چرا انسانهای معمولی، مانند ائمه علیهم السلام نشدند؟

پرسش:

سلام وخسته نباشید
من ا ز چند پایگاه مختلف پرسیدم كه چرا ما مثل ائمه امام خلق نشدیم
انها گفتند كه(من هر كس با خودش تعریف میشود یعنی دلیل اینكه مثلا یك پرنده انسان خلق نشد ماهیت خودش بود من از این حرف این گونه برداشت كردم كه علت به وجود اورنده هر كس فقط او را به وجود میاورد و علت خلق ما نیز به صورت كنونی این است كه ما علتی متفاوت با ائمه در خلقت داشتیم بعد من باز به سر جای اولم برگشتم كه خوب چرا ما نیز همان علتی را كه ائمه برای خلقت داشتند نداریم تا ما هم امام خلق میشدیم
بعد یاد حضرت زینب افتادم و دیدم كه ایشان نیز مثل برادرانش از یك پدر و مادر بود ولی ایشان به مقام عصمت نرسید و باز برایم سوال پیش امد كه چراایا تربیت ایشان با ائمه فرق داشت یا ائمه دردرونشان به طورخدا دادی یك ویژگی دارند كه به این مقام با اراده خود میرسند و اگر این طور باشد چرا خدا همه را به ان ویژگی مزین نساخت تا همه به مقام عصمت برسند و بیشترین فیض را از خدا ببرند این تبعیضی كه به ظاهر خداوند بین ما و ائمه قرار داده برای چیست
ایا اینكه یك موجود مثل پرنده ا نگونه خلق شود و من انسان نیز یك تبعیض است؟ ایا در موقع خلقت ما قبل از اینكه به این جسم دمیده شویم در عالم دیگری هست بودیم یا نه به علت وجود پدر و مادرمان و بچه دار شدنشان ما نیز امكان خلق شدن یافتیم ایا تمام انسانها از بدو دمیده شدن در جسمشان ویژگی هایی را در خودشان بر اساس قانون ژنتیك دارند و اگر این طور باشد ایا نمی شد خدا ما را در صلب ائمه قرار میداد تا ما ویژكی یك امام را داشته باشیم

پاسخ:
برادر گرامی با سلام
درباره علل تفاوت‏ها در بين افراد بشر بايد دانست.
1) تفاوت در كيفيت خلقت انسان‏ها نتيجه و لازمه حتمى نظام‏مندى و قانونمندى جهان هستى است.
نظام خلقت نظام علت و معلول است. هيچ معلولى بدون علت به وجود نمى‏آيد و تخلف هيچ معلولى از علت تامه‏اش ممكن نيست (اصل ضرورت عِلّى)
2)رابطه علت و معلول داراى قوانين و قواعد معين است يعنى چنان نيست كه از هر علتى، هر معلولى قابل ايجاد باشد.
 به تعبير ديگر هر علت معيّنى معلول معيّنى دارد مثلا از علف خوردن گوسفند، بوعلى سينا درست نمى‏شود و آمريكايى‏ها به خاطر خوردن قهوه، به كره ماه نرفتند (اصل سنخيت علت و معلول).
 اگر دو اصل فوق با ژرفكاوى دقيق فلسفى مورد بررسى قرار گيرد، مشخص خواهد شد امام یا امام نشدن یک فرد لازمه حتمى مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن وى مؤثر بوده‏اند.
 در اين امور عوامل بسيار متعددى دخيل‏اند، حتى كيفيت آميزش والدين، زمان، مكان، روحيات و حالات روانى، وضعيت جسمى، نوع و مقدار غذاهايى كه مصرف كرده‏اند. هر يك به سهم خود نقشى در كيفيت تكوين جنين ايفا مى‏كنند. در عين حال همه عوامل درعوامل مادي خلاصه نمي شود ، بلكه عوامل ارادي و اختياري انسان ها در شكل دادن شخصيت انان  ازاهميت بيشتري برخوردار است.
در اين جا ممكن است سوال شود كه آيا خداوند نمى‏تواند با تفاوت چشمگيرى كه همه اين عوامل دارند، ولى تأثير همه را يكسان سازد؟ پاسخ آن است كه چنين چيزى سر از تناقض درمى‏آورد، زيرا لازمه آن اين است كه علت پديده‏اى محقق باشد، ولى تأثير نكند و علت بودن و تاثير نكردن تناقض‏آميزاست است معلولى بدون و لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد، زيرا در اين صورت پديد آمدن هر چيز از هر امر نامربوطى محتمل مى‏شود و آن گاه است كه از علف خوردن گوسفند بايد ابوعلى سينا پديد آيد
مجموعه عوامل دست به دست هم می دهند تا موجودی خاص تحقق پیدا کند و اگر بخواهد یک پرنده انسان بشود در واقع باید نظام اسباب و مسببات به هم بخورد و از هر علتی هر معلولی تحقق پیدا کند در حای که در حالی که در فلسفه ثابت شده است که بابد بین علت و معلول سنخیت باشد در غیر این  صورت هرج و مرج خواهد شو و به صورت فرض در زمستان برای گرم شدن هوا باید کولر روشن کرد و در تابستان برای خنک شدن هوا باید بخاری ها را روشن کرد واین کار منجر به تناقض خواهد شد.
در هر صورت  پاسخ به این پرسش نیاز به طرح  برخی از مباحث فلسفی دارد که در صورت تمایل آن مباحث را طرح خواهیم کرد.
عواملي كه از آنها سخن شد ، غالبا در محدوده امور مادي بوده است ، اما همه چيز در آن خلاصه نمي شود . شما نمي توانيد نقش تلاش و ارداه انسان ها را ناديده بگيريد و به همين خاطر موضوع حضرت زينب را مطرح كرديد ، آري همه مانند هم نمي شوند ، اگر چه در يك محيط و خانوداه و دريك شرايط باشند.
در مورد مقام عصمت امامان بايد توجه داشت كه :
مصونيت  معصومان در برابر گناه  از مقام معرفت و علم و تقواى آن ها سرچشمه مى گيرد, درست همانند پرهيز از پاره اى از گناهان براى ما كه به خاطر علم و آگاهى و ايمان و معرفت آن را ترك مى كنيم , مثلاً هرگز بابدن لخت و عريان , قدم در كوچه و خيابان نمى گذاريم , گروه زيادى از مردم نسبت به گناهانى مانند سرقت مسلحانه در شب يا قتل انسان هاى بيگناه يا انتحار و خودكشى مصونيت دارند و داراى حا لت درونى خاصى مى باشند كه عوامل پيدايش اين نوع گناهان در محيط ذهن آن ها, آن چنان محكوم و مورد تنفر مي باشد كه حتى به فكر آن نيزنمى افتند. بنابراين بيشتر انسان ها از حد و درجه ضعيفي از عصمت برخوردارند.
عصمت معصومان نيز همين گونه است. يعني ناشى ازعلم آنان به لوازم گناه است .با اين تفاوت كه آنها به تمام گناهان آگاهي دارند ونيز از ايماني مستحكم برخوردارند كه پشتوانه محكمي براي اين علم مي باشد اين علم قوى آثار شوم گناه را در نظر آن ها مجسم مى نمايد كه از شناختشان به مقام ربوبى سرچشمه گرفته است . پس عصمت معصومان از دو چيز برخوردار است ، يكي علم و آگاهي از حقيقت و آثار گناه و ديگر ايمان محكم كه آنها را از گناه باز مي دارد ، بي آنكه اختيار آنها  براي انجام يا ترك گناه سلب شده باشد.
معصوم در عين قدرت بر انجام گناه , با اختيار خودش گناه را ترك مى نمايد. مانند انساني كه به سيم لختِ برق دست نمى زند و يا باقى مانده غذاى بيمارِ مبتلا به جذام و سل را نمى خورد, ولى در عين حال چنان نيست كه قدرت بر اين كار را نداشته باشد, بلكه او با توجه به پى آمدهاى كار, ترك را بر فعل ترجيح مى دهد و در طول زندگى گِرد چنين كارهايى نمى رود.
 انجام ندادن، مطلبى است و نداشتن قدرت , مطلبى ديگر.
به ديگر سخن : صدور چنين كارى از انسان هاى عاقل و علاقه مند به سلامت خود, به صورت محال عادى در مى آيد, نه محال عقلى . باز به عنوان مثال ، محال عادى است كه شخص عالم و مؤمنى شراب با خود به مسجد ببرد و در صف جماعت بنوشد, ولى مسلّماً اين يك محال عقلى نيست , بلكه محال عادى است . تفاوت اين دو محال بسيار روشن است . در اولى امكان انجام فعل محفوظ است , هر چند تحقق نمى پذيرد, ولى در دومى فعل امكان انجام ندارد. مثلاًخدا مى تواند افراد مطيع و فرمان بردار را به دوزخ بفرستد, در حالى كه هرگز اين كار را انجام نمى دهد. اقتضاى صفت عدل و حكمت اين است كه به انسان مطيع پاداش دهد, نه كيفر. بنابراين انجام ندادن فعل گواه بر عدم توانايى نيست . فردمعصوم اقدام به انجام كار خلاف و گناه  نمى كند, هر چند اگر بخواهد, مى تواند مانند ديگران آن را انجام دهد.
ائمة اطهار(ع) وانبيا مانند بقيه مردم انسان هاى صاحب اختيار و اراده بوده اند. آنان مانند بقيه مردم مي‌‌‌ توانستند دنبال گناه و فساد بروند و مي‌‌‌ توانستند اهل صلاح و تقوا باشند.
 از اين جهت هيچ گونه ظلم يا تبعيضي از جانب خدا در حق مردم نشده است تا بگوييم خدا عادل نيست يا بگوييم آيا با عدل خدا سازگار است؟
البته آن چه كه در فضائل و مناقب ائمه(ع) آمده ، وسايل و زمينه هاي لازم براى امامت و پيشوايى آنان بوده است. آنان اگر بخواهند، پيشواى مردم باشند، بايد داراى فضائل و كمالاتى باشند تا محبّت آنان در دل مردم قرار بگيرد و بتوانند الگو و مقتداى مردم باشند، اما اين فضائل هيچگونه منافاتى با تساوى آنان با مردم در انجام يا ترك گناه ندارد.
 همان طورى كه من و شما بايد تلاش كنيم تا نزد خدا مقرّب شويم، ائمه نيز بايد با هواها و خواهش هاى نفسانى خود مبارزه كنند و دستورهاى خدا را انجام بدهند، بلكه وظايف و كارها و مسئوليت هاي آنان به جهت وظيفه سنگيني كه دارند، سخت تر وطاقت فرسا تراز بقيه مردم است. چنين نيست كه كسي به مقام عصمت رسيده و خيالش آسوده باشد ، بلكه با آزمون هاي سخت تر و سنگين تري روبرو هستند و با مصائب و مشكلاتي روبرو هستند كه انسانه هاي عادي ندارند و در انجام عبادات هيچ كس به مقام آنان نمي رسد. و همين چيز ها است كه عصمت آنان را تضميين مي كند و بر علم و ايمان شان مي افزايد.
بنا بر اين معصومان با اين که  قدرت  بر انجام  گناه داشته اند ولی بر اثر شناختی که از مفاسد گناهان داشته اند از انجام دادن آن اجتناب کرده اند وچون گناهی انجام نداده اند به مجازات آن هم نمی رسند واین با عدل الهی منافات ندارد، زیرا هر فردی می تواند به این مقام برسد که از نظر گناه نکردن معصوم باشد ، هر چند مقام امامت و نبوت محدود است و عده خاصی به این مقام می رسند ولی مقام عصمت از این محدودیت بر خوردار نیست وشما نیز می توانید با مجاهده وتلاش معنوی به این مقام نائل بشوید.
در مورد حضرت زینب نیز برخی قائل به عصمت وی هستند ، چون معصومین منحصر در عدد معینی نیست.
منتظر نامه های بعدی شما هستیم
موفق باشید.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت