چرا اسامی عربی، با معنای نازیبا روی فرزندانمان بگذاریم؟

پرسش:

ام کلثوم: ام يعني مادر و کلثوم به فرزند خيکي و چاق اطلاق ميشود . حفصه: هسته خرما و يا زن سياه و زشت . خديجه: به سقط جنين شتر ميگويند . بتول: زني که هوس مرد و همخوابگي دارد. سميه: از سم مي آيد و به اندازه زهري که در چيزي باشد مي گويند. سکينه: که مسکين نيز با اين نام هم خانواده مي‌باشد، به بانوي گدا و خوار و بيچاره ميگويند . رقيه: که از ريشه رق مي‌آيد، به معناي افسون و جادو و نيرنگ است. عذرا: به هرآن چيزي که سوراخ نشده باشد مي گويند. فاطمه: از فطم مي‌آيد و به بچه شتر ماده از شيرگرفته‌شده‌ مي گويند. جعفر: ماده شتري که شير بسيار داشته باشد. ذبيح: به هرچارپايي که گلويش را ببرند مي گويند. ذبح شده يعني گلو بريده . باقر: که از خانواده بقره مي‌باشد به گاو نر چاق مي گويند و اعراب جاهلي به کسي که خيلي چيز مي‌فهميده است نيز مي گفته. باقرالعلوم يعني طرف همچون گاو چيز مي داند. عباس: از عبس مي‌آيد به معناي اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخو. عثمان: بچه مار . کاظم: از کظم مي‌آيد و به معناي لال بودن، گنگ و بي‌زبان و خاموش . هاشم: به نان فروش دوره‌گرد مي‌گفته اند! حيدر: اين نام مخلوطي است از عربي و پارسي، با این وجود چرا باید اسامی عربی که معانی زیبایی ندارد روی فرزندان خود بگذاریم؟

پاسخ:

با سلام و تشکر از اربتاط جنابعالی

معمولا در هر جامعه اي براي افراد مطابق فرهنگ آن جامعه، اسم انتخاب مي شود . اين نام گذاري ها چه بسا در عصر ديگر يا در فرهنگ ديگر زيبا جلوه نکند . جامعه اي که بياباني است و سر و کار آنها با شتر و اسب و تير و کمان و جنگ و غارت و بت ها و...  ، اين موارد در نام گذاري ها هم بروز و ظهور مي کند .
از طرف ديگر افراد در جامعه عرب از نام و  لقب و کنيه برخوردار بودند . فرزندي که به دنيا مي آمد، براي او نام و کنيه انتخاب مي کردند و بعد ها نيز به مناسبتي به چيزي معروف مي گشت و لقب او مي گرديد.

 اما اسلام توصيه کرده براي فرزندان نام خوب انتخاب شود. به روايات زير توجه کنيد :
اولين نيکي فرد به فرزندش اين است که براي او اسم نيکو انتخاب کند.(1)
اسم نيکو انتخاب کنيد زيرا در قيامت شما  را با اين اسامي صدا مي زنند.(2)
رسول خدا نام هاي زشت را تغيير مي داد(3)

روايات در باب نام گذاري زياد است . در آنها تاکيد شده از گذاشتن نام زشت بر فرزندان خودداري شود و نام نيکو براي فرزند انتخاب گردد. اما نام هايي که  ذکر کرده ايد و براي هر يک معنايي

 ممکن است برخي از اسامي باشد که چند  معنا دارد ، مانند برخي از الفاظي که ذکر کرديد ، ولي  به معناي که به نظر غير زيبا است ، اشاره کرديد ، در حالي که اين الفاظ معناي ديگري دارد که پسنديده و زيبا هستند و با طبيعتي که انسان ها با آنها سر و کار دارند ، در آميخته است. در آيات قرآن نيز از حيوانات و گياهان آن ذکر شده است و اين ها زشت نيست ، مگر براي انساني که همه چيز را به ديده تحقير ببيند.
اما معاني الفاظي که ذکر کرديد.

کلثوم به معناي زني که صورت چاق دارد است .(4) اين کنيه دختر امام علي بوده است.
حفص به معناي شير بچه و بچه پلنگ و ببر و نام دختر حفصه  است .(5)نام دختر عمربن خطاب بوده که همسر پيامبر شد.
خديجه از خدج به معناي فرزند را قبل از رسيدن وقت تولد، سقط کردن است . خديجه نام بانويي بود که همسر اول رسول خدا شد. (6)
بتول به زني گفته مي شود که به عبادت چنان اشتغال دارد که از همسر کردن بريده است . لقب حضرت مريم بوده است .به حضرت زهرا هم گفته مي شد چون توجه به خدا داشت و از غير خدا بريده بود.(7)

سکينه از سکن به معناي آرامش است و نام زيبايي است.
رقيه از رقي به معناي بالا رونده است  .
عذرا از عذره يعني زني که بکارتش باقي است. (دوشيزه)
فاطمه به معناي قطع کردن و بريدن است و چون حضرت زهرا از بدي و شر قطع شده ،  پيامبر  او را فاطمه ناميد.
جعفر به رود يا رود پر آب  گفته مي شود .
ذبيح به معناي ذبح شده است که لقب حضرت اسماعيل بود چون در راه خدا ذبح شد.
باقر از بقر به معناي شکافتن است و به امام پنجم  باقر گفته اند چون علم را شکافت.
عباس به معناي شير بيشه است چون چهره اش و هيبتش زهره افراد را آب مي کند.
عثمان به معناي بچه مار است و در قبايل بياباني نام پسنديده اي است چون مار و بچه مار قوي و ترساننده و هيبت دار و...هستند.
کظم يعني فرو خوردن خشم و کاظم يعني خورنده خشم که به امام هفتم گفته مي شد چون بسيار با تحمل بود(والکاظمين الغيض والعافين عن الناس)
هاشم به جد پيامبر گفته شده ،از هشم به معناي تکه تکه کردن ،چون اولين کسي بود که تريد براي قومش درست کرد و از آنان با تريد (نان خرد شده در آبگوشت) پذيرايي کرد.
حيدر و حيدره از اسامي شير بوده و در عرب نام گذاري به اسد و حيدر فراوان است.(8)
 اين اسامي در آن فرهنگ خوب بوده و معنا هاي بدي  که شما کرديد ،از کتب معتبر لغت  نبود ، يا تحريف شده معناي اصلي بود ، يا تنها يکي از معاني بود.

1-2-3-وسائل الشيعه ،ج15،ص122-124.
4- مجمع البحرين ،ج2، ص 61.
5- فرهنگ لاروس ،ج1،ص 846.
6-همان ،ص894.
7-مجمع ،ج1،ص152.
8- به همان دو کتاب رجوع کنيد.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت