پاسخ به 15 سوال مشاوره(ازدواج،اضطراب،رابطه دختر و پسر،اعتماد به نفس،شوهرداری)

پرسش1:

چگونه مى‏ توان ثابت كرد آرامش درونى پيامد ازدواج اسلامى است؟ منابع لازم را براى تحقيق در موضوع معرفى كنيد.
پاسخ:
در سوره روم بيان شده است: از نشانه‏ هاى خدا اين است كه همسرانى از جنس خودتان آفريد تا در كنار آن‏ها آرامش يابيد. (1) اين  سكون و آرامش از چندين منظر قابل بررسى است:
اوّلا آرامش به گونه كلى و مطلق بيان شده است، يعنى اين نوع سكون و آرامش براى هر يكى از مردان و زنانى كه به ازدواج روى مى‏آورند و با جنس مخالف تشكيل خانواده دهند، وجود دارد، چه ازدواج مسلمان باشد يا غير مسلمان و بنابر اين دليلى وجود ندارد كه آيه را براى مسلمانان يا كسانى كه به طريق اسلامى ازدواج كرده‏اند، تخصيص دهيم.
دوم: مسئله سكون و آرامش با آن چه در برخى ديگر از آيات الهى به نام آرامش قلب و اطمينان بيان شده (كه با ذكر و ياد خداوند حاصل مى‏شود) متفاوت است.
هر يك از زن و مرد با نقصى و نيازى كه به طرف مقابل دارند تنها در صورتى به سكون مى‏رسند كه ازدواج محقق شود. در غير اين صورت هيچ گاه نقص و نياز بر طرف نخواهد شد، نيز فشارى كه از ناحيه نياز جسمي و روحى احساس مى‏كنند، بر طرف نشده و آن‏ها را دچار تشويش و اضطراب مى‏كند، تنها در صورت به هم پيوستن زوجين و بر طرف نمودن نياز جسمى و روانى همديگر است كه به آرامش دست مى‏يابند، خواه مؤمن باشند يا كافر.
 اما از نگاه ديگر تنها با ياد خداوند است كه انسان به آرامش برتر و اطمينان قلب دست مى‏يابد. بر اين اساس ازدواج بر مبناى دينى و اسلامى معنايى ديگرى مى‏يابد. در اين نگاه ازدواج صرفاً ارضاى غريزه جنسى نيست، انسان مى‏تواند در اين جا از نياز خود به جنس مقابل، متوجه نيازمندى خويش شده و از دام خود خواهي و خودپرستى نجات يابد و در قدم بالاتر متوجه موجود بى نياز مطلق شود، يعنى كسى كه انسان را موجود نيازمند قرار داد تا مغرور به خويشتن نشود، انسانى كه نيازمند به موجودى مانند خود است و تنها در وصال و رسيدن به او مى‏تواند، به سكون و آرامش دست يابد، چگونه به موجود بى نياز مطلق كه همه چيز از او است، نيازمند نباشد؟! در اين منظر كه ذكر و ياد خدا را به همراه دارد، به آرامش برترين يعنى اطمينان قلب دست مى‏يابد. سكون و آرامش در ازدواج از نگاهى ديگر نيز قابل بررسى است.
از آن جا كه نياز جنسى يكى از قوى‏ترين نيازهاى انسان است، مى‏توان با ازدواج موفق اين غريزه سركش را مهار و كنترل كرد، اگر انسان ازدواج نكند، دچار تشويش خاطر مى‏شود، در نتيجه تعادل رفتارى خود را از دست خواهد داد، نتيجه عدم تعادل، اضطراب و نبود آرامش است يكى از مهم‏ترين عوامل ناآرامى در جوان، نداشتن همسر است. وجود همسر سازگار مهم‏ترين عامل آرامش بخش است، البته براى كاهش و فرو نشاندن شهوات راه هايى وجود دارد، از جمله روزه گرفتن و پرهيز از غذاهاى مقوى و شهوت انگيز، ولى اين راه‏ها موقتى است و انسان را به آرمش كامل نمى‏رسانند هم چنين تنها ارضاى شهوت به انسان آرامش نمى‏بخشد، بلكه همسر نوعى دوست و همدم است، پس آرامش بخشى او چند برابر و دو سويه است. (2)
راز ديگر آرام بخشى ازدواج در اين است كه موجب تقويت جنبه‏ه اى روحى و روانى است، بهبود وضع روحى و روانى به آرامش فرد منجر مى‏شود. آرامش بخشى همسر در روان‏شناسى و تجربه به اثبات رسيده است، ساپنيگتون مى‏گويد: افراد متأهل از لحاظ روانى و جسمانى نسبت به افراد مجرد كاركرد بهترى دارند، احتمالاً به خاطر حمايت دوجانبه‏اى كه در ازدواج به چشم مى‏خورد. (3) محيط گرم و روح افزاى خانواده، امنيت خاطر افراد را بيشتر مى‏كند و تكيه گاه مطمئنى براى ايجاد آرامش خواهد بود. نكته ديگر آن است كه ازدواج موفق، ايجاد دوستى و رابطه عميق عاطفى بين زن و شوهر است. هر انسانى در طول زندگى خود به همدم و همراز و محرم اسرار نيازمند است، محرمى كه بتواند نزديك فرد بوده و در طول زندگى همراهى اش كند و هنگام اضطراب و گرفتارى‏ها آرامش بخش او باشد. اين مهم فقط از ناحيه همسرى مهربان و دلسوز تامين مى‏شود، اگر چه دوستان نيز مى‏توانند چنين اثرى را داشته باشند، اما همسر فداكار نزديك‏ترين فرد به انسان است. نمونه چنين ايثارگرى‏ها را فقط ميان زن و شوهر مى‏توان ديد. همچنين مردان به طور مستقيم در جامعه با ناملايمات كارى و مشاغل سخت روبرو هستند، از اين جهت مى‏طلبد هنگام بازگشت به خانه با كانون گرم و عاطفه‏مندى روبرو شوند كه بيش از هر چيزى آرامش بخش باشد، نياز به امنيت خاطر، احتياج به معاشرت، نياز به درد دل، به تشويق و تمجيد نيز مقبوليت و جلب توجه، نياز به محبت، اگر به درستى و به موقع ارضا نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند، (افراط و تفريط) زيان‏هاى فراوانى را در زندگى فردى و اجتماعى پديد مى‏آورند، محبت كردن و محبت ديدن، تعادل روانى زن و مرد را فراهم مى‏سازد.
نكته آخر: ازدواج منشأ حفظ و نگه دارى شخص از انحرافات و بزهكارى‏هايى است كه مى‏تواند در دوران عزبگى به سراغ او آيد. زندگى در حال تجرد با خطرات ناخواسته‏اى همراه مى‏شود. كشيده شدن به سمت انحرافات اخلاقى، نتيجه مجرد زيستن است، زيرا مجرد چون آرامش نخواهد داشت هيچ گونه مسئوليتى را نسبت به خود و ديگران احساس نخواهد كرد، همين مسئله موجب مى‏شود فعاليت و انرژى خود را در مسائل انحرافى صرف كند، به همين دليل است كه پيامبر گرامى (ص) فرمود: «عزب‏ها (افراد مجرد) برادران شياطين هستند». (4)
نقش آرامش بخشى ازدواج كه در يك كلمه »لتسكنوا«(سوره روم آيه 21) آورده شده است، در عمل ديده مى‏شود، متأهلان كمتر به ناسازگارى‏هاى اجتماعى و بيمارى‏هاى روانى، از جمله خودكشى و انحرافات جنسى دچارند، در صورتى كه بين مجردان فراوان‏تر است. (5)  منابع مختلفى در اين زمينه وجود دارد كه به بعضى از آن اشاره مى‏شود:
1 - ازدواج، دكتر پاك نژاد.
2 - اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، (ج 2)، نوشته دكتر پاك نژاد
3 - بهداشت ازدواج، دكتر صفدر صانعى
4 - همسران برتر، دكتر غلام رضا افروز
5ـ جوان و آرامش روان به كوشش علي نقي فقيهي.
پي نوشت ها:
1 - روم (30) آيه 21.
2 - جوان و آرامش روان، به كوشش على نقى فقيهى، ص 135.
3 - همان، ص 136.
4 – بحارالانوار، ج 100، ص 221.
5 - شهيد پاك نژاد، اولين دا نشگاه و آخرين پيامبر، ج21، ص 79.
پرسش2:
نظر اسلام در خصوص روابط دختر و پسر چيست و چه ايرادي دارد انسان دوستي از جنس مخالف داشته باشد؟
پاسخ:
در پرسش دو مطلب مورد سؤال قرار گرفته است:‌
1ـ حكم شرعى روابط دختر و پسر.
2ـ اگر روابط دختر و پسر ايراد شرعي دارد، دليل و حكمت آن چيست؟
الف) بيان حكم شرعي: صحبت كردن مرد با زن نامحرم اگر با قصد لذت و شهوت نباشد،‌ مانعي ندارد،‌ ولى روابط دختر و پسرى كه نامحرم هستند و نگاه كردن يا صحبت نمودن آن ها با قصد لذت جايز نيست. چنان كه توقف نمودن و خلوت كردن آن ها در محيطى كه محل رفت و آمد نيست، حرام مى باشد، اگر چه بانگاه كردن يا صحبت التذاذى همراه نباشد.
براى تنبيه و بيدارى به چند حديث اكتفا مى‏كنيم:
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «الشهوات سموم قاتلات؛(1) شهوت‏ها و خواهش‏هاى نفسانى زهرهاى كشنده‏اند» و نيز فرمود: «طهروا انفسكم من دنس الشهوات تدركوا رفيع الدرجات؛ نفس خود را از پليدى شهوت رانى پاك سازيد تا به درجه‏ هاى بلند آخرت دست يابيد».(2)
قال رسول اللَّه(ص): «جاهدوا انفسكم على شهواتكم تحلّ قلوبكم الحكمة؛(3) با شهوت تان مبارزه كنيد تا حكمت در دل‏هاى شما وارد گردد».
يكى از نصيحت‏هاى ابليس به حضرت موسى(ع) اين بود: «لا تخل بامرأة ولا تخل بك فانه لا يخلو رجل بامرأة و لا تخلو به الا كنت صاحبه دون اصحابى؛(4) هيچ وقت با زنى خلوت نكن و (نگذار) زنى با تو خلوت كند، زيرا هر گاه مردى با زنى خلوت مى‏كند، من در كنار آن دو هستم (و آنان را وسوسه مى‏كنم).
در روايات ديگر به اين تعبيرها آمده كه: خلوت كردن با زنان قلب را فاسد مى‏كند.(5) علاقه به زنان از فتنه ‏ها و شمشير شيطان است.(6) زياد صحبت كردن با زنان قلب را مى‏ميراند.(7)
ب) روابط آزاد دختر و پسر، به اقتضاى غرايز خدادادي، تمايلات و روابط جنسى و آثار آن را به دنبال دارد. نظريات روانكاوى از جمله نظرية «هورناي» بر اين حقيقت تأكيد مي كند: «در اجتماعاتى كه روابط جنسى آزاد است، بسيارى از احتياجات رواني،‌ شكل تمايلات جنسى پيدا مى كند و به صورت عطش جنسى در مى آيد».
نشريه آمريكايى «ايدرز دايجست» دربارة روابط پيش از ازدواج دختران و پسران مى نويسد: «هرساله 350 هزار دختر نوجوان امريكايى در سنين 15 تا 19 سال ـ دورة دبيرستان ـ به سبب ارتباط هاى نامشروع، آبستن شده و فرزندان غير قانونى خود را به دنيا مي آورند.... اين دختران با رؤياهايى چون ازدواج با دوستان پسرشان، اتمام تحصيلات، شروع يك زندگى ايده آل و دست يابى به يك شغل مناسب،‌ به اين ارتباط غير قانونى روي مى آورند. اما بسيار زود پرده هاى سراب گونة اين اوهام به كنار رفته و واقعيت زندگى روى خود را نشان مى دهد و متأسفانه، اين بيدارى درست در زمانى به دست مى آيد كه اين دختران نوجوان ديگر شانسى براى برخوردارى از يك زندگى سالم و ايده آل ندارند».
اين روزنامه در ادامه علت بروز اين نابهنجاري‌هاى جنسى را روابط آزاد دختر و پسر در مدارس دانسته، طى گفتگويى با تعدادى از اين دختران، به نقل از يكى از آنان مي‌نويسد:
«اي كاش زمان به عقب بر مى گشت! اى كاش به عنوان عضوى از خانواده در ميان والدينم جاي داشتم. اى كاش هنگامى كه زمينه هاى ايجاد يك ارتباط نامشروع برايم فراهم شده بود، كمى هم به زندگى آينده ام مى انديشيدم و اين گونه به پايان خط نمى رسيدم».
اگر اسلام روابط آزاد دختر و پسر را منع نموده، به خاطر آثارى است كه اين گونه روابط به دنبال دارد. در ذيل به برخى از آن آثار كه در نتيجة روابط آزاد دختر و پسر در جوامع غربى پيدا شده اشاره مى كنيم:
1ـ افزايش روابط جنسى نامشروع: تحقيق نشان مى دهد كه آمار روابط نامشروع جنسى كه ناشي از روابط آزاد دختر و پسر است،‌ در امريكا و در تمامى جامعة اروپا رو به افزايش است، به گونه اى كه در سال 1993 در امريكا 50% روابط دختر و پسر به روابط جنسي تبديل شده است.
2ـ آبستنى هاى ناخواسته: آميزش جنسى نامشروع و افزايش آبستنى هاى غير رسمى و زود هنگام يكى ديگر از آثار شوم روابط آزاد دختر و پسر است. آندره ميشل در اين باره مي نويسد: «بيش از چهل درصد زنان امريكايى كه پيش از بيست سالگى ازدواج مى كنند. به علت روابط آزاد پسر و دختر،‌ قبل از ازدواج حامله هستند. در نروژ 90% دخترانى كه در سن كمتر از هيجده سال ازدواج مى كنند، آبستن هستند و در سوئد و آلمان نيز همين مطلب صادق است».
3ـ ازدياد غير قابل كنترل آمار سقط جنين:
متناسب با افزايش نرخ آبستنى هاى ناخواسته، آمار سقط جنين در كشور هاى غربى كه دختر و پسر پيش از ازدواج روابط آزاد دارند رو به تزايد است. از يك ميليون زن و دختر نوجواني كه هر ساله در امريكا به طور ناخواسته باردار مى شوند، 53% فرزندان خود را سقط مي كنند. اين درحالى است كه به علت برخى محدوديت ها كه بعضى ايالات در مورد سقط جنين وضع كرده اند،‌ اكثر سقط هاى جنين گزارش نمى شود.
به ادعاى يك پزشك امريكايى كه در يكى از زايشگاه هاى اين كشور مشغول بوده و در مورد مشكلات محل كار خود مقاله اى نوشته است،‌ در حدود 47% از زايمان هاى تحت نظر وى مربوط به مواليد نامشروع بوده است. به ادعاى وى اكثر مواليد،‌ مربوط به زنان پايين تر از بيست سال مربوط به روابط آزاد دختر و پسر بوده است.
4ـ افزايش خانواده هاى تك والديني: افزايش شمار وصلت هاى غير رسمي،‌ باعث كاهش در ميزان ازدواج را ترسيم مى كند كه يكى از پيامد هاى آن افزايش تعداد خانواده هاى تك والدينى است؛ يعنى خانواده هايى كه فرزندان در آن ها محكومند تنها با يكى از والدين خود زندگى كنند.
آندره ميشل مى گويد: «زندگى فرزندان نامشروع در بيش از 90% موارد با مادران است. اين گونه مادران كه تقريباً از سوى جامعه به ويژه والدين و آشنايان خود طرد مى شوند،‌ براى گذراندن زندگى با مشكلات شديد اقتصادى و فقر و فلاكت مواجهند.
روزنامة «ايدرز ايجست» ضمن ارائة گزارشى از وضع فلاكت بار معيشتى اين گونه خانواده ها، گزارش زير را نوشته است:
«مادر اين بچه – كه مادام بهانة پدر مى كند – براى تأمين نيازهاى مادى خود و فرزندانش ناچار است كه در دو شيفت كامل كار كند كه در نتيجه، فرزند وى در مقايسه با مادران ديگر،‌ زمان كمترى را با او سپرى مى كند. اين فرزند غيرقانونى در حقيقت هم از نعمت پدر و هم از نعمت مادر محروم است.
اين مادر نوجوان با تأسف و تأثر مى گويد: من با اين حاملگى نامشروع براى تمام عمر دخترم را از نعمت پدر محروم كردم و بايد تسلى بخش اندوه فراوان اين طفل باشم.
5ـ روسپيگري: پديدة شوم روسپى گرى به ويژه در بين دختران جوانى كه به طور ناخواسته صاحب فرزند نامشروع شده اند، در جوامع غربى شايع است، زيرا فرزندان ناخواسته، فرصت هاى اشتغال و تحصيل را از مادران گرفته، آنان ناچارند براى تأمين هزينه هاى زندگي و رهايى از فقر، به هر كارى رو آورند.
6ـ گسترش بيمارى هاى مقاربتي: روابط آزاد دختر و پسر، در نتيجه روابط آزاد جنسي، سكوي پرش روسپى گرى و افزايش بيمارى هاى عفونى و مقاربتى است. در اين باره كافى است بدانيد كه: در هر 13 ثانيه يك نفر در امريكا به ويروس مهلك بيمارى ايدز مبتلا مي شود. قربانيان اين ويروس كه عمدتاً از طريق بى بندو بارى جنسى مبتلا مى شوند، از اين بيمارى عفونى هلاك مى گردند.
آنچه ذكر شد، اشاره به برخى پيامدهاى روابط آزاد دختر و پسر پيش از ازدواج است. عوارض ديگرى چون جنون،‌ عقده هاى رواني، تزايد جنايت و آدم كشى از ديگر نتايج آن روابط است.
به اين ترتيب روشن شد كه چرا اسلام روابط آزاد دختر و پسر و نگاه و صحبت هاى التذاذي آنان را حرام و ممنوع ساخته است.
آمار و نقل قول ها عمدتاً از كتاب مجموعه مقالات دفاع از حقوق زنان، ‌تدوين دفتر مطالعات و تحقيقات زنان از صفحة 60 تا 72 برداشت شده است. در اين موضوع مى توانيد كتاب هاى زير را مطالعه كنيد:
1ـ جامعه شناسى خانواده،‌ از دكتر شهلا اعزازي.
2ـ سيماى زن در جهان ـ امريكا، از مركز امور مشاركت زنان رياست جمهوري.
3ـ درّ و صدف، از محمد شجاعي، انتشارات محيي، شهرري.
پى نوشت‏ها:
1. غررالحكم، ج 1، ص 30.
2. همان، ج 2، ص 472.
3. مجموعه ورام، ج 2، ص 122.
4. بحارالانوار، ج 69، ص 197.
5. بحارالانوار، ج 1، ص 203.
6. همان، ج 2، ص 107.
7. همان، ص 128.
پرسش3:
نگاه اسلام به آشنايي بين دختر و پسر پيش از ازدواج   چيست؟
پاسخ:
برخي معتقدند بايد آشنايي و صميميت پيش از ازدواج وجود داشته باشد تا دو فرد يكديگر را به خوبي بشناسند و پس از آن زندگي مشترك را شروع كنند اما بايد بگوييم كه عشق واقعي و علاقه مندي حقيقي بين دو جنس ، زماني ايجاد مي شود كه دو فرد ارتباط خود با يكديگر را به سادگي تزلزل پذير ندانند؛ از سوي ديگر هر يك براي جلب نظر ديگري دست به رفتار نمايشي نزنند.  در آشنايي هاي پيش از ازدواج اين مسئله بسيار ديده مي شود. امروزه غرب از طريق تجربه كردن اين روابط و آشنايي ها ، به نحو چشمگيري نهاد خانواده را متزلزل ساخته است. در غرب ظلم آشكاري به جنس زن مي شود، زيرا زنان پيش از اين كه به سن قانوني و شرعي براي برقراري روابطشان با جنس مخالف برسند، مورد بهره برداري جنسي مرد قرار مي گيرند و در بسياري مواقع پس از آن ، مطرود مي شوند. (1) دوستي هاي قبل از ازدواج كه به عشق معروف است، عامل تعيين كنندة ازدواج نيست ، زيرا ازدواج نوعي مشاركت در يك اجتماع كوچك (خانواده) است كه در آن دو انسان مي بايد از جهات گوناگون با يكديگر تناسب عملي داشته باشند. پس آن چه عامل تعيين كننده است، همتايي و هم كفو بودن زن و مرد است. در صورتي كه در انتخاب همسر، همگوني مراعات شود، نيازي به برقراري روابط صميمانه پيش از ازدواج نخواهد بود، بلكه بايد تأكيد كنيم كه چنين روابطي مي تواند بيش از آن كه مفيد باشد، مضر و تهديد كنندة نهاد خانواده در جامعه به شمار آيد. با نگا  هي به آمار مي توان ديد كه آمار طلاق بين كساني كه قبل از ازدواج ارتباط هاي دوستانه داشته اند بالاتر است. از طرفي آشنايي و ارتباط دختر و پسر در محيط اجتماع ، بيش تر از آن كه معرفت ساز باشد، فروزندة هوس ها و معرفت سوز است. عمدتاً ديده مي شود فرد آن گونه كه هست، خود را نشان نمي دهد يا به سبب محبت و عشقي كه ايجاد شده، نمي تواند عيوب طرف مقابل و جوانب مختلف قضيه را بسنجد . بيشتر رفتارها در آشنايي هاي خياباني به شكل هاي تصنعي ابراز مي شود.
البته قبول داريم اگر شناخت صحيحي در ازدواج باشد، آمار جدايي كم مي شود، ولي چه بسا ازدواج هايي كه در اقوام نزديك انجام مي شود و با آن كه دو طرف از كودكي همديگر را مي شناختند، ولي بعد از ازدواج فهميدند به درد هم نمي خورند. اين ها همه گواه آن است كه ارتباطات قبلي نمي تواند مشكل شناخت را حل كند، بلكه مشكل شناخت، بيش تر به آفات شناخت برمي گردد كه در رأس آن ها تعلق قلبي پيدا كردن به طرف مقابل است.(2)
بهترين راه آن است كه دو طرف با اطلاع خانواده و با مشورت از آنها، از همديگر شناخت پيدا كنند. شناخت پيدا كردن لزوماً به اين معنا نيست كه روابط دوستانة خياباني برقرار كنند كه در بسياري از مواقع ، هدف اصلي كه شناخت باشد، نه تنها تأمين نمي شود، بلكه چه بسا شناخت كاذبي به وجود مي آيد كه آثار آن در آينده وقتي ازدواج صورت گرفت، ظاهر مي شود.
در بسياري از مواقع ، شناخت شخصيت واقعي و رفتارها و ويژگي ها از طرف دوستان، فاميل ها خانواده ، محيط كار و... به دست مي آيد.
به همين خاطر ازدواج هايي كه از اين طريق ها صورت گرفته، كمتر به جدايي ختم شده است.
در مورد نظر اسلام بايد گفت: با توجه به اهميت ازدواج و نقش آن در سرنوشت انسان، اسلام زوجين را به بصيرت و شناخت دقيق فرا خوانده است. هرگز اسلام راضي نيست دختر و پسر بي گدار به آب زنند و چشم بسته عمل نمايند. هر عقل سليمي حكم مي كند دو نفري كه يك عمر با هم زندگي مي كنند، پيش از ازدواج كاملاً يكديگر را ببينند و با هم صحبت كنند. در روايات معصومين به اين مسئله توجه شده است .
شخصي در زمان پيامبر (ص) زني را خواستگاري كرد اما گويا او را خوب نديده بود. حضرت فرمود :
« اگر او را ديده بودي، اميد سازش و تفاهم بيش تر و زندگي تان با دوام تر بود».(3) حتي در روايتي امام صادق (ع) فرمود: «اگركسي قصد سوء استفاده نداشته باشد، مي تواند به گيسوان و زيبايي هاي (ظاهري) زن نگاه كند».(4)
براين اساس فقها فرموده اند:  هر يك از زوجين مي توانند بدن ديگري را با شرايط ذيل به منظور تحقيق ببينند:
1 – نگاه به قصد لذت نباشد؛
2 – ازدواج بستگي به اين نگاه باشد؛
3 – مانعي از ازدواج اين دو در ميان نباشد.(5)
البته بعضي از فقها نگاه را به صورت و دست ها منحصر كرده اند.(6) بنابراين دختر و پسر پيش از ازدواج مي توانند به صورت غير مستقيم از طريق نامه يا واسطه و معرّف و به صورت مستقيم به گفتگو و ديدن ( با نظارت والدين و بزرگ ترها كه در جريان امر قرار دارند) همديگر را بشناسند، به شرط آن كه حدود اسلامي رعايت شود.
پي نوشت ها :
1 – علي اصغر احمدي، روابط دختر و پسر درايران ، ص 109.
2 – مجموعه مقالات هم انديشي، ج2، ص 489.
3 – وسائل الشيعه، ج14، ص 61.
4 – همان، ص 60.
5 – سيد مسعود معصومي، احكام روابط زن و مرد، ص 187.
6 – همان، ص 188.
پرسش4:
استخاره در مورد ازدواج با توجه به اين كه گاهي خوب مي آيد و گاهي بد وظيفة من در مورد آن چيست؟
پاسخ:
استخاره به معناي طلب خير است؛ يعني انسان از خداوند بخواهد كه او را به نيكي و خير برساند. كلمة استخاره بعد ها به تفأل بر قرآن و انجام با تسبيح يا به نحو ديگر (استخاره ذات الرقاع) مصطلح شده است. مردم از استخاره عمل تفأل را مي فهمند و متأسفانه بسياري از ايشان نمي دانند كه استخاره چيست و در چه مواقعي مي بايست استخاره كرد! آيا اگر حكم استخاره خوب يا بد آمد، اينحكم الزام آور است يا خير؟ يعني اگر كسي عليه نتيجة استخاره عمل كرد بايد منتظر عواقب آن باشد يا آن كه عواقبي در پي نخواهد داشت؟
خداوند انسان را عاقل آفريد كه با كمك عقل بتواند از گمراهي و ظلمت نجات پيدا كند. عقل در تمام ابعاد زندگي چون چراغ هدايتي است كه نورافشاني كرده و جهالت را از بين مي برد.
بنابراين مي بايست در هنگام تصميم بر هر كاري ابتدا عقل خود را حاكم كرده و از آن نظر بخواهد، مثلاً براي ازدواج، عقل مي گويد: فردي را براي همسري برگزين كه داراي اصالت خانوادگي بوده و از اخلاق و ايمان برخوردار باشد.
فهم اين موضوع همگاني است. كيست كه نداند؟ پس اگر پسري عاشق دختري شد يا بر عكس و اين عشق او را كور كرد و عقل فراموش شد، پس از آن كه عطش عشق فرو نشست، ديگر جلوه اي از عقلانيت دراين زندگي ديده نمي شود و زندگي دستخوش حوادث و پيامدهاي ناگوار خواهد شد. استخاره هميشه بعد از تحقيق و استشاره (مشورت) است. حال اگر بعد از مشورت نيز عقل راه به جايي نبرد و هنوز زاويه هايي وجود دارد كه ناشناخته مانده است، در اين صورت براي اطمينان خاطر و نجات از سردرگمي، به شخص عالمي مراجعه كرده و از او مي خواهند كه به قرآن تفأل زند تا با راهنمايي اين كتاب آسماني، از حيرت و اضطراب بيرون آيد.
مشورت نيز مي تواند تأثير بسياري در رفع اضطراب و شك بگذارد. قرآن مي فرمايد: «و شاور هم  في الأمر؛ اي پيامبر! در كارها با آنان مشورت كن».(1)
بنابراين استخاره در امر ازدواج همواره بايد بعد از تحقيق و تفحص از اخلاق و تدين طرف مقابل و پس از مشورت با كساني كه صاحب نظر در اين مسائل هستند، صورت بگيرد. بديهي است اگر عقل و مشورت، شخص را مورد تأييد قرار داد، نيازي به استخاره نيست، ولي اگر جاي ترديد بود، مي توان استخاره كرد.
پس از تحقيق و مشورت اگر نياز به استخاره شد، يك نوبت بيشتر نبايد استخاره كرد. با توجه به آنچه نوشته ايد كه «تحقيق كردم، ديدم هيچ مشكلي وجود ندارد» بنابراين نيازي به استخاره نيست و بايد بر خدا توكّل كنيد و اقدام نماييد. با دادن صدقه و توكّل بر خدا، بر خلاف استخاره عمل كردن به خواست خدا مشكلي به وجود نمي آورد.
پي نوشت ها:
  1 . آل عمران(3)   آية 159.

پرسش5:

چه کنم اضطراب نداشته باشم؟
پاسخ:
هر فرد در طول‌ رشد خود خواه‌ نا خواه‌ با استرس‌هاي‌ زندگي‌ رو به‌ رو مي‌شود مانمي‌ توانيم‌ تمام‌ استرس‌ها و فشارها را از زندگي‌ خود حذف‌ كنيم‌ زيرا زندگي‌ همراه‌ با استرس‌ و هيجانات‌ مختلف‌ است‌.(1)
آن‌ چه‌ مي‌خواهيم‌ اين‌ است‌ كه‌ استرس‌هاي‌ منفي‌ را به‌ حد اقل‌ برسانيم‌. متداول‌ترين‌ واكنش‌هاي‌ استرس‌ منفي‌، احساس‌ گرفتگي‌ روي‌ قفسه‌ سينه‌، تشديد ضربان‌ قلب‌، تحريك‌ پذيري‌ و حساسيت‌ زياد، دشواري‌ در به‌ خواب‌ رفتن‌، كمي‌ تمركز، اختلاف‌ در كار كرد معده‌، گرفتگي‌ عضلات‌ گردن‌ و ناحية‌ شانه‌ها؛ سردرد، خشكي‌ دهان‌، عرق‌ كردن‌ كف‌ ست‌، پشت‌ درد(درد كمر) و به‌ هم فشرده‌ شدن‌ آرواره‌ها مي‌باشد(2)
براي‌ مقابله‌ با استرس‌ راه‌هاي‌ متفاوتي‌ وجود دارد، ولي‌ مهم‌ترين‌ و رايج‌ترين‌ آن‌ها روش‌ آرام‌ سازي‌ عضلاني‌ است‌ كه‌ آن‌ را آسپرين‌ رفتاري‌ نيز ناميده‌اند.(3) در اين‌ روش‌ قبل‌ از هر چيز بايد ابتدا گروه‌ عضلات‌ مختلف‌ بدن‌ خود را منقبض‌ كنيد (حدود 10 ثانيه‌) و سپس‌ به‌ تدريج‌ آن‌ گروه‌ عضله‌ راشل‌ و منبسط‌ نماييد (حدود 20 ثانيه‌) و در لحظه‌ انقباض‌ يا انبساط‌ فقط‌ و فقط‌ به‌ احساسي‌ كه‌ در عضلاتتان‌ وجود دارد توجه‌ كنيد و نه‌ چيز ديگري‌. البته‌ اين‌ تمرين‌ را در مكان‌ راحتي‌ در يك‌ حالت‌ دراز كشيده‌ روي‌ زمين‌ و يا بروي‌ يك‌ صندلي‌ بزرگ‌ انجام‌ دهيد با تكرار و تمرين‌ مهارت‌ بيش‌تري‌ به‌ دست‌ خواهيد آورد. اين‌ تمرين‌ نياز به‌ يك‌ برنامه‌ مرتب‌ دارد و فرد بايد روزانه‌ حد اقل‌ دو بار و هر روز آن‌ را انجام‌ دهد.(4)
روش ديگر روش ‌آرامش خلاّق است. اين روش در پنج مرحله انجام مي‌گيرد. در مرحلة‌ اول در جاي راحتي دراز مي كشيد و چشمان خود را مي‌بنديد و آرام تنفس مي كنيد و هوا را به آرامي به ريه هاي خود مي كشيد و بعد آن را به بيرون بدميد در حالي كه آرام تنفس مي كنيد صحنة خوشايندي را در ذهن خود تصوير كنيد.
در اين‌ حالت‌ روي‌ عضلات‌ پاي‌ چپ‌ خود متمركز شويد و آن‌ را منقبض‌ كنيد براي‌ انجام‌ اين‌ كار پنجه‌ پايتان‌ را به‌ سمت‌ روية‌ زمين‌ امتداد دهيد و به‌ هر شدت‌ كه‌ مي‌توانيد آن‌ها را بكشيد و تا سه‌ شماره‌ آن‌ها را به‌ همين‌ حالت‌ نگاه‌ داريد اكنون‌ پنجه‌ خود را رها كنيد و بگذاريد عضلات‌ پاي‌ شما در حالت‌ راحت‌ قرار گيرند و اين‌ تمرين‌ را در مورد عضلات‌ پا و ساق‌ پاي‌ راست‌ و عضلات‌ دست‌ و بازو نيز تكرار كنيد.(5)
راه‌ آسان‌تر در خنثي‌ كردن‌ استرس‌ آن‌ است‌ كه‌: 1 ـ نفس‌ آرام‌ و عميقي‌ بكشيد. 2 ـ حدود سه‌ ثانيه‌ نفس‌ را در سينه‌ نگه‌ داريد. 3 ـ وقتي‌ به‌ آرامي‌ تمام‌ نفَس‌ خود را بيرون‌ مي‌دميد موج‌ آرامشي‌ در بدن‌ خود ايجاد مي‌كنيد مي‌توانيد از سر خود شروع‌ و تا پاها ادامه‌ دهيد.(6)
مطلب اساسى در خصوص اضطراب ، شناختن منشأ آن و سپس راه هاى برطرف نمودن آن است .
درباره منشأ اضطراب علل مختلفى را ذكر كرده اند، اما به طور عمده خاستگاه اضطراب به عدم خودباورى وعدم اطمينان به نفس برمى گردد. عدم اطمينان به نفس موجب مى شود انسان در هر عرصه اى فراروى خود، با اضطراب و تشويش همراه شود، و نتواند مسايل و مشكلات خود را برطرف نمايد و با دغدغه و نگرانى زندگى كند.راه حل مشكلات اضطراب و نگرانى ، تقويت اعتماد به نفس و خودباورى است . از اين طريق انسان به آرامش مى رسد و تزلزل و نگرانى او برطرف مى شود. اعتماد به نفس با اتكا به خداوند متعال و ايمان به او و استمداد از نيروى لايزال الهى ، به قدرت نفس و آرامش خاطر انسان مى انجامد. تقويت ايمان موجب خوشبينى و اميدوارى به آينده است و ميزان اعتماد به نفس و خودباورى در انسان را به درجه اى مى رساند كه هر مشكل و سختى را با تدبير از ميان برمى دارد. قرآن كريم ثبات و آرامش را از آن كسانى مى داند كه قلبى سرشار از ايمان داشته باشند و با ياد خدا زندگى كنند.
پي نوشت ها:
1. دكتر غلامرضا گرشاسبي‌، همراز، ص‌62
2. دكتر دبورا برايت‌، آرامش‌ اخلاق‌، ترجمة‌ مهدي‌ قراچه‌ داغي‌ و زهره‌ فتوحي‌، ص‌26.
3. دكتر غلامرضا گرشاسبي‌، همان‌، ص‌91.
4. براي‌ اطلاع‌ پبيش‌تر كتاب‌ همراز اثر دكتر غلامرضا كرشاسبي‌ جهت‌ مطالعه‌ معرفي‌ مي‌شود.
5. دكتر دبورا برايت‌، آرامش‌ خلاق‌، ص‌40 ـ 60 با تلخيص‌.
6. همان‌، ص‌73.
پرسش6:
در موقع سؤال یا امتحان، دست و پایم را گم می‌کنم، نمی‌توانم جواب دهم، راهنمایی‌ام کنید؟
پاسخ:
اصولاً هر امتحان و آزموني، هيجان و اضطراب را دارا مي باشد، زيرا به تلاش و كوشش نياز دارد و در معرض آزمون قرار گرفتن و موفقيت در آن براي انسان سخت است ، از اين رو فرايند ارزش يابي به هر صورت كه باشد، چندان خوشايند نيست و چه بسا وجود مقدار كمي از اضطراب در دانش آموزان در مورد مدرسه و امتحان ضروري باشد اما اگر از حد اعتدال خارج شد، افت تحصيلي را در پي خواهد داشت، زيرا اضطراب، زمينة فراموشي هاي زودگذر و خطاي ادراك را فراهم مي كند. در اين ميان كودكان و نوجوانان كمرو بيش از ديگران دچار اضطراب مي شوند.
براي غلبه بر اضطراب، هر يك از دانش آموزان و اوليا و مربيان، وظايف خاصي دارند كه به مهم ترين آن ها اشاره مي شود:
1ـ اوليا بايد سطح انتظارات خود را با توان واقعي فرزندان هماهنگ و متناسب كنند. علاوه بر داشتن انتظارات معقولي از كودكان و نوجوانان، تشويق نقاط مثبت و توان مندي آن ها، تقويت اعتماد به نفس ايشان، فراهم ساختن آرامش خاطر و محيطي صميمي، پرهيز از درگيري و بهانه جويي و قيل و قال ها، كاهش رفت و آمد خانوادگي در ايام امتحانات، اجتناب از رفتن به ميهماني و يا ميهماني دادن و حاكم كردن جوّ ملاطفت آميز خانواده، در كاهش اضطراب دانش آموزان مؤثر است.
2ـ دانش آموزان مي توانند با تسلط بر موضوع درس، آمادگي ذهني و رواني بيشتري براي آزمون داشته باشند. در پژوهش ها و نيز تجربيات آموزشي، اين امر به اثبات رسيده است كه هر اندازه ميزان احاطه و تسلط به دروس بيشتر باشد، به همان نسبت آرامش و اطمينان دروني فرد، فزوني مي يابد.
3ـ نقش معلم در كاهش اضطراب دانش آموزان بسيار تعيين كننده است معلم مهربان با چهر اي گشاده، عوامل مخرّب و اضطراب زا را از جلسة امتحان دور مي كند و نحوة آرام سازي خود در جلسة امتحان را از طريق ياد خدا و تلقين و اعتماد به نفس، به آنان مي آموزاند و با چند جملة كوتاه و مسرّت بخش آرامش رواني را به دانش آموزان ارزاني مي دارد. نحوة تهيه و تنظيم سؤالات امتحاني از جمله: طرح سؤالات خوانا و روشن و صريح و قابل فهم و متناسب با توان ذهني دانش آموزان نقش قابل توجهي در كاهش اضطراب دارد.
4ـ از آن جا كه در امتحان، هدف نوعي آموزش است، بايد از تله گذاري براي مچ گيري اجتناب گردد. برخي از مراقبان در جلسه امتحان همانند پليس در صدد دستگير كردن دانش آموزان متقلب اند و اين خود اضطراب را تشديد مي كند.
5ـ گفتگو دربارة اضطراب، از شدت آن مي كاهد. تشويق جوانان به گفتگو و مذاكره در مورد مشكلاتشان، موجب آرامش روحي آنان مي شود.
6ـ مباحثة علمي، موجب تقويت يادگيري و نيز خودباوري مي شود.
7ـ جوانان اگر بدانند كه اطرافيان و والدينشان از آن ها مي خواهند كه نهايت تلاش خويش را به كار گيرند و نتيجه و نمرة تلاش در مرحلة دوم اهميت قرار دارد، آرامش خاصي در خود احساس مي كنند.
8ـ ياد خدا دل ها را آرامش مي بخشد، چنان كه قرآن مجيد به اين نكته تصريح كرده است.
9ـ تلقين به نفس نوعي فن خود آموختگي است. دانش آموز جواني كه از اضطراب درسي رنج مي برد، مي تواند شب هنگام اين جمله را حداقل ده بار به خود تلقين كند: به ياري خدا، هر روز بيش از گذشته، احساس آرامش مي كنم.
10ـ آشنايي با نمونه سؤالات و شركت در كنكور آزمايشي، ايجاد آرامش مي نمايد.
11ـ يك بار از رو خواندن، مستلزم دوبار از بر تعريف كردن است.
«ارنست هومان» به جوانان توصيه مي كند كه چنانچه فقط يك ساعت فرصت داريد، بيست دقيقه آن را صرف خواندن از روي متن و چهل دقيقه را به از بر تعريف كردن اختصاص دهيد، زيرا اين امر موجب تقويت يادگيري شده و در نتيجه علاوه بر رشد اعتماد به نفس، آرامش را نيز تأمين خواهد نمود.(1)
12ـ آرامش جوانان به ميزان موفقيت برنامه بستگي دارد.
13ـ براي آرامش باطن، خوب است جوانان هر شب لحظاتي با خويشتن خلوت كنند. غور دروني و علم بروني مكمّل يكديگرند.(2)
14ـ قبل از ورود به جلسة امتحان، تكنيك آرام سازي، در غلبه بر اضطراب مؤثر است. در اين روش كه آرامش آموزي نام دارد، فرد ياد مي گيرد كه عضلات مختلف خود را منقبض كند و سپس آرام سازد. براي اين كار لازم است فرد بر صندلي راحت بنشيند يا اين كه به راحتي روي زمين به پشت دراز بكشد و زير زانوهايش بالش هاي كوچكي قرار دهد، چند لحظه به آرامي و منظم نفس بكشد، در عين حال هرگاه كه نَفَس خود را بيرون مي دهد و باز دم مي كند، كلمة آرام را به زبان آورد. عده اي معتقدند كه بهتر است آن قسمت از بدن را كه روي آن متمركز شده است، ابتدا سخت و منقبض كند و سپس انقباض را به تدريج از بين برده، بعد به تنفس خود بينديشد و در عين حال آن را آرام نمايد. از انگشت شصت پا شروع كند و به تدريج به طرف بالا بيايد و روي قسمت هاي بعدي بدن به نوبت تمركز كند، يعني عضلات ساعد پا، ران، شكم، انگشتان و مچ دست، بازو، شانه، گردن، عضلات اطراف چشم، عظلات پيشاني، دهان و ساير قسمت ها. يك روش آسان تر، نفس كشيدن آرام با چشم هاي بسته و تمركز روي دست ها و يا انگشتان است. اجازه دهد همه افكار از ذهن خارج شود. هر روز يك يا دوبار دقايقي (حدود 10 تا 20 دقيقه) را براي انجام اين كار اختصاص دهد.(3)
پي نوشت ها:
1. ارنست هومان، عصر روان شناسي، ترجمه دكتر حميد صاحب جمع، ص 114.
2. محمد رضا شرفي، جوان و نيروي چهارم زندگي، ص 112 و 113؛ غلامعلي افروز، روانشناسي تربيتي.
3. مجله پيوند، ش 221، ص 48 و 47.
پرسش7:
در موقع سفر اضطراب دارم براي رفع آن چه پيشنهادي داريد؟
پاسخ:
هر فرد در طول‌ رشد خود خواه‌ نا خواه‌ با استرس‌هاي‌ زندكي‌ رو به‌ رو مي‌شود مانمي‌ توانيم‌ تمام‌ استرس‌ها و فشارها را از زندگي‌ خود حذف‌ كنيم‌ با زيرا زندكي‌ همراه‌ با استرس‌ و هيجانات‌ مختلف‌ است‌.(1)
آن‌ چه‌ مي‌خواهيم‌ اين‌ است‌ كه‌ استرس‌هاي‌ منفي‌ را به‌ حد اقل‌ برسانيم‌. حالاتي‌ را كه‌ در نامه‌ مرقوم‌ داشته‌ايد نشانه‌ استرس‌ و فشارهاي‌ رواني‌ است‌. متداول‌ترين‌ واكنش‌هاي‌ استرس‌ منفي‌، احساس‌ گرفتگي‌ روي‌ قفسه‌ سينه‌، تشديد ضربان‌ قلب‌، تحريك‌ پذيري‌ و حساسيت‌ زياد، دشواري‌ دربه‌ خواب‌ رفتن‌، كمي‌ تمركز، اختلاف‌ در كار كرد معده‌، گرفتگي‌ عضلات‌ كردن‌ و نامية‌ شانه‌ها سردرد، خشكي‌ دهان‌، عرق‌ كردن‌ كف‌ ست‌، پشت‌ درد(درد كمر) و به‌ همه‌ فشرده‌ شدن‌ آروارها مي‌باشد.(2)
براي‌ مقابله‌ با استرس‌ راه‌هاي‌ متفاوتي‌ وجود دارد، ولي‌ مهم‌ترين‌ و رايج‌ترين‌ آن‌ها روش‌ آرام‌ سازي‌ عضلاتي‌ است‌ كه‌ آن‌ را آسپرين‌ رفتاري‌ نيز ناميده‌اند.(3) در اين‌ روش‌ قبل‌ از هرچيز بايد ابتدا گروه‌ گروه‌ عضلات‌ مختلف‌ بدن‌ خود را منقبض‌ كنيد (حدود 10 ثانيه‌) و سپس‌ به‌ تدريج‌ آن‌ گروه‌ عضله‌ راشل‌ و منبسط‌ نماييد (حدود 20 ثانيه‌) و در لحظه‌ انقباض‌ يا انبساط‌ فقط‌ و فقط‌ به‌ احساسي‌ كه‌ در عضلانتان‌ وجود دارد توجه‌ كنيد و نه‌ چيز ديگري‌. البته‌ اين‌ تمرين‌ را در مكان‌ راحتي‌ در يك‌ حالت‌ دراز كشيده‌ روي‌ زمين‌ و يا بروي‌ يك‌ صندلي‌ بزرگ‌ انجام‌ دهيد با تكرار و تمرين‌ مهارت‌ بيش‌تري‌ به‌ دست‌ خواهيد آورد. اين‌ تمرين‌ نياز به‌ يك‌ برنامه‌ مرتب‌ دارد و فرد بايد روزانه‌ حد اقل‌ دو بار و هر روز آن‌ را انجام‌ دهد.(4)
روش ديگر روش ‌آرامش خلاّق است. اين روش در 5 مرحله انجام مي‌گيرد. در مرحلة‌ اول در جاي راحتي دراز مي كشيد و چشمان خود را مي‌بنديد و آرام تنفس مي كنيد و هوا را به آرامي به ريه هاي خود مي كشيد و بعد آن را به بيرون بدميد در حالي كه آرام تنفس مي كنيد صحنة خوشايندي را در ذهن خود تصوير كنيد.
در اين‌ حالت‌ روي‌ عضلات‌ پاي‌ چپ‌ خود متمركز شويد و آن‌ را منقبض‌ كنيد براي‌ انجام‌ اين‌ كار پنجه‌ پايتان‌ را به‌ سمت‌ روية‌ زمين‌ امتداد دهيد و به‌ هر شدت‌ كه‌ مي‌توانيد آن‌ها را بكشيد و تا سه‌ شماره‌ آن‌ها را به‌ همين‌ حالت‌ نگاه‌ داريد اكنون‌ پنجه‌ خود را رها كنيد و بگذاريد عضلات‌ پاي‌ شما در حالت‌ راحت‌ قرار گيرند و اين‌ تمرين‌ را در مورد عضلات‌ پا و ساق‌ پاي‌ راست‌ و عضلات‌ دست‌ و باز و نيز تكرار كنيد.(5)
راه‌ آسان‌تر در خنثي‌ كردن‌ استرس‌ آن‌ است‌ كه‌: 1 ـ نفس‌ آرام‌ و عميقي‌ بكشيد. 2 ـ حدود سه‌ ثانيه‌ نفس‌ را در سينه‌ نگه‌ داريد. 3 ـ وقتي‌ به‌ آرامي‌ تمام‌ نفَس‌ خود را بيدون‌ مي‌دميد موج‌ آرامشي‌ در بدن‌ خود ايجاد مي‌كنيد مي‌توانيد از سر خود شروع‌ و تا پاها ادامه‌ دهيد.(6)
از آن‌ جايي‌ كه‌ خواه‌ ناخواه‌ به‌ زودي‌ مسؤليت‌ زندگي‌ را بايد بپذيريد و در اين‌ راه‌ نيازمند به‌ تصميم‌گيري‌ و حضور در اجتماع‌ و مواجه‌ با افراد مختلف‌ هستيد، ناگزيريد ترس‌ خود را درمان‌ كنيد. با خود بگويد چرا از مسافرت‌ و حاضر شدن‌ در جمع‌ بايد بترسم‌. بيان‌ مسئله‌ و تحليل‌ آن‌ شما را به‌ بي‌ ريشه‌ بودن‌ ترس‌ واقف‌ مي‌سازد. نكته‌ ديگر تلقين‌ و اظهار قدرت‌ و تظاهر به‌ نترسيدن‌ است‌ قبل‌ از مسافرت‌ به‌ خود بگوييد هيچ‌ خطري‌ مرا تهديد نمي‌كند و با جرأت‌ و شهامت‌ مانند ديگران‌ به‌ مسافرت‌ مي‌روم‌ اين‌ تلقين‌ قدرت‌ روحي‌ شما را افزايش‌ مي‌دهد. دعاي‌ قبل‌ از سفر و صدقه‌ مي‌تواند ضريب‌ خود باوري‌ و اعتماد به‌ نفس‌ و غلبه‌ بر ترس‌ را بالاببرد. دعاهاي‌ مختلفي‌ در اين‌ مورد وارد شده‌ است‌ از جملة‌: "سبحان‌ الذي‌ سخّر لنا هذا و ما كنّا له‌ مقرنين‌" و بعد هفت‌ مرتبه‌ "سبحان‌ اللّه‌" و هفت‌ مرتبه‌ "الحمد للّه‌" و هفت‌ مرتبه‌ "لا اله‌ الا اللّه‌" مي‌گويي‌.(7)
امام‌ صادق‌ (ع‌) مي‌فرمايد: هرگاه‌ به‌ منزلي‌ وارد شدي‌ و از آن‌ خوفناك‌ بودي‌ اين‌ آيه‌ شريفه‌ را تلاوت‌ كن‌: "ربّ أدخلني‌ مدخل‌ صدق‌ و أَخرجني‌ مُخْرج‌ صدقٍ و اجعل‌ لي‌ من‌ لدنك‌ شلطاناً نصيرا" سپس‌ فرمود: هرگاه‌ چشمت‌ به‌ چيزي‌ افتاد كه‌ از آن‌ ترسيدي‌، آية‌ الكرسي‌ بخوان‌.(8)
نكته‌ سوم‌ تدبر در فوايد و آثار سفر و مسافرت‌ است‌ كه‌ مي‌تواند اضطراب‌ شما را كاهش‌ دهد. هر انسان‌ عاقلي‌ دربي‌ جذب‌ منافع‌ و دفع‌ مفاسد است‌. بديهي‌ است‌ جلب‌ منافع‌ گاهي‌ با مشقت‌ و رنج‌ همراه‌ مي‌باشد، و لي‌ تدبر در فوائد و آثار همة‌ سختي‌ها را قابل‌ تحمل‌ مي‌سازد و به‌ انسان‌ جرأت‌ و شهامت‌ و رود به‌ آن‌ كار را عطا مي‌كند.
بسيار سفر بايد تا پخته‌ شود جامي ‌      صوفي‌ نشود صافي‌ تا در نكشد جامي‌
به‌ اين‌ نكته‌ توجه‌ كنيد كه‌ با ترس‌ از مسافرت‌ از مواهب‌ و پيامدهاي‌ آن‌ محروم‌ مي‌شويد. پيامبر اكرم‌ (ص‌) مي‌فرمايد: "سافروا تصحّوا؛ سفر كنيد تا صحت‌ يابيد.(9) دليلش‌ آن‌ است‌ كه‌ تغيير آب‌ و هوا و پاي‌ نهادن‌ به‌ دنياي‌ جديد به‌ زندگي‌ تنوع‌ مي‌بخشد و به‌ انسان‌ شادابي‌ و نشاطي‌ خاص‌ مي‌دهد. بر اين‌ اساس‌ رسول‌ اكرم‌ (ص‌) فرموده‌اند: اگر مردم‌ از رحمت‌ خدا به‌ مسافر، خبر مي‌داشتند همكي‌ با سفر مي‌بستند خداوند با مسافران‌ بسي‌ مهربان‌ است‌.(10)
نكته‌ چهارم‌: چه‌ بساترس‌ از مسافرت‌ شما، مدلول‌ ترس‌ از معاشرت‌ وآميزش‌ با مردم‌ باشد. در اين‌ صورت‌ لازم‌ است‌ با خود باوري‌ و تجربه‌ حضور در اجتماع‌ و شركت‌ در كارهاي‌ گروهي‌ و بر قراري‌ ارتباط‌ صممي‌ با دوستان‌ و شركت‌ در مهماني‌ها، با اين‌ ترس‌ مبارزه‌ نماييد. توجه‌ به‌ آثار و فوايد در جمع‌ بودن‌ و استفاده‌ از تجارب‌ ديگران‌ در ميان‌ جمع‌ و تأثير آن‌ در ايجاد اعتماد و به‌ نفس‌ و ايجاد محبت‌ بين‌ شما و ديگران‌ بسيار مفيد است‌.
در پايان‌ به‌ شما سفارش‌ مي‌كنيم‌ حتماً به‌ روان‌ پژشك‌ مراجعه‌ كنيد چون‌ حالات‌ خاص‌ در مواقع‌ خاص‌ داريد و تحت‌ نظر و مراقبت‌ پرشك‌ بهتر مي‌توانيد مشكل‌ خودت‌را حل‌ كنيد. براي‌ شما آرزي‌ سلامتي‌ و سعادت‌ داريم‌.
پي نوشت ها:
1 . دكتر غلامرضا گرشاسبي‌، همراز، ص‌62
2 . دكتر دبورا برايت‌، آرامش‌ اخلاق‌، ترجمة‌ مهدي‌ قراچه‌ داغي‌ و زهره‌ فتوحي‌، ص‌26.
3 . دكتر غلامرضا گرشاسبي‌، همان‌، ص‌91.
4 . براي‌ اطلاع‌ پبيش‌تر كتاب‌ همراز اثر دكتر غلامرضا كرشاسبي‌ جهت‌ مطالعه‌ معرفي‌ مي‌شود.
5 . دكتر دبورا برايت‌، آرامش‌ خلاق‌، ص‌40 ـ 60 با تلخيص‌.
6  . همان‌، ص‌73.
7 . محجة‌ البيضاء: ج‌4، ص‌63.
8 . وسائل‌ الشيعه‌، ج‌1، ص‌287.
9 . بحار الانوار، ج‌76، ص‌221.
10 . مجموعه‌ ورام‌، ج‌2، ص‌33.
پرسش8:
حدود اطاعت از شوهر در اسلام چقدر است؟
پاسخ:
خانواده يك واحد كوچك اجتماعى است كه همانند اجتماع بزرگ نياز به رهبر و سرپرست دارد. قرآن مجيد تصريح كرده كه مديريت خانواده بر عهده مرد است: "الرّجال قوّامون على النّساء؛ مردان سرپرست و عهده دار امور زنان هستند".(1) البته منظور از سرپرستى و مديريت، استبداد و زورگويى نيست، بلكه منظور، اداره امور و هدايت زندگى و تأمين معيشت است. اين موقعيت به خاطر خصوصيات جسمى و روحى مردان است مانند: داشتن بنيه بدنى و نيروى جسمى و غلبه قوه تفكّر مديريتى بر نيروى عاطفه.
از طرفى تعهد او در برابر زن و فرزندان نسبت به پرداخت هزينه‏هاى زندگى و پرداخت مَهر، اين حق و در واقع مسئوليت را به او مى دهد كه وظيفه سرپرستى بر عهده او باشد. البته ممكن است زنانى، بر شوهران خود امتياز داشته باشند، ولى قوانين به تك تك افراد نظر ندارد، بلكه نوع انسان و كلى را در نظر مى گيرد.(2)
مدير بودن مرد به معناى اسير بودن زن در دست وى نيست تا بتواند به دلخواه خود عمل كند. در تمام مديريت‏ها مدير نبايد خود را بى نياز از شور و مشورت بداند.
فقها بر اساس روايات، حدود اطاعت زن از شوهر را معيّن كرده‏اند:
امام خمينى(ره) در اين باره مى گويد: "در مطلق استمتاعات (بهره مندى‏هاى جنسى) و خروج زن از منزل بايد اطاعت از شوهر باشد".(3) البته مسئله خروج در مواردى استثنا شده كه در توضيح المسائل مراجع ذكر شده است. زنى كه امور واجب بر خود و حقوق شوهر را رعايت نكند، ناشزه است، ولى ترك اطاعت از شوهر در مواردى كه بر زن واجب نيست، باعث نشوز وى نمى شود. بنابراين اگر زن از خدمات خانه و خواسته‏ هاى شوهر كه مربوط به كاميابى در امور جنسى نمى شود، مانند جارو كردن، خياطى، آشپزى يا حتى آب دادن و پهن كردن رختخواب خوددارى كند، نشوز شمرده نمى شود.(4)
پى نوشت‏ها:
1. نساء (4) آيه 34.
2. تفسير نمونه، ج 3، ص 370، با تلخيص.
3. عبدالرّحيم موگهى، احكام خانواده، ص 75.
4. تحريرالوسيله، ج 2، ص 305.

پرسش9:

راه به دست آوردن اعتماد به نفس چيست؟
پاسخ:
اعتماد به نفس، پديده‏اى اكتسابى است، يعنى برخوردارى از خصيصه اعتماد به نفس، در گرو تمرين، رياضت و برنامه ريزى است، شخصى كه خود را در اين مورد ضعيف و ناتوان مى‏يابد، مى‏تواند با استفاده از روش‏هاى علمى و با روحيه اميدوارى، براى تغيير شخصيت خود اقدام نمايد.
به طور كلى شيوه‏هاى ايجاد و تقويت اعتماد به نفس عبارتند از:
1 - خودارزش‏مندى: اعتماد به نفس در گرو احترام به خود و نگرش مثبت به خويش است. احساس ارزش‏مندى يا عزت نفس نياز فطرى انسان است «آبراهام مازلو» روان شناس معروف در كنار نيازهاى جسمانى، نيازهاى ايمنى، نياز به عشق، محبت، تعلق به ديگران و نياز به احترام و شأن اجتماعى را مطرح كرده است.(1)
اعتماد به نفس، ارتباطى مستقيم با ارضاى اين نياز درونى دارد. مازلو مى‏گويد: هنگامى كه نياز احترام به خود، ارضا شود، شخص احساس اعتماد به نفس، ارزش مندى، توانايى، قابليت و كفايت مى‏كند و وجود خود را در دنيا مفيد و لازم مى‏يابد، اما عقيم ماندن اين نيازها، موجب احساس حقارت، ضعف و نوميدى مى‏گردد.(2)
براين‏اساس، اسلام در تمام برنامه‏هاى عبادى و اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى خود، عزت و كرامت نفس را لحاظ كرده است. اگر انسان خود واقعى را پيدا كند، ديگر احساس حقارت نمى‏كند و گوهر وجودى خود را با هيچ چيز، عوض نمى‏كند. امام صادق(ع) فرمود: «من با نفس خود هيچ موجودى را برابر نمى‏كنم، جز پروردگارم. تمام دنيا و غير خدا را با اين گوهر نفيس برابر نمى‏كنم».(3)
2 - خودشناسى: اعتماد به نفس تا حد زيادى متوقف بر شناخت جنبه‏هاى مثبت و توانايى‏هاى نسبى و آگاهى از استعدادهاى قابليت‏ها و كشف آنها است. شخص داراى ضعف اراده، مى‏پندارد كه ديگران توانايى‏ها و استعدادهايى دارند كه او ندارد. ديگران كارهاى را انجام مى‏دهند كه او نمى‏تواند، در حالى كه اين مسئله اصلاً صحيح نمى‏باشد؛ چون كه اگر تأمل و دقت كند، مى‏بيند كه او نيز همان توانايى‏ها را دارد، يا استعدادهايى دارد كه ديگران ندارند. او مى‏تواند با آگاهى از اين استعدادها و توانايى‏ها آنها را شكوفا نموده و با تكيه بر آنها به توانايى‏هاى برتر دست يابد.
عدم اعتماد به نفس غالباً، بر اثر فقدان امكانات و توانايى‏ها نيست، بلكه به دليل عدم شناسايى خويشتن است. در اين راستا، اطرافيان نقش بسيار مهمى مى‏توانند ايفا نمايند به اين صورت كه با بيان قابليت‏ها، به فرد مورد نظر اطمينان دهند تا به مرور زمان، وى بتواند با كفايت‏هاى شخصى اش رابطه منطقى برقرار نمايد. رسيدن به مقاصد و اهداف، دور از دسترس نيست، فقط بايد حوزه شناخت و آگاهى را توسعه داد. ژان پل سارتر مى‏گويد: «اگر يك فلج، قهرمان دو و ميدانى نشود، خود مقصر است». اين جمله كنايه از توانايى و نيروى عظيم نهفته در وجود آدمى است. متأسفانه انسان‏ها نه تنها از ذخيره‏هاى درونى خدادادى خود به گونه احسن استفاده نمى‏كنند، بلكه عموماً از اين توانايى‏ها بى اطلاع اند.
گر در طلب گوهر كانى، كانى‏
ور در پى جست و جوى جانى، جانى‏
من فاش كنم حقيقت مطلب را
هر چيز كه در جستن آنى، آنى‏
3 - خودپنداره مثبت: در اصطلاح روان شناسان، ارزيابى كلى فرد از شخصيت خود را خود پنداره مى‏گويند كه ممكن است مثبت يا منفى باشد. اگر تصور از خود، مثبت و متعادل باشد، شخص داراى سلامت روانى است. همين كه فكر كنيم كارى ازما ساخته نيست، بهانه و انگيزه لازم را براى شكست خود به وجود آورده‏ايم.
بايد اين حقيقت را بپذيريم كه هيچ انسانى بى استعداد نيست. كسانى كه بى استعداد ناميده مى‏شوند، افرادى هستند كه نتوانسته يا نخواسته‏اند ظرفيت وجودى و بالقوه خود را پرورش دهند. بعضى از مردم در حقيقت اسير و زندانى تصور منفى و بدگمانى خويش هستند و خود را ضعيف، عنصرى نامطلوب و به درد نخور توصيف مى‏كنند.
4 - خوداتكايى: يكى از راه‏هاى رسيدن به اعتماد به نفس، بى‏نيازى از ديگران و اتكاى به خود است. انسان نبايد به اميد معجزه و ديگران باشد، بلكه بايد خود معجزه گر شود. اين امر جز با قطع اميد از ديگران حاصل نمى‏گردد. امام سجاد(ع) مى‏فرمايد: «تمامى خير و سعادت را در اين ديدم كه انسان به آن چه در دست مردم است، چشم طمع نداشته باشد».(4)
خوداتكايى تنها به مرحله فعل و عمل منحصر نمى‏شود، بلكه در حوزه فكر و انديشه از اهميت بيش‏ترى برخوردار است. در سايه استقلال فكرى، بهره‏ورى از توانايى ذهنى حاصل مى‏گردد و تأثير پذيرى از قضاوت مردم به حداقل مى‏رسد و براساس جو و قضاوت ديگران تصميم‏گيرى صورت نمى‏گيرد.
5 - رويارويى با مشكلات: قرار گرفتن جوانان در موقعيت‏هاى جدى و نسبتاً دشوار، به مراتب آن‏ها را بيش از گريز از موقعيت، به مرزهاى اعتماد به نفس نزديك مى‏كند. هيچ تمرينى مفيدتر از تلاش براى غلبه بر مشكلات نيست.(5)
انسان بايد در ميدان عمل با تجربه اندوزى از شكست‏ها، راه رسيدن به موفقيت را بيازمايد. امام على(ع) مى‏فرمايد: «هرگاه سختى چيزى باعث بيم و هراست شد، در مقابل آن سخت و مقاوم شو كه با تن دادن به سختى‏ها مشكل بر تو آسان خواهد شد».(6)
6 - تلقين درمانى: بهره‏گيرى از روش تلقين درمانى، آدمى را براى غلبه بر ضعف‏ها يارى مى‏دهد.
به هنگام خطور افكار منفى لازم است بلافاصله انديشه مثبتى را جايگزين كرد و آن را به ذهن تلقين نمود. كسى كه فاقد اعتماد به نفس است، مى‏تواند از فرمول تلقين به نفس استفاده كند كه بگويد: هر روز بيش از پيش، از هر لحاظ اعتماد به نفس من بهتر مى‏شود.
با توجه به تحقيقات و مطالعاتى كه انجام شده، معلوم گرديده است كه مواقع شب و قبل از خواب، بهترين موقع براى انجام تلقين به نفس است.(7)
افراد سست اراده از واژه «نمى‏توانم» و غير ممكن است زياد استفاده مى‏كنند، در حالى كه اگر راه «نمى‏توانم» را بر ذهن خود ببندند و دريچه روشنايى «مى‏توانم» را روى خويش بگشايند، قطعاً به موفقيت خواهند رسيد.
ژاگو مى‏گويد: «تا وقتى فكر مى‏كند كه نمى‏توانيد و داراى ظرفيت نيستيد، احتمال موفقيت كم است. اگر درخشان‏ترين شايستگى‏ها را داشته باشيد، خاموشش مى‏كنيد، ولى فردى كه از نظر هوش و قابليت، متوسط، ولى به خود اطمينان كامل داشته باشد كه موفق خواهد شد، او موفق مى‏شود».(8)
7 - تمرين در تصميم‏گيرى زندگى سراسر عرصه تصميم‏گيرى است. اگر بياموزيم كه خودمان براى خويش تصميم بگيريم، نه ديگران، به تدريج به اعتماد به نفس كامل خواهيم رسيد. مهم نيست كه در چه زمينه‏اى تصميم مى‏گيريم؛ مهم تمرين و تكرار آن است. بعضى مى‏گويند:ما از اتخاذ تصميم عاجزيم، چون بارها برخلاف تصميم خود عمل كرده‏ايم. در پاسخ بايد گفت: بياييد از نو تصميم بگيريد و مطمئن باشيد كه شكستن تصميم به معناى از بين رفتن همه آثار آن نيست. كوهنوردى كه تصميم گرفته به قله كوه دست يابد، چه بسا در بار اول و دوم به مقصود نرسد و نتواند تصميم خود را عملى سازد، اما با تجربه‏اندوزى از گذشته سرانجام قله را فتح خواهد كرد.
8 - فراگيرى مهارت‏هاى زندگى: انسان هر چه بيش‏تر درباره زندگى خود بداند بهتر مى‏تواند با مشكلات آن روبه‏رو شود. بعضى از افراد به دليل عدم آشنايى با اصول و قوانين زندگى، در برابر هر شكست جزئى به بهت و حيرت فلج كننده‏اى دچار مى‏گردند و با يك حادثه ناگهانى، روحيه خود را از دست مى‏دهند، يا همه تقصيرها را متوجه ديگران مى‏سازند و به خيال‏پردازى و رؤياسازى متوسل مى‏شوند. در حالى كه اگر تصوير صحيح از زندگى مى‏داشتند، از قبل خود را براى رويارويى با هر نوع مشكلى آماده مى‏كردند و ناكامى را به سكوى پرش و جهش تبديل مى‏نمودند.
خداوند قدرت مقابله با مشكلات را در وجود بشر به وديعه گذارده است. مهم، استفاده از اين نيروى عظيم و تجربه اندوزى از ناكامى‏ها است. پيشوايان دين به‏ما آموخته‏اند كه در سخت‏ترين شرايط زندگى، نبايد از مشكلات فرار كرد و روح اميدوارى را از دست داد. امام على(ع) مى‏فرمايد: «هرگاه سختى به اوج و نهايت خود رسيد، باز بايد اميد گشايش و پيروزى داشت».(9)
9 - كسب تجارب موفقيت‏آميز: موفقيت در انجام مهارت‏هاى مختلف، موجبات تقويت انگيزه و رغبت افراد براى ادامه كار و تلاش را چندبرابر مى‏سازد.
تجارب موفق، انگيزه و جرأت و اعتماد به نفس آدمى را تقويت مى‏كند. اگر كسى در يكى از رشته‏ها تخصص لازم را پيدا كرد، اين احساس به او دست مى‏دهد كه چيزى مى‏داند كه ديگران آن را نمى‏دانند و توانايى كارى را دارد كه ديگران از انجام آن ناتوان اند آن چه در اين جهت مهم است، انگيزه تلاش است، نه نتايج حاصل از آن.
براين‏اساس، مقوله كار و اشتغال، جنبه تربيتى به خود مى‏گيرد. دبس مى‏گويد: «شغل و انتخاب آن، يك نقش مستقيم در اثبات شخصيت جوان دارد، زيرا اين موضوع، نشانه آزادى جوان است و از اين پس مى‏تواند از وسايل شخصى براى ادامه زندگى استفاده كند و به همين دليل است كه به دست آوردن اولين پول، اين قدر لذيذ و مطبوع است. در نتيجه اعتماد به شخص خود پيدا مى‏كند».(10)
10 - مطالعه زندگى افراد موفق: آشنايى با زندگينامه بزرگان و نام آوران عرصه‏هاى علم و انديشه و ادب و هنر از دو جهت، اعتماد به نفس انسان را بيش‏تر مى‏كند، چون از يك سو، راه و روشى را مى‏نماياند كه ديگران رفتند و به مقصود رسيدند؛ از سوى ديگر چون زندگى مشاهير و نخبگان، اكنده از سختى و پر از درد و رنج بوده است، جوانان و قشرهاى ضعيف و متوسط جامعه را براى نبل به موفقيت ترغيب مى‏كند.
11 - به دست آوردن تكيه گاه معنوى: رسيدن به اعتماد به نفس در حد عالى كه توان ايستادگى در برابر امواج سهمگين مشكلات را در انسان افزايش دهد، در گرو تكيه بر عنصر ايمان و توكّل به خداوند است. در سايه توكل و ايمان عميق مذهبى، انسان احساس مى‏كند كه ديگر تنها نيست، بلكه هميشه خدا را در كنار خود مى‏بيند، براين اساس امام على(ع) درباره مؤمن مى‏فرمايد: «روح شخص با ايمان از سنگ خارا شكست ناپذيرتر است».(11)
از مجموع مطالب ياد شده رعايت نكات ذيل ضرورى به نظر مى‏رسد:
1 - خودتان را آن طورى كه هستيد بپذيريد.
2 - توانايى‏هاى خود را شناسايى كنيد و آن‏ها را فهرست نماييد.
3 - نقاط ضعف خود را فراموش كنيد.
4 - براى زندگى روزمره، يك برنامه دقيق و منطقى تهيه كنيد و مطابق آن عمل نماييد.
5 - تصميم‏گيرى را تمرين كنيد و به نتيجه تصميم خود فكر نكنيد.
6 - از به زبان آوردن واژه‏هاى مأيوس كننده مانند «نمى‏توانم و خراب مى‏شود» اجتناب كنيد.
7 - براساس توان خود عمل كنيد، نه براساس خواسته ديگران‏
8 - به انگيزه قضاوت ديگران، كارى را ترك نكنيد
9 - مهارت‏هاى موفقيت‏آميز و زودبازده را كسب نماييد و از كارهاى كوچك شروع كنيد
10 - زندگينامه افراد موفق را مطالعه كنيد و از رفتار آن‏ها الگو بردارى كنيد
كتاب‏هاى: روش‏هاى افزايش عزت نفس از اسماعيل بيابانگرد. رموز اعتماد به نفس از رابرت آنتونى، ترجمه اسماعيل كيوانى، روان‏شناسى اعتماد به نفس، از پيرداكو، به خود اعتماد كنيد، از پترستر، ترجمه دكتر سرورى و جوان و نيروى چهارم زندگى از محمد رضا شرفى جهت مطالعه معرفى مى‏شود.
پى نوشت‏ها:
1 - آبراهام مازلو، روان‏شناسى شخصيت سالم، ترجمه شيوا رويگردان، ص 154.
2 - همان، ص 155.
3 - بحارالانوار، ج 47، ص 25.
4 - اصول كافى، ج‏3، ص 219.
5 - موسوى لارى، رسالت اخلاق در تكامل انسان، ص 345.
6 - غررالحكم، ج‏3، ص 164.
7 - پترلستر، به خود اعتماد كنيد، ترجمه دكتر سرورى، ص 125.
8 - موسوى لارى، همان، ص 360.
9 - غررالحكم، ج‏4، ص 319.
10 - محمد تقى فلسفى، جوان، ج‏2، ص 350.
11 - نهج‏البلاغه، فيض الاسلام، قصار 325.
پرسش10:
مرز ميان اعتماد به نفس و غرور چيست؟
پاسخ:
براى روشن شدن مرز ميان اعتماد به نفس و غرور، ابتدا بايد تعريفى از اين دو مقوله داشته باشيم. اعتماد به نفس يعنى خود را باور داشتن؛ باور به توانايى و قابليت خود در عمل. معناى رايج آن، خوداتكايى در برابر اتكار به ديگران و خودباختگى در برابر ديگران است. اما غرور در لغت به معناى فريفتن و به خود باليدن است.(1)
 اعتماد به نفس؛ يعنى، خود را باور داشتن، باور به توانايى و قابليت خود در عمل كردن، اطمينان به توانايى خود در دنبال كردن فعاليت‏ها و ثابت قدم بودن، باور به توانايى خود در عبور از موانع، باور به توانايى خود براىدرخواست كمك از ديگران در مواقع لزوم، باور به توانايى خود در ايجاد ارتباطى معنادار و محبت‏آميز با ديگر انسان‏ها، باور به توانايى خود در يافتن عشق، تفاهم، مهر و شفقت در هر موقعيتى به خصوص در مواقع دشوار و بالاخره باور به وجود خود به عنوان اشرف مخلوقات كهروح الهى در او دميده شده است و او خليفه و جانشين خدا در روى زمين مى‏باشد.
    تعريف غرور:غرور احساس بزرگى است كه هماهنگ است با آنچه كه با هواى نفس موافق بوده منشأ آن چند چيز مى‏تواند باشد:
    1- جهالت؛ يعنى، اعتقاد قلبى شخص به اين كه عمل او خير و صلاح است، در حالى كه در واقع چنين نيست.
    2- وسوسه‏هاى شيطانى، پيروى از هواى نفس و شهوات.
    3- پيروى از غضب و انتقام‏جويى.
    4- دوستى دنيا و دنياطلبى.
    حال با توجه به تعريفى كه از اعتماد به نفس و غرور مطرح شد به نظر مى‏رسد كه اعتماد به نفس و غرور دو مقوله متفاوت و جدا از هم مى‏باشد چرا كه ممكن است فردى مغرور باشد ولى اصلاً اعتماد به نفس نداشته باشد و همين‏طور به عكس، اگر آن فرد داراى اعتماد به نفس،پس از ارزيابى‏ها و قابليت‏هاى خود، آنها را فضل و رحمتى از جانب خدا بداند و عامل اساسى آن را به خدا نسبت دهد در اين صورت ديگر هواى نفسى باقى نمى‏ماند تا دچار غرور شود. بنابراين، مى‏توان گفت، آن احساس بزرگى كه چه بسا اطمينان و آرامش در افراد مغرور ايجادمى‏نمايد كه يك اطمينان و آرامش غيرطبيعى و نابهنجار است كه در نهايت ممكن است افراد مغرور و فريب‏خورده را به هلاكت و نابودى بكشاند. به همين خاطر، مشاهده مى‏شود كه غرور در قرآن و روايات به شدت مورد نكوهش و سرزنش قرار گرفته است .
«هورناى» نظريه پرداز معروف، اعتماد به نفس بدلى را همان غرور ناسالم مى‏داند. كسى كه اعتماد به نفس حقيقى دارد، پس از شناخت صحيح از خود، به پرورش قوه‏ها و استعدادهايش مى‏پردازد، در حالى كه مغرور، زير پايش خالى است، يعنى جهل مركب و در واقع تصور غلط از توانايى‏هاى خود دارد، پس هرگز قوه‏هايش به فعليت نمى‏رسد.
كسى كه اعتماد به نفس دارد، مشكلات و سختى‏ها را درك مى‏كند و به حل آن‏ها مى‏پردازد و برخورد منطقى با مشكلات دارد، در حالى كه مغرور، به دليل سهل انگاشتن دشوارى‏ها و تكيه بر انرژى خيالى خود، آسيب‏پذير و حساس و شكننده است. مغرور، از نارسايى‏هاى وجود خود بى اطلاع است، از اين رو هيچ گاه درصدد جبران نارسايى‏ها و بهبود نقايص خود برنمى‏آيد، اما شخصى كه اعتماد به نفس دارد، از نقاط ضعف خود آگاه است و جهت رفع آن تلاش مى‏كند.
پى نوشت‏ها:
1 - محمد معين، فرهنگ فارسى، ج‏2، ص 2406.
پرسش11:
انسان در زندگى تا چه مقدار بايد اميد داشته باشد؟ آيا اميد در فكر و خيال آدمى مى‏تواند عاملى براى صعود به زندگى آينده و پيشرفت انسان باشد؟
پاسخ:
اميد نقش مهمى در زندگى و پيشرفت در جنبه‏ هاى مادى و معنوى بشر دارد.
اگر اميد و آرزو از انسان گرفته شود، انگيزه‏اى براى ادامه حيات نخواهد داشت.
در حديثى از حضرت مسيح مى‏خوانيم: در جايى نشسته بود و پير مردى را مشاهده كرد كه با كمك بيل و كلنگ به شكافتن زمين مشغول است. حضرت مسيح(ع) به پيشگاه خدا عرضه داشت:
خدايا! اميد و آرزو را از او بگير. ناگهان پيرمرد بيل را به كنارى انداخت و روى زمين دراز كشيد و خوابيد.
كمى بعد حضرت مسيح(ع) عرضه داشت:
بار الها! اميد و آرزو را به او برگردان! مشاهده كرد پيرمرد برخاست و دوباره مشغول فعاليت و كار شد. حضرت مسيح(ع) از او سؤال كرد: من دو حال مختلف از تو ديدم. يك بار بيل را به كنار افكندى و روى زمين خوابيدى، اما در مرحله دوم برخاستى و مشغول به كار شدى!
پيرمرد در جواب گفت: در مرتبه اوّل فكر كردم پير و ناتوان شده‏ام، چرا اين همه به خود زحمت دهم و تلاش كنم؟ بيل را به كنار انداختم و بر زمين خوابيدم، ولى چيزى نگذشت كه اين فكر به خاطرم خطور كرد از كجا معلوم كه سال‏هاى زيادى زنده نمانم؟ انسان تا زنده است، بايد براى خود و خانواده‏اش تلاش كند، از اين رو برخاستم و بيل را گرفتن و مشغول كار شدم.»(1)
پيامبر اكرم(ص) مى‏فرمايد: «اميد و آرزو، براى امت من رحمت است. اگر اميد نبود، هيچ مادرى فرزندش را شير نمى‏داد و هيچ باغبانى نهالى نمى‏كاشت».(2)
در مورد حد و اندازه اميد توجه به نكات زير ضرورى است.
1- اميد بايد به اندازه‏اى باشد كه به ارزوهاى دراز منجر نشود. اميرمؤمنان(ع) فرمود: «از آرزوهاى دراز بپرهيزيد كه زيبايى نعمت‏هاى الهى را از نظر شما مى‏برد و آن‏ها را نزد شما كوچك مى‏كند و به كمى شكر فرا مى‏خواند».(3)
2- اميد همراه با حركت و عمل ثمره مى‏دهد. هرگز نبايد به بهانه اميد، انجام امور را به آينده موكول نماييم و زمان حال را رها كنيم، يعنى نبايد «حال موجود را فداى «آينده نيامده» كنيم. نگاه اميدوارانه با تلاش و فعاليّت توأم است، در حالى كه كارها را به آينده واگذار كردن، رخوت و سستى به دنبال دارد.
3- در اميد به خدا زياده روى صورت نگيرد كه افراط در اميد، موجب احساس ايمنى از مكر الهى مى‏گردد. انبيا و اوليا و اوليا الهى در عين حال كه اميد داشتند، از عذاب خدا نيز بيمناك بودند و خود را بين خوف و رجاء نگه مى‏داشتند.
پس اميدى مطلوب است كه واقع بينانه و صادق و توأم با عمل و همراه با خوف باشد.
پى نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، ج 14، ص 329.
2. همان، ج 74، ص 173.
3. غررالحكم، ج 5، ص 438.
پرسش12:
حرف‌های اطرافیان مرا دیوانه می‌کند، به طوری مجبور می‌شوم گریه کنم، مرا راهنمایی کنید.
پاسخ:
انتقادهاي نابجاي ديگران، ناشي از حسادت، جهل، ناتواني و ... است.
آموزه هاي ديني برخورد مؤمنان نسبت به ملامت ها و سرزنش هاي مردم را مشخص كرده است. اين انتظار كه همة مردم از كار ما راضي باشند، منطقي نيست.
پيامبران و اولياي الهي نيز همواره با اين گونه برخوردها مواجه بوده اند. امام صادق(ع) به «علقمه» كه از تهمت زدن مردم ناراحت شده بود فرمود: «مردم را نمي توان راضي نگه داشت و جلو زبان آنان را نمي توان گرفت. شما انتظاري داريد كه براي پيامبران خدا نيز انجام نشده است. مگر يوسف را متهم نكردندكه قصد زنا داشته است؟
مگر مردم نگفتند: بيماري ايوب كيفر گناهانش مي باشد؟ مگر به موسي اتهام ديگري نبستند؟ مگر تمام پيامبران را جادوگر و دنيا دوست نخواندند؟ مگر نگفتند: مريم از راه نامشروع باردار شده است؟ مگر محمد(ص) را شاعر و مجنون نخواندند؟».(1)
قرآن كريم نترسيدن و توجه نكردن به انتقاداتِ بي جا را از صفات نيك كساني مي شمارد كه در راه خدا تلاش و مجاهدت مي كنند.(2)
يكي از روانشناسان مي گويد: «اگر مي خواهيد از انتقاد بي جا، نگران نشويد، به خاطر داشته باشيد كه انتقاد بي جا و ظالمانه، خود يك نوع تعريف و تحسين در لباس مبدّل است. فراموش نكنيد كسي به سگ مرده لگد نمي زند».(3)
آن چه مهم است، گام نهادن در مسير سعادت و عمل به وظيفه و كسب رضايت پروردگار است. اگر ما حجاب را به عنوان يك ارزش تلقي كرديم، بايد با قاطعيت از آن دفاع كنيم و تحت تأثير حرف ديگران قرار نگيريم. راه مقابله با قضاوت هاي سطحي ديگران، بي توجهي و بي اعتنايي به حركات زشت و جاهلانه است. قرآن مجيد يكي از اوصاف پارسايان را بي اعتنايي توأم با بزرگواري مي داند و مي فرمايد: «بندگان خاص خدا كساني هستند كه وقتي جاهلان آنان را خطاب مي كنند و به سخنان زشت مي پرازند، در پاسخ سلام مي گويند».(4) اين سلام ناشي از ضعف و درماندگي نيست، بلكه وداع گفتن با سخنان بي منطق آنان و حفظ كرامت و بزرگواري خويش است. امام علي(ع) مي فرمايد: « با ناديده گرفتن چيزهاي كوچك، خود را بزرگ كنيد و بر قدر و منزلتتان بيفزاييد».(5) با اين روش ديگر انسان احساس حقارت نمي كند، بلكه در ديگران تأثير مي گذارد.
خواهر گرامي، موضوعي كه نوشته ايد، مخصوص اين زمان نيست. هميشه افرادي بوده اند كه اهل حق را با زبان اذيت كرده اند. قبل از انقلاب، افراد مذهبي از اين مسئله رنج مي بردند. پس از انقلاب نيز در زمان جنگ عده اي كنار گود نشسته و رزمندگان را ملامت مي كردند، ولي كسي كه به درستي و حقيقت كار خود اطمينان دارد، از كوره در نمي رود و هزينة باورهاي خود را مي پردازد كه يكي از آن ها شنيدن سخنان ناروا است.
گفتار و كردار ديگران نبايد مبناي تصميم گيري ما باشد. اعتماد به نفس و استقلال فكر مي تواند از نگراني ها پيشگيري نمايد. امام كاظم(ع) بر اين امر تأكيد كرد و خطاب به هشام فرمود: «اگر گردويي داشته باشي و ديگران به تو گويند: چه گوهري داري، وقتي خودت مي داني آن چه در دستت است گردو است، نبايد اين سخن در تو اثر داشته باشد. اگر گوهري در دست داشته باشي و به تو بگويند: اين گردوها را از كجا آورده اي، نبايد ترتيب اثر دهي. اين سخن نبايد به تو آسيب رساند، در حالي كه مي داني گوهر در اختيار داري».(6)
پيشوايان دين به ما آموخته اند كه پيرو جوّ و متأثر از افكار عمومي نباشيم و بر پايه خِرَد ورزي و مصلحت انديشي گام برداريم. امام علي(ع) مي فرمايد: «در راه هدايت به خاطر كمي افراد وحشت نكنيد».(7) بنابراين به جاي احساس ضعف و حقارت، از مباني ديني خود با قاطعيت دفاع كنيد و از قضاوت و نگاه تحقير آميز ديگران، ترسي به خود راه ندهيد كه خداوند با نيكوكاران است. اگر كسي به اشتباه به شما توهين كرد، با پاسخ دندان شكن او را براي هميشه پشيمان كنيد. مطمئن باشيد كه ديگر تكرار نخواهد شد. دوري از اجتماع، راه حل مناسب براي مقابله با مشكلات نيست بلكه صورت مسئله را پاك كردن است.
پي نوشت ها:
1. سفینة‌البحار، ج 2، ص 511، ماده لسن.
2. مائده (5) آية 54.
3. ديل كارنگي، آيين زندگي، ص 201.
4. فرقان (25) آية 63.
5. تحف العقول، ص 224.
6. بحارالانوار، ج 1، ص 136.
7. نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 201.
پرسش13:
چرا بدحجابي در كشور ما از بين نمي رود؟
پاسخ:
مسأله بدحجابى از معضلات كنونى جامعه ماست. اين گونه رفتار ريشه در حدود نيم قرن حكومت سلسله منحوس پهلوى و نيز تبليغات غرب دارد. از گذشته‏ها و ريشه تاريخى مسأله كه بگذريم، متأسفانه خودباختگى در برابر غرب، و تقليد كوركورانه از آنها و شهوت‏پرستى مجموعاً وضعيت نامطلوبي را در جامعه ايجاد كرده است. البته وضعيت عمومى جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به كشورهاى ديگر اسلامى بهتر است . ولى در اثر تبليغات سنگين غرب به وسيله محصولات فرهنگى مانند فيلم‏ها و مجلات نوعى تمايل به آن گونه رفتارها در سطوحى از جامعه مشاهده مى‏گردد كه بايد از دو طريق به اصلاح آن اقدام كرد:
الف) كار بنيادى فرهنگى كه نتايج آن در دهه‏هاى بعد ظاهر گردد.
ب) كار قانونى و كنترل رفتار فيزيكى.
هر يك از اين دو مقوله بدون همراهى ديگرى مفيد فايده نخواهد بود و نهايتاً منجر به شكست و تأثير وارونه خواهد شد. در زمينه‏هاى فوق اقدامات فراوانى از سوى دولت و مسئولين صورت گرفته است، ولى به دليل تراكم تبليغات خنثى كننده از سوى غرب، آثار آن به طور كامل بروز نكرده است. اميد است با برنامه‏ريزى‏هاى دقيق و حساب شده فرهنگى و قانونى در آينده موفقيت‏هاى بيشترى در اين زمينه حاصل گردد
مسئله بى حجابى يا بدحجابى يك مسئله فرهنگى است و برخورد با آن بيش از آن كه مربوط به نيروى انتظامى باشد، بر عهده مسئولان فرهنگى و اصلاح فرهنگ عمومى جامعه است.
هم چنين برخورد با پديده شوم بى حجابى، وظيفه آحاد جامعه در راستاى عمل كردن به امر به معروف و نهى از منكر است. البته در كشور ما افراد خاصى مانند دايره مبارزه با منكرات نيروى انتظامى در اين باره مسئوليت ويژه دارند كه طبق قانون بايد به اين موضوع بپردازند، ولى از آن جا كه به دليل تهاجم فرهنگى دشمن و عوامل خانوادگى و اجتماعى ديگر، اين مسئله شيوع پيدا كرده، برخورد فيزيكى نمى‏تواند جوابگو باشد. از طرفى بعضى معتقدند به جاى مبارزه با معلول بايد با علت‏ها مبارزه كرد. از اين رو اگر مى‏خواهيم در جامعه شاهد بدحجابى نباشيم، بايد آموزش در خانواده و مدارس را جدى بگيريم و حجاب را به عنوان يك فرهنگ در آوريم. البته براى حفظ عفت عمومى، نمى‏توان از وظيفه امر به معروف و نهى از منكر غافل بود. اگر از ناحيه نيروى انتظامى، غفلت يا قصورى مى‏بينيد، بايد به مقامات مسئول گزارش دهيد. قطعاً پيگيرى و مطالبه مردم اثر خود را خواهد گذاشت.
. آنچه كه مربوط به شما مى‏شود در صورتى كه شرائط براى امر به معروف و نهى از منكر مهيّا است لازم است نهى از منكر نمائيد در صورتى كه احتمال تأثير نمى‏دهيد بر شما چيزى نيست. در عين حال گاهى اوقات افراد اطلاع و شناخت كافى از اهميت حجاب و آثار مثبت آن ندارند و از طرف ديگر عوارض سوء بدحجابى را نمى‏دانند بنابراين نسبت به اين‏گونه افراد بايد پنهانى و با زبان مناسب و ايجاد ارتباط عاطفى به روشنگرى پرداخت چه بسا با همين تذكرات پنهانى خود را اصلاح كنند ولى اگر علنا و بدون پرده تذكر داده شود بيشتر جرى‏تر مى‏شوند.
مطمئن باشيد اگر چندين نفر و به طور مكرر با اين افراد برخورد اخلاقى مناسب صورت گيرد ، تحت تأثير قرار گرفته و خود را اصلاح خواهند كرد. آرى در صورتى كه فردى مى‏خواهد در يك جمع و فضاى خصوص از روى عمد و قصد مى‏خواهد با برخى رفتارهاى زشت و ضد اخلاقى، به مقدسات و ارزش‏هاى اخلاقى و باورهاى دينى مردم دهن كجى كند بايد به طور علنى به او هشدار داد. ولى اين گونه موارد بسيار كم اتفاق مى‏افتد. پس چه بهتر است با افراد جاهلى كه اطلاع كافى در اين زمينه ندارند با احترام و سعه صدر لازم به روشنگرى پرداخت و به طور خصوصى و انفرادى مسائل قابل طرح را گوشزد نمود.
البته نبايد غفلت شود اخلاق کارگزاران و عملکرد آنان تأثير مثبت يا منفي در رفتار اجتماعي شهروندان دارد چنانکه فساد سياسي، اداري و اقتصادي مردم به ويژه جوانان را مأيوس ساخته، از شادابي، نشاط و معنويت باز مي دارد و طبيعي است که باعث بسياري از ناهنجاري هاي اخلاقي همين سرخوردگي هاي اجتماعي است و امر به معروف و نهي از منکر به طور ريشه اي بايد ضمن آن که در خصوص بد حجابي يا ناحجابي مطرح مي شود قبل از آن بايد نسبت به ريشه هاي پيدايش آن صورت گيرد.
پرسش14:
با وجود اين كه متأسفانه بعضي از جوان ها از اسلام روي گردان شده اند، چگونه با آن ها رفتار كنيم كه از مذهب زده نشوند و پايبند نماز شوند؟
‌پاسخ:
‌ در برخورد با جوانان نبايد همه كارهايي را كه از آنان سرمي‌زند و بزرگ‌ترها نمي‌پسندند، زشت بدانيم‌و با آنان مانند جنايتكاران و گناهكاران برخورد كنيم و آنان را بي‌دين بدانيم، چون بسيارى از كارهاى آنها نشانه بي‌دينى نيست ، ولي ما تصور صحيحي از آنها نداريم. اگر كارهاى خلافى از آنان سر مي‌زند، مي توانيم با روشى صحيح و منطقى و با اخلاقى نيكو‌ برخوردى صحيح و عاقلانه داشته باشيم  تا از دين و معنويت زده نشوند. ‌نقش خانواده‌ها در گرايش‌هاي مذهبى و غير مذهبى جوانان بسيار است، بلكه اساس و زيربناي‌ساختار رفتارى فرزندان، در خانواده‌ها شكل مي‌گيرد. از اين جهت در آيات و روايات نسبت به فرزندان و تربيت‌آنان سفارش‌هاى فراوانى به پدران و مادران شده و بر تربيت صحيح آنان تأكيد شده است. رفتارها و اخلاق‌پدران و مادران تأثير مثبت يا منفى بر فرزندان دارد. اگر پدر و مادرى گرايش مذهبى نداشته باشند، در اين كه با‌فرزندان آنان چگونه بايد برخورد شود تا عشق به مذهب در دل آنان شعله‌ور شود و به سوى حق و عدل تمايل‌پيدا كنند، شايد كارى بسيار مشكل باشد و ظرافت خاصى لازم دارد.
براي جذب جوانان به عنوان پدر و مادر لازم است:
1 ـ اخلاق و رفتار شما عاقلانه و صحيح باشد. كج فكري، كوتاه بينى و كج خُلقى بازدارندگى دارد و از‌تاثير گفتارها و نصايح شما مي‌كاهد.
2 ـ شما بايد براي  جوان جذابيت  داشته باشيد تا سخنان و رفتار شما براى او مؤثر و الگو باشد.
3 ـ استفاده از آيات قرآن و احاديث مناسب و نقل روش و سيره پيامبر (ص)  و اميرالمؤمنين (ع) و بزرگان اگر به‌طور صحيح انجام شود، تأثير بسيارى در جذب آنان دارد. امام رضا(ع) فرمود: ‌انّ الناس لو علموا محاسن كلامنا لإ‌تتبعونا؛(1) اگر مردم  زيبايي‌هاى كلام ما را بدانند، از ما پيروى مي‌كنند.»
‌شخصى به نام خيثمه مي‌گويد: بر امام باقر(ع) وارد شدم. حضرت فرمود: «‌اى خيثمه! شيعيان ما محبّت در‌دلشان افكنده مي‌شود و آنان ما را دوست دارند، در حالى كه ما را نديده و كلام ما را نشنيده‌اند. اگر آنان ما را‌ببينند و كلام ما را بشنوند، بر هدايت آنان افزوده مي‌شود». (2)
‌از امام رضا(ع) نقل شده است: «‌تقوا و ورع را مراعات كنيد. امانت‌دار و راستگو باشيد. نسبت به همسايه‌ها‌خوشرفتار باشيد. اين‌ها چيزهايى است كه محمد(ص) بدان‌ها سفارش كرده است. در بين مردم نماز را برپا كنيد‌و به ديدار خويشان خود برويد و به عيادت مريضان برويد. در تشييع جنازه‌ها شركت كنيد. زينت ما باشيد و‌باعث زشتي  و وهن ما نباشيد. ما را پيش چشم مردم، بد جلوه ندهيد و باعث نشويد كه مردم به ما بدبين‌شوند».(3)
‌حُسن خلق و رفتار زيبا نقش مؤثرى در جذب ديگران مخصوصاً جوانان دارد و آنان را به اسلام و رفتار‌اسلامى جذب مي‌كند.
‌معاشرت با خانواده‌هاى مذهبى به خصوص معاشرت با خوبان بسيار مؤثر است.
در صورتي كه نوع برخورد با جوانان را براي جذب به باورهاي ديني و واجبات و تكاليف ، از زاويه فريضه ديني امر به معروف نگاه كنيم، در پاسخ مي گوييم:
امر به معروف و نهى از منكر مسئوليت بزرگى است كه بايد با ظرافت خاص انجام گيرد. طبيعى است كه اگر اين فريضة الهى به طور شايسته عملى نگردد، چه بسا اثر معكوس خواهد داشت. از اين رو اسلام آداب خاصى را براى امر به معروف و نهى از منكر در نظر گرفته است كه مهم ترين آن ها عبارتند از:
1_ حُسن برخورد:
قرآن مجيد خطاب به پيامبر اكرم(ص) مى فرمايد: «اى پيغمبر! به بندگانم بگو كه با مردم با نيكوترين وجه صحبت نمايند».(4) خداوند از حضرت موسى (ع) مى خواهد با فرعونى كه ادعاى خدايى دارد با نرمى و ملاطفت تكلم كند و به ايشان بگويد: آيا ميل دارى كه پاكيزه شوي؟ آيا مى خواهى تو را به راه خداوند هدايت كنم تا به درگاه او خاشع شوي؟(5)
هرگز نمى توان با خشم و خشونت، جوانى را از گناه باز داشت. روح جوان بسيار آسيب پذير است و در برابر برخورد قهر آميز و اكنش نشان مى دهد، از اين رو بايد مواظب بود تا لطمه اى به شخصيت افراد وارد نشود. استفاده از جملاتى مانند «اين عمل در شأن شما نيست» و «شأن شما بالاتر از اين ها است»، «شما سرمايه هاى اين مملكت هستيد و جامعه و تاريخ به شما اميد دارد» بسيار مؤثر است. امام خمينى در اين باره مى گويد:‌ سزاوار است آمر به معروف و ناهى از منكر،‌ در امر و نهى خود و مراتب انكارش، چون طبيبى دلسوز و پدرى مهربان كه مصلحت مرتكب را رعايت مى كند باشد و انكارش بر او خصوصاً و بر امت عموماً لطف و رحمت باشد.(6)
2_ جلب اعتماد:
‌امر به معروف و نهى از منكر در صورتى با موفقيت انجام مى گيرد كه اعتماد طرف مقابل جلب شود. بدون جلب اعتماد نمى توان در شخصى نفوذ كرد، از اين رو امام علي(ع) مى فرمايد:‌ «دل هاى مردم وحشى است، پس هر كسى بتواند با آن ها الفت برقرار كند، به او روى خواهند آورد». (7) براى اين كار بايد به خطاكار شخصيت داد و از به كار بردن الفاظ تحقير آميز خوددارى كرد.
3_ در نظر گرفتن وضع روحى و رواني:
در اجراى صحيح امر به معروف و نهى از منكر بايد شرايط مخاطب را در نظر گرفت. اگر عصبانى است نمى توان نصيحت كرد. امام علي(ع) مى فرمايد:‌«براى دل هاى آدميان، علاقه و اقبال و گاهى تنفر و ادبار است. هنگامى كه مى خواهيد كارى را انجام دهيد از طريق علاقة‌اشخاص وارد شويد زيرا هنگامى كه كسى را مجبور بر كارى كنيد نابينا مى شود».(8) يعنى خود را به كورى و كرى مى زند.
4_ محترم شمردن عقايد افراد:
‌دختر خانمى كه لباس مبتذل پوشيده و يا جوانى كه سر و وضع خاصى دارد،‌ اين ها را ارزش تلقى مى كند و نشانة شخصيت مى داند. اگر چه از ديد ما اين نظريه باطل است اما بايد توجه داشت كه توهين كردن به عقيده و نظر آن ها توهين به همة وجودشان خواهد بود. از اين رو اسلام به مسلمانان دستور مى دهد كه از توهين كردن به بت پرست ها خوددارى كنند.(9)
پي نوشت ها :
1 . ‌بحارالانوار، ج 2، ص 30.
2 . ‌همان، ج 24 ، ص 151.
3 . ‌همان، ج 78، ص 348.
4 . اسراء (17) آية‌53.
5 . نازعات، آية 18 و 19.
6 . تحرير الوسيله، ج1، ص 481.
7 .  نهج البلاغه،‌ قصار 47.
8 .  نهج البلاغه، قصار 193.
9 .  انعام( 6) آية 108.
پرسش15:
چگونه برنامه ريزي كنيم؟ براي يك فرد پشت كنكوري چند ساعت درس خواندن در روز كافي است؟
پاسخ:
در ابتداي سخن لازم است بگوييم فردي در زندگي نياز به برنامه ريزي دارد كه اوّلاً كار و فعاليت در خوري دارد. ثانياً براي كار خود ارزش و اهيمت قائل است،‌ ثالثاً ميل دارد هر كاري به نحو احسن و به شكل شايسته اي انجام شود. امروزه اين ديگر يك شعار نيست بلكه يك حقيقت است كه «هيچ موفقيتي بدون يك برنامه ريزي درست متصور نيست».
منظور از برنامه ريزي، اختصاص ساعت يا ساعاتي از عمر به كاري خاص است، به طوري كه هم كارها در وقت خود و طبق زمان بندي قبلي به انجام رسد و چيزي از آن باقي نماند. در نتيجه هر برنامه ريزي مفيد و كاملي مستلزم چندين كار است كه به ترتيب در ذيل خواهيم آورد:
1ـ هم اكنون كاغذ و قلمي برداريد و فهرستي از كارهاي خود را كه در فهرست‌هاي زير آمده تهيه كنيد:
الف) فهرستي از همه كارهاي تان كه قرار بوده انجام دهيد و نداده ايد: بايد چه كاري را شروع مي كرديد؟ چه پيشنهادي ارائه مي داديد؟ تماس هايي كه بايد مي‌گرفتيد؟ معلمي كه مي خواستيد با او در مورد مشكل درسي تان صحبت كنيد و چيزهايي از اين قبيل. سعي كنيد دست كم يك صفحه از اين برنامه هاي انجام نشده را تهيه كنيد.
ب) حال فهرستي از كارهايي كه بايد در منزل انجام دهيد تهيه كنيد: كارهاي مربوط به منزل كه بر عهدة شما است و بايد آن ها را انجام دهيد و شما يا آن ها را عقب مي اندازيد يا از انجام آن‌ها ناخشنود هستيد. سطل زباله‌اي كه هر روز بايد دم در بگذاريد، كفش هايي كه بايد براي تعمير به كفاشي ببريد، جورابي كه هر روز مي‌گوييد اگر وقت كنم مي شويم و ... .
ج) فهرستي هم از كارهايي كه در حوزة روابط شخصي داريد برداريد: نامه ها، قرار ملاقات ها، تماس هاي تلفني، ‌مهماني ها، ديدار مجدد همشاگردي ها و در نهايت كارهايي كه توقع داريد كسي ديگر آن ها را به جاي شما انجام دهد.
د) ليستي از كارهاي روزمره برداريد: خواب،‌ غذا، تماشاي تلويزيون، مطالعه، ورزش و ... .
ه‍) و بالاخره سياهه اي از كارهايي كه قرار است به اميد خدا روزي انجام دهيد: شركت در يك كلاس هنري، يادگيري يك زبان خارجي، رفتن به يك باشگاه ورزشي، ترك كردن عادت بدي كه بارها خواسته‌ايد تركش كنيد، برنامه اي كه بارها خواسته‌ايد براي كارهايتان بنويسيد و ... .[1]
تأكيد مي كنيم كه اكنون اين فهرست ها را تهيه كنيد. نگران اين حجم كار كه تهيه مي شود نباشيد كه چگونه و با كدام توان و وقت، انجامش خواهيد داد، چون در مورد آن بعداً سخن خواهيم گفت.
2ـ شرط اساسي براي برنامه ريزي، اوّل اراده و تصميم است؛ دوم يك تعهد قلبي و وجداني با خويش. به دور و بر خود نگاه كنيد، عدة زيادي از مردم هستند كه شما آن‌ها را مي شناسيد و به راحتي مي توانيد در يكي از دو دستة موفق يا ناموفقشان قرار دهيد. هيچ وقت فكر كرده ايد كه چرا اكثر مردم ناموفق هستند و فقط بعضي ميان اين همه آدم به مقصد رسيده اند؟
نمي گوييم در همه، ولي حداقل در بسياري از مردم رمز عدم موفقيت اين است: چيزي را كه مي خواهند،‌ با جديت و قدرت دنبال نمي كنند. به هر دليل ممكن بهانه مي تراشند و كار خود را عقب مي اندازند. يا اگر در پي آن مي روند، از راهش نمي‌روند. بدون برنامه و بدن شناخت راه اقدام مي كنند كه نتيجه آن معلوم است.
عدة ديگري هستند كه براي رسيدن به يك هدف،‌ كارهاي ريز و درشت زيادي را پايمال مي كنند، گويي آن ها اصلاً وجود ندارند،‌ در نتيجه وقتي به هدف مي رسند، آن را كه مي خواستند دارند و بسياري چيزها را كه مردم ناموفق دارند،‌ ندارند.
دوستي داشتم كه با هم كار مي كرديم، با اين فرق كه هرگز وقت درستي براي صبحانه و ناهار خود نداشت. اگر وقت مي كرد، غذا مي خورد و اگر وقت نمي كرد، نمي خورد.
به قول خودش يك وعده براي او كافي بود. نتيجه اش اين شد كه بعد از چند سال ظاهراً رفاه كامل زندگي و ماشين و خانه و ويلا دارد، ولي نصف معده اش را به خاطر زخم معده در جراحي بريدند و الان از خوردن بسياري چيزها محروم است.
عده اي ديگر هستند كه تلاش مي كنند و عرق مي ريزند، ولي به جايي نمي رسند. علتش اين است كه هيچ وقت به آيندة كارشان فكر نمي كنند. به طور مثال اگر كسي امروز پس از كلي زحمت و تلاش،‌ استاد سفيدگري يا ساخت ظروف مسي يا سنگي شود، مسلّماً از شغل خود براي تأمين هزينه هاي زندگيش نمي تواند كمك بگيرد، چون فصل اين نوع كارها گذشته است و جز معدودي، ديگر كسي از اين ظرف ها استفاده نمي كند.[2]
هر كاري بايد با توجه به آينده اش مورد پيگيري قرار گيرد، مثلاً شما بايد ببينيد از دانشگاه رفتن چه مقصودي داريد و آيا پس از اتمام تحصيل به چيزي كه مي خواهيد مي رسيد؟
پس از اين آينده نگري و در نظر داشتن دورنماي حداقل ده ساله، بايد با منطق و شيوه اي درست، ‌تلاش كنيد تا به مقصود برسيد و اين جا است كه آن تعهد قلبي و و‌جداني به كارتان مي آيد.
اصولاً وقتي با خود اين گونه رفتاري در پيش مي گيريم، در آستانه زندگي جديدي واقع شده ايم و تا وقتي به اين مهم نرسيده ايم، تنها به بخشي از توانايي هاي خود دست يافته ايم. اين يك تصميم و انتخاب است و شما به حكم انسان بودنتان حق اين انتخاب را داريد!![3]
3ـ برنامه ريزي. فهرست ها را جلوي خود قرار دهيد. هميشه در يك برنامه ريزي موردي وجود دارد كه ذهن ما را فوق العاده به خود مشغول كرده و مثلاً قبولي در كنكور. كارهايي هم وجود دارند كه ناگزير از انجام آن هاييم. بعضي كارها هم در حقيقت نياز به زمان و استمرار دارند مثلا كلاس هاي هنري و زبان. اين ها مسلّماً‌ از جهت اولويت در يك جايگاه قرار ندارند. بنابراين ابتدا از ميان فهرست هاي خود، محور برنامه، كارهاي اجباري و كارهاي مربوط به آينده را جدا كنيد و سعي نماييد در طول روز يا هفته وقتي براي آن ها در نظر بگيريد.
اشتباه بعضي اين است كه گمان مي كنند حالا كه قرار است درس بخوانند، ديگر هيچ كاري نبايد انجام دهد. برنامه هاي اين قبيل افراد، خشك، بدون انعطاف،‌ و بدون در نظر گرفتن نيازهاي ديگر زندگي است. به طوري كه آدم به اين توهم مي افتد كه آن را براي يك آدم آهني طراحي كرده اند.
سعي كنيد در برنامة‌خود آدمي معقول و منطقي باشيد. به جاي اين كه خود را از همه چيز محروم كنيد،‌سعي نماييد از وقت هايتان به گونة صحيح استفاده كنيد.
4ـ يك شبانه روز 24 ساعت بيشتر نيست و شما در طول اين مدت به 6 تا 8 ساعت خواب نياز داريد. سعي نكنيد از خوابتان كم كنيد تا وقتي بيشتري را جهت تحصيل ذخيره كنيد، چون در اين صورت خستگي ناشي از كم خوابي را در طول ساعات روز پخش مي كنيد و توان فكري و جسمي خود را تا حد زيادي كاهش مي‌دهيد.
خوب است خواب شما بين ساعات 11 شب تا 6 صبح باشد.
5ـ وقت صبحانه، ناهار و شام را جدا كنيد. نوعاً در خانه ها ساعت صرف غذا مشخص است. اگر چنين نيست، شعي كنيد وقت مناسبي براي اين كار در نظر بگيريد.
يادتان باشد با عجله غذا نخوريد. نه پر بخوريد و نه كم و سعي كنيد پيش از سيري كامل دست از غذا برداريد. هرگز بلافاصله بعد از غذا مشغول مطالعه نشويد. به همين لحاظ حدود يك سوم زمان صرف غذا را به استراحت بگذرانيد، مثلاً اگر صرف غذا 45 دقيقه طول مي كشد، 15 دقيقه استراحت كنيد. در اين مدت به فرايند گوارش و هضم غذا فكر كنيد. اين كار سبب مي شود هم از غذا لذت ببريد و هم به هضم آن كمك كنيد.
اگر در خلال روز احساس گرسنگي كرديد، بلافاصله مطالعه را قطع كنيد و چيزي بخوريد، ولي هرگز در اثناي مطالعه چيزي نخوريد مثلا آدامس، پسته،‌ تخمه و ...). اين توصيه ها را جدي بگيريد.
6ـ در طول روز وقتي هم براي عبادات واجب و مقدمات آن مثل طهارت و وضوع نياز داريد. با شنيدن صداي اذان، طهارت و وضو كنيد، حتي مسواك بزنيد. لباس راحت و تميز بپوشيد و مشغول نماز شويد. اگر مسجد نزديك خانة شما است، به مسجد برويد. سعي كنيد آرامش حاصل از نماز را در ساير لحظات خود گسترش دهيد. نماز را جدي بگيريد و از آن استفاده كنيد. متأسفانه در اين نامه مجال پرداختن به خصوصيات نماز و نقش آن در زندگي نيست، ولي مي توانيد طي نامه اي ديگر آن را خواستار شويد. بين 1 تا 5/1 ساعت نيز صرف اين امور خواهيد كرد.
7ـ هميشه در طول روز كارهايي براي انجام دادن وجود دارد: تماشاي يك سريال يا يك مسابقه فوتبال (به شرط اين كه عادت به تماشاي همه سريال ها يا مسابقات نداشته باشيد)، خريد نان، ميوه، سبزي و ...، بردن برادر يا خواهر كوچكتر به مدرسه يا مهد كودك و ... . هم در زندگي كارهايي از اين قبيل دارند. اين كارها را از برنامة‌ خود حذف نكيند. زمان آن ها را معيّن كنيد و به نحو احسن انجامشان دهيد. آن ها داخل زندگي شما و جزء آن هستند، پس با حذف آن ها زندگي تان را ناقص نكنيد.
فايده ديگري هم در اين برنامه ها وجود دارد، مثلاً راه ميان خانه تا مدرسه و ... فرصت خوبي براي تكرار لغات زبان انگليسي يا حفظ كردن يك شعر يا مرور مطالب درسي در ذهن است. اين فرصت ها را از دست ندهيد.
8ـ ممكن است مشغول رفتن به كلاس كامپيوتر يا يك باشگاه ورزشي باشيد. خوب است در اين كارها افراط نكنيد، ولي آن ها را تعطيل نيز نكنيد.
براي آغاز يك كلاس جديد با احتياط و طبق برنامه عمل كنيد، آن هم اگر وقت اضافي براي اين كار داشتيد، ولي اگر از قبل به كاري مبادرت كرده ايد، آن را تعطيل نكنيد. كمي نظم و ترتيب را در آن دخيل كنيد.
9ـ حال وقتش رسيده كه روي ساعت هاي باقيماندة روزتان تمركز كنيد و آن ها را به درس اختصاص دهيد. چون قصد شركت در كنكور را داريد، لازم است مطابق شرايط آن برنامه ريزي كنيد. امتحان كنكور سراسري در دو بخش عمومي و اختصاصي برگزار مي گردد. دروس عمومي عبارتند از: ادبيات فارسي، ادبيات عربي، زبان انگليسي و بينش اسلامي.
برنامه شما بايد به نحوي باشد كه در هر چهار درس فوق بالاترين درصد را احراز كنيد.
امتحان كنكور يك رقابت علمي ساده[4] است كه هر كس در آن داراي درصد بيشتري باشد، موفق‌تر است. پس كار اساسي شما اين است كه در اين رقابت حتماً دروس عمومي را كه همه به آن توجه كافي دارند، با موفقيت پشت سر بگذاريد. در غير اين صورت هرگز قبول نخواهيد شد.
پس از دروس عمومي نوبت به دروس اختصاصي مي رسد. در دروس اختصاصي سه امر مهم را از ياد نبريد: ضريب بالا، ميزان تبحر شما در آن درس، حجم و مشكل بودن مطالب.
بدين ترتيب گاهي درس داراي حجم كم، مطالب آسان وضريب پايين تر است. اشكالي ندارد اگر اين درس را بر درس با ضريب بالا ولي مشكل مقدّم كنيد.
حال كه اين اولويت ها را تشخيص داديد، بايد ببينيد در كدام درس ها ضعيف هستيد و براي اين ضعف خود چه بايد بكنيد؟ آيا مي توانيد به تنهايي مطالعه كنيد يا لازم است از يك دوست درسخوان يا يك استاد استفاده كنيد؟
اين درس ها را از دروسي كه خود مي خوانيد، جدا كنيد و راه هاي برطرف كردن نقطه ضعفتان را بررسي نماييد. به ياد داشته باشيد كه ضعيف بودن در يك درس علاوه بر ضعف نمرات، باعث كاهش اعتماد به نفستان در امتحان كنكور در مورد ساير دروس نيز مي شود.
از ضعفتان در يك درس نترسيد. هر نوع ضعفي را ميتوان با تلاش و برنامه ريزي رفع كرد، به شرط آن كه بخواهيد و روي آن سرمايه گذاري كنيد.
ناگفته نگذاريم كه بر خلاف تبليغات بسيار، كلاس ها و جزوه‌هاي كنكور نقش عمده اي در قبولي بازي نمي كنند. ابتدا به مطالعه دقيق كتب درسي بپردازيد و وقتي از فراگيري آن ها مطمئن شديد، به سراغ كتاب ها و جزوات ديگر برويد.
آن وقت خودتان اذعان خواهيد كرد كه آن كتاب ها، جز اندكي،‌ مطلبي اضافه بر كتب درسي خود شما ندارند.[5]
10ـ اكنون مي بينيد كه از 24 ساعت يك روز،‌ زمان چنداني باقي نمانده است (بين 6 تا 8 ساعت). براي اين ساعت ها برنامه درسي بگذاريد و شروع كنيد. اولويت ها را هم از ياد نبريد.
11ـ جز كاري كه مشغول به آن هستيد، به هيچ چيزي ديگري فكر نكنيد. در ابتدا اين كار سخت است ولي خيلي زود اين تمركز را خواهيد يافت. بد نيست اگر شعارتان اين باشد:
وقت درس درس، وقت بازي بازي، وقت خواب خواب و ... .[6]
12ـ سعي كنيد در تمام زندگي، منظم و داراي ترتيب باشيد. با عشق و علاقه به كارهايتان نگاه كنيد و تلاش خود را بكنيد.
اين مهم نيست كه انسان به چه چيزهايي مي رسد يا مردم در مورد او و موفقيت ها يا شكستش چه مي گويند. مهم اين استكه انسان نزد وجدان خود شرمنده نباشد و بداند كه نهايت تلاش خود را كرده است در اين صورت نتيجه هر چه باشد، شما در كار خود موفق شده ايد.
حال گمان مي كنيم پاسخ سؤال دوم شما هم داده شده باشد. حقيقت اين است كه به آساني نمي توان به فردي گفت چند ساعت بايد مطالعه كند. بايد ديد چقدر نياز به مطالعه دارد. در مورد يك برنامه شبانه روزيِ درس، اين مقدار بين 6 تا 8 ساعت است.
در انتظار رسيدن نامه بعدي شما و خبر موفقيت تان هستيم.
منابع و مآخذ
1)    بلس،‌ادوانس، روان شناسي تنبلي، مهدي قراچه داغي،‌ تهران: روش نو، 1371.
2)  كاووسي، شعبان (كابوك)، آئين درس خواندن يا رمز موفقيت در امتحانات،‌ تهران: نشر كابوك، 1364.
3)  كارنگي، ديل ـ آلن، جيمز ـ ويلر، الا؛ رمز موفقيت، محمد جواد پاكدل،‌ مسعود ميرزايي، تهران: پيك فرهنگ، 1368.
4)  دكتر افروز، غلامعلي؛ چكيده اي از روان شناسي تربيتي (كاربردي)، تهران:‌ انجمن اوليا و مربيان، 1373.
5)    دكتر حسيني بيرجندي، سيد مهدي، راهنمايي و مشاوره تحصيلي، تهران: رشد، 1377.
پي نوشت ها:
1.  روان شناسي تنبلي، ص 8 و 9.
2.  بر گرفته از رمز موفقيت، ص 38 تا 45.
3.  روان شناسي تنبلي، ص 27.
4.  در باب امتحان و اهداف آن مراجعه كنيد به روان شناسي تربيتي، فصل ششم، ص 88 به بعد. لفظ رقابت را از آن جهت برگزيديم زيرا كنكور فاقد شاخصه هاي ارزش سنجي و ارزش يابي است.
5.  برگرفته از روان شناسي تربيتي، ص 86.
6.  آيين درس خواندن يا رمز موفقيت در امتحانات،‌ ص 23.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت