ، معجم البلدان 4، ص 239
74-    شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 16 ، ص 216
75-    دلایل الامامه ص 39 به نقل از فاطمه زهرا بانوی نمونه اسلام
76-    اعیان الشیعه 1ص 319
77-    الامامه والسیاسه ، ص 30
78-    شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 16، ص 211
79-    الامامه والسیاسه ص 30 – 29
80-    شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 16 ص 274
81-    همان ص 231
82-    همان، ص 217 ، طبقات الکبری 8 ، ص 28 ، فتوح البلدان 1، ص 36 ، انساب الاشراف 1 ص 519
83-    سیره حلبی 3 ص 399، شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 16 ، ص 218-217
85-    سنن ترمزی 4 ، ص 158
86-     مسند احمد بن حنبل 1، ص 13 خ 26 ، صحیح بخاری 4 ، ص 178 – 177 ، بخاری 5 ، ص 288-289
87-     شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 2 ، ص 57
88-    همان ج 16 ، ص 233
89-    الامامه و السیاسه ، ص 31- 30
90-    شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 16 ، ص 214
91-    همان ص 218 ، صحیح بخاری، ج 8 ص 266 ، و ج 5 ، ص 289 – 288
92-    فدک ، ص 87 به نقل از خطبه حضرت فاطمه زهرا (س) ص 316
93-    لسان المیزان 4، ص 189 ، شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 2، ص 47- 46 ، و به نقل از معالم المدرستین ج 1 ص 175- عقد الفرید 3، ص 69 ، طبری 2، ص 619 ، الامامه والسیاسه 1، ص 18 ، کنز العمال 3 ، ص 135 ، مروج الذهب 1 ص 414
94-    سوره روم، آیه 28
95-    الدر المنثور 4 ، ص 177
96-    ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه 2 ص 444 ، 439
97-    شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 16 ، ص 284
98-    معجم البلدان 4 ، ص 239 ، فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفی ص 435 ، نقل از صحیح مسلم کتاب جهاد باب فیئی ، صحیح بخاری کتاب جهاد باب فرض الخمس، سنن بیهقی 6، ص 299
99-    شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 16 ، ص 216 ، اعیان الشیعه 1 ص 318
100-    معجم البلدان 4، ص 238
101-    شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید 16 ، ص 216
102-    سنن بیهقی 6، ص 301 به نقل فاطمه الزهرا بهجة قلب المصطفی ص 436
103-    همان
104-    اعیان الشیعه 1، ص 318
105-    فتوح البلدان ، بلاذری 1 ص 38- 37 به نقل از زندگانی فاطمه زهرا (س) شهیدی، ص 117
106-    فتوح البلدان بلاذری ، تاریخ بعقوبی، عقد الفرید، به نقل از فاطمه الزهرا (س) بهجه قلب المصطفی ص 438
107-    سفینه البحار واژه فدک ج 2 ص 351
108-    خطبه حضرت فاطمه زهرا (س) ، ص 315
109-    همان
110-    علل الشرایع ، صدوق، باب العلل التی من اجلها ترک علی فدکاً به نقل از شرح فشرده ای بر نهج البلاغه 3، ص 44
111-    مجمح البحرین واژه فدک
112-    اصول کافی، ترجمه 1 ص 245
113-    همان ص 246-245
114-    کشف الغمه 1 ص 500، حضرت زهرا (س) افزون بر این وصیت ، وصیتهای دیگری نیز داشت که در این نوشتار از ذکر آن خودداری می کنیم برای اطلاع در این باره رجوع شود به کتابهای مناقب، ابن شهر آشوب 3، ص 362 بحارالانوار 43 ، ص 178 و 192 و 214 ودلایل الامامه، ص 42
115-    سوره احزاب آیه 33
116-    اعیان الشیعه 1، ص 308
117-    همان
1-117 – طه 132
118- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل 1، ص 497 خ 526
119- ابن عساکر، تاریخ دمشق ، ترجمه الامام علی (ع) ص 89 خ 315
120- المعجم الکبیر 24 ، ص 282 – 281 خ 713
121- مستدرک الصحیحین 3، ص 158، سنن ترمذی خ 3206، مسند احمد 3 ص 259
122- سیر اعلام النبلاء 2 ص 122
123- طبقات الکبری ، ابن سعد ، ترجمه الحسین، موسسه آل البیت ، ص 139 و 140
124- مستدرک الصحیحین 3، ص 150
125- ابن سعد، طبقات الکبری 8 ص 19 و 20
126- تاریخ بغداد 5، ص 7
127- اعیان الشیعه 1 ، ص 307
128- همان ص 308
129- مستدرک الصحیحین 3، ص 154
130 – سوره نور آیه 36
131- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ج 1 ص 532 ج 566.
132- همان ص 533 خ 567 و نیز ص 534 خ 568
133- الریاض النضره 2 ص 208
134- مستدرک 3 ص 151
135- همان ص 153
136- تاریخ بغداد 5 ص 86
137- صواعق المحرقه، ص 96
138- تاریخ بغداد 3 ص 392
139- صحیح بخاری 5، ص 92 و 105 المنصف فی الاحادیث  و الاثار ، عبسی کوفی ج 7 ص 512
140- مسند احمد 2 ص 242مستدرک حاکم 3 ص 149 ، ترمذی خ 3870 ، المصنف فی الاحادیث 7 ص 512
141-طبقات 8، ص 248 – 247 ، صحیح بخاری5 ، ص 55 – 54 مستدرک 3 ص 156
142- طبقات همان ص 248
143- مسند احمد 3 ، ص 473 خ 11224
144- المصنف 8 ص 527
145- همان
146- بخاری 5 ص 91
147- مستدرک 3 ، ص 151

 

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت