پیامبر اکرم(ص) چه وعده ای به دخترش داد؟

امير المؤمنين على عليه السّلام نماز ظهر را خوانده به سوى منزل مى‌آمد كه در همين حال عدّه‌اى از زنان و كنيزان با حال گريه و اندوه جلو آمدند.

حضرت به آنان فرمود: چه خبر؟ چه شده كه شما را با چهره‌هاى دگرگون و ناراحت مى‌بينم؟ گفتند: اى امير المؤمنين، دختر عمويت فاطمه زهرا عليها السّلام را درياب! و فكر نمى‌كنيم او را زنده ببينى.

حضرت با سرعت به راه افتاد تا اينكه وارد منزل شد، ديد فاطمه عليها السّلام روى بستر افتاده به راست و چپ، خود را جمع مى‌كند و مى‌كشد، عبا را از دوش و عمامه‌اش را از سر به يك سوى افكند دكمه‌هايش را باز كرد و جلو آمده سر حضرت را از زمين برداشته به دامن گرفت و صدايش زد: اى زهرا! پاسخى نداد.

بار ديگر او را صدا زد: اى دختر محمّد مصطفى! جواب نداد. گفت: اى دختر كسى كه زكات را با گوشه‌هاى عبايش به در خانۀ فقرا مى‌برد و به آنها مى‌بخشيد! باز سخنى نگفت. صدا زد: اى دختر كسى كه بر فرشتگان در آسمانها دوگانه دوگانه نماز گزارد! سخن نگفت. صدايش زد: اى فاطمه با من حرف بزن! من پسر عمويت على بن ابى طالبم.

حضرت ديدگانش را به روى على عليه السّلام گشود و نگاهى به آن حضرت افكند و گريست و امير المؤمنين نيز گريه كرده فرمود: چه مى‌يابى اى فاطمه! من پسر عمويت على بن ابى طالبم.

گفت: اى پسر عمو! من مرگى را كه چاره‌اى ندارد و نمى‌توان از آن فرار كرد، مى‌يابم ...اى ابو الحسن اين فرزندان يتيم من دل شكسته و غريب و تنهايند. آنان ديروز جدّشان را و امروز مادرشان را از دست داده‌اند، واى بر مردم و جماعتى كه آنان را مى‌كشند و با آنان دشمنى مى‌كنند!

على عليه السّلام فرمود: تو اين خبر را از كجا مى‌دانى با اينكه وحى از ما قطع شده است؟

فرمود: اى ابو الحسن! هم اكنون خوابيده بودم، حبيبم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در قصرى از درّ سفيد ديدم. چشم حضرت كه به من افتاد، فرمود: جلو بيا دخترم كه خيلى مشتاق ديدار تو مى‌باشم!

گفتم: به خدا سوگند، من بيش از شما مشتاق ديدار شمايم. فرمود: تو امشب نزد من خواهى آمد، آنچه را كه وعده داده، راست است و او به وعدۀ خود وفادار است. تو شروع كن به قرائت سورۀ يس! پس از آنكه تمام شد، بدان كه از اين دنيا رفته‌ام، مرا غسل بده و لباسهايم را از تنم بيرون نياور. بر من از خويشاوندان فقط نزديكترين نزديكان و كسانى كه از، پاداشم ارتزاق كرده (فرزندانم) ، نماز گزارند، و شب مرا به خاك (قبر) بسپار! اين خبر را حبيبم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من فرمود.

على عليه السّلام فرمود: پس از فوتش مشغول انجام مراسم شدم. او را در پيراهنش غسل داده آن را از تن او بيرون نياوردم، به خدا سوگند كه پاك و پاكيزه بود. بعد با زيادتى حنوط رسول خدا او را حنوط كردم و كفن بر او پوشانيده در لاى كفنهايش گذاردم، هنگامى كه خواستم بند كفن را ببندم، صدا زدم: يا امّ كلثوم، يا زينب، يا سكينه، يا فضّه، يا حسن يا حسين! بياييد و از مادرتان بهره بگيريد! جدايى سر رسيده است و وعدۀ ديدار در بهشت.

حسنين عليهما السّلام جلو آمده صدا مى‌زدند: وا حسرتا! غم و اندوه ما هيچ‌گاه از بين نخواهد رفت از اينكه جدّمان حضرت محمّد مصطفى و مادرمان فاطمه زهرا عليها السّلام را از دست داده‌ايم. اى مادر حسن، و اى مادر حسين! هنگامى كه جدّمان محمّد مصطفى را ملاقات كردى سلام ما را به آن حضرت برسان و بگو ما بعد تو در دنيا يتيم مانديم!

امير المؤمنين فرمود: خدا را گواه مى‌گيرم كه شنيدم فاطمه ناله‌اى زد و دستهايش را گشود و آن دو را به سينه‌اش چسبانيد و در اين هنگام سروش آسمانى صدا زد: اى ابو الحسن! آن دو را از روى سينۀ زهرا بردار كه به خدا سوگند فرشتگان آسمان را به گريه درآورده‌اند! دوست به دوست مشتاق است.

حضرت مى‌فرمايد: من آن دو را از روى سينۀ مادرشان بلند كرده شروع به بستن كفن نمودم و در آن لحظه اين ابيات را مى‌خواندم: مفارقت و جدايى تو بزرگترين چيز در نزد من است و از دست دادن تو دشوارترين مصائب است اى فاطمه!  از روى حسرت خواهم گريست و با اندوه و غم، ناله خواهم زد به خاطر دوستى كه به روشن‌ترين راه حركت كرد. اى ديده فروريز و بخشش كن و مرا يارى ده! اندوه من هميشگى است و بر دوستم مى‌گريم.

سپس جنازۀ حضرت زهرا را روى دست گرفته نزديك قبر پدرش رسول خدا آورده صدا زد: السلام عليك يا رسول اللّه، السلام عليك يا حبيب اللّه، السلام عليك يا نور اللّه، السلام عليك يا صفوة اللّه، درود و تحيّت پياپى از من بر تو و به سوى تو، و از طرف دخترت كه به آستان تو فرود آمد.

وديعه بازگردانده و گروگان پس گرفته شد. بر فقدان رسول و پس از او بر بتول، غم و اندوه فراوان. زمين بر من سياه گشته و سرسبزى و طراوتش دور شده، پس اى واى، واى و افسوس.

بعد جنازه را بر كنار روضۀ پيامبر گذاشته به همراه خانواده و ابوذر، سلمان ، مقداد، عمار، حذیفه و عبدالله بن مسعود برآن پیکر مطهر نماز خواندند. (فاطمه زهرا سلام الله علیها شادمانی دل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، احمد رحمانی همدانی ترجمه حسن افتخار زاده صص۷۰۸-۷۰۴)

از على عليه السّلام روايت شده كه به خدا سوگند هيچ‌گاه او را به خشم در نياورده ناراحت ننمودم تا اينكه خداوند روح پاكش را قبض كرده از دنيا برد. و او نيز هيچ‌گاه مرا خشمگين نساخته نافرمانى نسبت به من نداشت، هرگاه به او مى‌نگريستم، غم و اندوهم از بين مى‌رفت.(بحار الانوار، ج ۴۳ص۱۳۴)

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت