انسان چگونه آفریده شده است؟ از خاک یا از نسل حیوانات؟

پرسش:
انسان چگونه آفریده شده است ؟ از خاک یا از نسل حیوانات پیش از خود مانند میمون؟
پاسخ :
با سلام و عرض ادب و احترام
بحث آفرينش انسان در قرآن كريم به صورت هاي مختلفي بيان شده است. برخي آيات بيانگر كيفيت و منشأ آفرينش حضرت آدم است.
دستة دوم، در مورد آفرينش نوع انساني بحث مي كند.
دستة سوم: آفرينش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است. آياتي كه در مورد حضرت آدم بحث كرده، دو گونه است: يك قسم به صراحت كيفيت خلقت حضرت آدم را توضيح داده است مثل "انّ مثل عيسي عندالله كمثل آدم خلقه من تراب"[1] و در قسم ديگر، از سياق آيات مي توان فهميد كه منشأ آفرينش آدم چه بوده است. نظير داستان شيطان[2] كه به خدا مي گويد: "آيا به كسي كه از خاك آفريدي، سجده كنم؟!"[3] در اين مورد دليلي نداريم كه ابليس يا ملائكه مأمور باشند براي غير آدم يعني نوع انسان همانند فرعون و نمرود و آتيلاها سجده كنند.
در سورة الرحمن مي فرمايد: "خلق الانسان من صلصالٍ كالفخار".[4]
اين آيه نيز اختصاص به شخص حضرت آدم دارد، زيرا ما انسان ها، اگر از خاك هم خلق شده باشيم، از "صلصال كالفخّار" خلق نشديم، چون مواد خاكي كه تبديل به غذا و سپس تبديل به نطفه مي شود، صلصال نبوده است، چون اگر آن چنان خشك باشد، هرگز گياه در آن نمي رويد. بنابراين آفرينش از صلصال كالفخار ويژة حضرت آدم است و اگر به ديگران نسبت داده مي شود، به اعتبار حضرت آدم است.[5]
در سورة سجده آيات 7 و 8 كيفيت و ماده اولية آفرينش نخستين انسان را از ساير انسان ها به تفكيك بيان كرده و فرموده: "وبدأ خلق الانسان من طين ثمّ جعل نسله من سلالة من ماءٍ مهين؛ انسان اوليه يا آدم را از "طين" ولي نسل او را از "ماء مهين" يا نطفه آفريده است".
اگر حضرت آدم نيز از نطفه بود،‌ يعني از انسان تكامل نيافته اي به نام "نئاندتال" يا ميمون خلق شده بود، تكليه كردن روي نسل وجهي نداشت. پس كاملاً روشن است كه آيه در مقام تفصيل است.[6]
آفرينش آدم از خاك به چه معنا است؟
آيا منظور اين است كه شخص حضرت آدم و همسرش مستقيماً از خاك آفريده شده و انواع و اصول خلقت بدون سابقه پديد آمده است؟ (نظريه فيكسيسم)
 يا منظور اين است كه بين آفرينش آدم و خاك،‌ انواع ديگري از موجودات واسطه بوده اند و چون خلقت آدم و واسطه ها بالاخره منتهي به خاك مي شده، گفته اند آدم از خاك آفريده شده است؟(نظریه ترانسفورمیسم)
بر اساس اين نظريه، پيدايش انواع موجودات زنده از پست به عالي به هم پيوسته است و هر نوع پايين، با گذشت زمان و تأثير محيط، منشأ نوع بالاتر مي گردد. نظرية ترانسفورميسم يا تكامل تدريجي كه لامارك و مخصوصاً داروين ارائه داده اند، مي گويد: "نخست موجودي تك سلولي به وجود آمد و طي ميليون ها بلكه ميلياردها سال كامل و كامل تر شد تا اين كه به حيواني كامل مثل ميمون مبدل شد. اين تكامل ادامه يافت تا آن كه انسانِ نئاندرتال از آن پديد آمد. انساني كه تنها مثل انسان امروزي راست قامت بود، اما عقل و خرد نداشت، با تداوم تكامل و پيداش عقل و استعدادهاي كمال جويانه، نخستين نژاد انسان امروزي يعني حضرت آدم به وجود آمد".[7]
سؤال اين است كه نصوص يا ظواهر كلماتي كه در مورد خلقت حضرت آدم(ع) در منابع ديني آمده است، كدام يك از دو نظريه مذكور (فيكسيسم يا ترانسفورميسم) را تأييد مي كند و كدام يك را مردود مي داند؟
تذكر چند نكتة مهم
پيش از ورود به بحث و پاسخ به سؤال مذكور، تذكر چند نكته لازم است:
1_ آن چه علوم در اين زمينه و در برخي زمينه هاي ديگر بيان داشته، فرضيه هايي است كه دائماً تغيير كرده و اصلاح يا باطل گشته و فرضيه اي ديگر جانشين آن شده است. قرن ها نظريه بطلميوس بر مجامع علمي حاكم بود. او مي گفت زمين ساكن وثابت است و خورشيد متحرك.
كپرنيك و گاليله در تقابل آن اظهار نمودند كه زمين متحرك و خورشيد ثابت است. سال ها از نظرية‌گاليله نيز گذشت. دانشمندان متوجه شدند كه نظرية او نيز ناقص است و به اصلاح نياز دارد، چون خورشيد و كلاً منظومة شمسي نيز ثبات ندارند. قرآن در اين مورد مي فرمايد: "والشمس تجري لمستقرّ لها ذالك تقدير العزير العليم".[8]
روند تغيير و تكامل معلومات بر پاية تكامل انديشه تداوم خواهد يافت. بنابراين اگر مطلبي در يك كتاب آسماني به صورت صريح و غير قابل توجيه آمده باشد، نمي توان آن را با فرضيه هايي كه گاهي همانند نظرية كاليله يا بطلميوس، شكل علم و قانون به خود مي گيرد، توجيه يا مردود دانست.
2_ نظريه ترانسفورميسم داروين هنوز در بوتة فرضيه باقي مانده، اما فرضيه اي كه روي آن كار زيادي انجام گرفته و شواهد و قرايني بر درستي آن اقامه گشته، اقلاً داروين و لامارك و عده اي فيزيولوژيست ها را به درستي آن قانع ساخته است. البته بسياري از زيست شناسان نيز آن را نپذيرفته و شواهد نقض فراواني ارائه داده اند و عده اي ديگر با طرح سؤالات ابهام آميز و بيان حلقه هاي كور و مفقوده اي كه در طرح داروين وجود دارد، در تحيّر محققانه به سر مي برند و از اظهار نظر در صحت و سقم خودداري مي كنند و مي گويند: "با بررسي هاي علمي و طبقات الارضي، فواصل ميان انواع (موجودات) هنوز به دست نيامده و جزئيات اين نظريه از جهت تجربه، و كليات آن از جهت ادلة فلسفي چنان كه بايد،‌ اثبات نشده است".[9]
3_ در زمينة خلقت آدم اگر آيات و روايات صراحت هم داشته باشد كه "آدم مستقيماً و بدون واسطه از خاك آفريده شده" به شكلي بيان گشته كه نشان مي دهد با نوعي فعل و انفعال در طبيعت همراه بوده است، چون در آثار مذهبي آمده كه طينت آدم چهل صباح سرشته شد. شايد همة مراحلي را كه به طور طبيعي، اولين سلول حياتي بايد در طول ميلياردها سال بپيمايد تا به حيواني از نوع انسان منتهي شود، سرشت و طينت آدم به اقتضاي وضع فوق العاده اي كه دست قدرت الهي فراهم آورده، در مدت چهل روز طي كرده باشد. هم چنان كه نطفة انسان در رَحِم، در مدت نُه ماه، تمام مراحلي را كه مي گويند اجداد حيواني انسان در طول ميلياردها سال طي كرده اند، طي مي كند.[10]
مخصوصاً مراحلي كه مربوط به نوعيت و ماهيّت موجودات است، به صورت جهش يا سريع و ناگهاني بوده است. ديگر مسئله تغييرات بسيار آهسته و نامحسوس و متراكم مطرح نيست. وقتي از منظر علم ممكن است طفل يك شبه ره صد ساله برود، چه دليلي دركار است كه چهل شبه ره صدها ميليون ساله را نرود؟!
4_ فرض مي كنيم آن چه در زيست شناسي و ساير علوم در اين زمينه آمده،‌از مرحلة تئوري گذشته و به مرحلة علميت و قطعيت رسيده است. هم چنين فرض مي كنيم كه ممكن نيست اوضاع طبيعي به صورتي فراهم شود كه ماده مراحلي را كه در وضع ديگر، طي مي كند، در آن اوضاع بتواند سريع پشت سر بگذارد و در نتيجه اجداد حيواني انسان امري مسلّم و قطعي گردد؛ باز ظواهر آيات و رواياتي كه در اين زمينه داريم، غير قابل توجيه نيست، بلكه هم متن قابل توجيه است و هم مدت سرشت طينت كه در آثار مذهبي چهل روز ذكر شده است، زيرا ملاك محاسبه روز مشخص نيست. آيا منظور از چهل روز، چهل مرحله و دوره چند ساله طول كشيده است يا با ميزان و ملاك روزهاي قيامت كه قرآن مي فرمايد: "هر روز آن به اندازة پنجاه هزار سال اين دنيا است، يعني دو ميليون سال، مراحل تكوين و سرشت آدم و تبديل شدن از خاك به يك انسان كامل بوده و يا مراد روزهاي معمولي است كه از طلوع و غروب خورشيد پديد مي آيد. اما در هر صورت نظرية تكامل تدريجي مورد نظر داروين را به طور مستقيم و صريح مورد تأييد قرار نمي دهد، زيرا اگر مراد از روز، دوره يا روزهاي قيامت باشد، آن چه از آن مي توان فهميد، اين است كه آفرينش آدم به طور مستقيم از خاك و به صورت تكامل تدريجي طي هزاران سال انجام گرفته است، تا انسان كامل از لحاظ جسمي و فكري و عقلي و روحي شكل پيدا كند. اما تبدّل انواع را مورد تأييد قرار نمي دهد، يعني حيواني مثل ميمون بر اثر تكامل، ماهيت نوعيِ جديدي پيدا كند و به انسان مبدّل گردد، مورد تأييد قرار نگرفته است.
5_ اعتقاد به اين كه حضرت آدم(ع) مستقيماً و به صورت آني و دفعي (فيكسسم) از خاك آفريده شده و يا نقطة مقابل آن كه نظرية ترانسفورميسم است و معتقد مي باشد كه بر اساس تكامل تدريجي تك ياخته اي طي ميليون ها سال منشأ پيدايش همة‌ موجودات زنده از انواع گياهان و حيوانات برّي و بحري و پرندگان و سرانجام انسان گرديده، هيچ كدام نه از ضروريات دين است و نه ملازم با رد يا قبول برخي از احكام نظري يا عملي دين است،‌ به گونه اي كه اگر كسي يكي را بپذيرد و ديگري را نفي كند،‌ متهم به منكر ضروري دين شود، چون:
اوّلاً: ظواهر متون ديني با توجيه بر هر دو نظريه قابل تطبيق است، اگر چه خواهيم گفت كه متون مذهبي بر يك نوع تكامل تدريجي دلالت دارد، (نه صراحت) اما نه آن تكاملي كه داروين و لامارك گفته است.
ثانياً: اگر نظرية تكامل تدريجي و تبدّل انواع اثبات شود، نه تنها تنافي با آموزه هاي ديني ندارد، بلكه شگفتي و عظمت نظام آفرينش را شفاف تر نشان مي دهد و از اين طريق مي توان دريافت كه ناظمي هدفمند، داراي غايتي بلند و برنامه اي بسيار دقيق و محاسبه شده، همة موجودات زنده را از تك ياخته اي با ساختمان هاي جسمي و فهمي متفاوت آفريده و توحيد در خالقيت و ربوبيت را در نظام آفرينش منسجم و يكپارچه، متجلّي ساخته است،‌ تا نظام تكوين آيينه دار و تجلي گاه توحيد گردد.
داروين در پايان كتاب اصل انواع در فصلي كه تحت عنوان خلاصه و نتيجه ذكر كرده مي نويسد: "اگر از اين دريچه به حيات بنگريم، در آن عظمتي خواهيم يافت كه نيروهاي متعددش روزي به صورت يك موجود به دست خالق متعال پا به عرصة وجود نهاده است".[11]
او هم چنين مي گويد: "محال است اين جهان پهناور با اين همه نشانه هاي روشن ... بر اثر تصادف كور و نادان به وجود آمده باشد، زيرا تصادف نابينا قادر نيست نظام منظم بيافريند و سازمان حكيمانه به وجود آورد. به نظر من اين بزرگ ترين برهان بر وجود "ذات اقدس الهي" است. جايي كه اين برهان ارزنده مورد تأييد علم و منطق است، من پيرامون دلايل ديگري كه مي تواند خداوند جهان آفرين را اثبات كند، بحث نمي كنم".[12]
بنابراين شبهاتي را كه برخي افراد محدودنگر با تمسّك به نظريه داروين مطرح مي كنند، مردود است.[13]
آفرينش آدم
آيه اي كه به روشني دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقيم از خاك آفريده شده، آيه اي است كه برخي افراد جهت تأييد نظرية داروين و ترانسفورميسم به آن تمسك جسته اند و آن آيه 59 از سورة آل عمران است. "انّ مثل عيسي عندالله كمثل آدم خلقه من تراب".
در شأن نزول آية مي نويسند: پس از سركوب شدن بسياري از مشركان و گسترش نسبي اسلام، نصاري نجران، هيأتي را براي مباحثه به مدينه فرستادند كه وفد نجران نام دارند. آنان به مسجد مدينه آمدند. نخست عبادت خود را انجام دادند. سپس با پيامبر(ص) به بحث پرداختند و سؤال كردند:
- شما فرزند چه كسي هستيد؟
- عبدالله.
- موسي پسر كيست؟
- عمران.
- عيسي پسر كيست؟
بنا به روايتي پيامبر(ص) مكث فرمودند. سپس آية مذكور (ان مثل عيسي) نازل شد. مسيحيان مي گفتند: حال كه عيسي پدر انساني ندارد، پس پدرش خدا است.
و يهوديان هم مي گفتند: عيسي به طور نامشروع به دنيا آمده است!
آيه در مقام پاسخ به شبهة مسيحيان و يهوديان مي فرمايد: آيا شما معتقد نيستيد كه آدم پدر ندارد؟ عيسي هم مثل او است. همان طور كه او پدر نداشت و شما اين را قبول داريد، عيسي هم پدر نداشت و به امر خدا موجود شد.
اين استدلال نشان مي دهد كه اگر فرض كنيم حضرت آدم از چيزهايي آفريده شده كه منتهي به خاك مي شود، اين استدلال نمي تواند استدلال تامّي باشد، زيرا اگر بپذيريم آدم از نسل مياني و واسطه اي بين خاك و خود، مثلاً از انسان هاي كم خرد يا بي خردي چون نئاندتال به وجود آمده، در اين صورت حضرت آدم از نطفة حيواني به وجود آمده است.
بنابراين چگونه مي توان آفرينش بدون پدر عيسي را به آفرينش آدم تشبيه نمود! اگر ما اين استدلال را تمام بدانيم - كه هست، زيرا وحي مُنزَل از عالم الوهيت است - ناچار بايد بپذيريم كه حضرت آدم از نسل موجود ديگري به وجود نيامده است.
جهت تحقيق بيشتر در مورد آياتي كه دلالت روشن تري بر آفرينش مستقيم حضرت آدم(ع) از خاك دارد و تفسير آياتي كه آقاي يدالله سحابي و ديگران براي اثبات نظرية داروين به آن تمسك جسته اند،‌ به كتاب "انسان شناسي" آقاي مصباح يزدي مراجعه شود كه تحت عنوان معارف قرآن چاپ شده است.

پی نوشت ها :
[1]آل عمران (3) آيه 59.
[2] و مثل آيات 76 ص (48) و 12 اعراف (7) و 26 و 28 و 33 حجر(15).
[3] اسراء(17) آية‌61.
[4] الرحمن(55) آيه‌14.
[5] جهت تحقيق و مطالعه در اين زمينه به كتاب معارف قرآن، ج 3 - 1، استاد محمد تقي مصباح يزدي مراجعه شود.
[6] همان، ص 237.
[7] لابد همانند : نيچه آلماني خواهند گفت: سپس بر پاية اصل تنازع بقا، نسل بر تر يعني نسل آدم بقا و حيات خويش را حفظ نمود و بقية نسل ها به سوي فنا و نابودي سرازير شدند.
[8] به تفسير آيات 38 الي 40 سوره يس (36) مراجعه شود.
[9] محمود طالقاني، پرتوي از قرآن، ج اول، ص 113.
[10] مرتضي مطهري(ره)، عقل گرايش به ماديگري، ‌ص 131.
[11] فلسفة علمي، ج1، ص 299، به نقل از بينش اسلامي، سال اول متوسطه، ص 28.
[12] همان.
[13] براي مطالعه و تحقيق بيشتر در اين زمينه مي توانيد به كتاب علل گرايش به ماديگري اثر شهيد مرتضي مطهري (ره) فصل توحيد و تكامل مراجعه كنيد.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت