چرا اگر دين خود را تغيير دهیم مرتد و مستحق قتل مي شویم؟

پرسش:

مگر انسان آزاد آفريده نشده است پس چرا اگر دين خود را تغيير داد مرتد و مستحق قتل مي شود؟

پاسخ:

باسلام و ادب خدمت شما

دوست عزیز براي اينكه جواب بحث ارتداد روشن شود بايد ابتدا سوال را دقيقتر مطرح كرد و در حقيقت اين بحث دقيق و حكم اسلام را در ضمن دو سوال مطرح كرد.

يكي آنكه آيا حكم ارتداد با خلقت انسان كه موجودي است آزاد و مختار سازگاري دارد و به عبارت ديگر آبا اسلام انسان را در انتخاب دين مجبور نمي كند؟

دوم آنكه آيا حكم ارتداد با آزادي بيان سازگاري دارد يا خير؟

شايد يك نفر بگويد كه قبل از بيان جواب اصلاً شما بگوييد ارتداد چيست تا بالاخره معلوم شود اين دعواها و اشكالات بر سر چيست بعد كه معلوم شد آن وقت به بررسي اشكالات بپردازيد.

همانطور كه از كلمات فقها و متخصصان دين مثل مرحوم امام خميني(ره) و ديگر مراجع روشن مي شود مرتد كسي است كه از دين اسلان خارج شده و كفر را اختيار كرده و كافر شده است و معمولاً ارتداد از يكي از اين دو راه حاصل مي شود.

1.    مسلماني كه منكر خدا شود يا براي خدا شريك قرار دهد و يا پيغمبري حضرت خاتم الانبياء را قبول نداشته باشد.

2.    مسلماني كه ضروريات دين يعني چيزي كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند انكار كند ابن هم موجب كفر و ارتداد آن مسلمان مي شود البته نه به اين راحتي بلكه به شرط

الف : چنانچه بداند آن چيز ضروري دين است

ب: انكار آن چيز برگردد به انكار خدا يا توحيد يا نبوت

بنابراين صرف اينكه شخصي ضروري دين مثل حجاب را منكر شد اما متوجه نبود و نمي دانست كه اين مسئله جزء ضروريات دين اسلام است و همه مسلمانان به آن معتقد هستند و آن را جزء دين مي دانند و يا نمي دانست كه انكار او بازگشت به انكار خداوند و يا نبوت دارد در اينجا حكم به ارتداد او نمي شود حكم ارتداد نيز بر خلاف تصور بر همه قتل و اعدام نيست.زيرا كه اين حكم سنگين بوده كه عمده اشكالات بخاطر اين حكم مطرح مي شود( اگر چه اشكلات بر حكم ديگر ارتداد با نگاه دقيق  مطرح است) تنها مربوط به مردان كه بيشترين تاثير فكري را دارند در محيط خانواده و اجتماع دارند مي باشد كه باز اين حكم قتل نيز نسبت به دو نوع ارتداد(ملي يا فطري) فرق مي كند. مثلاً مرتد ملي كسي است كه در حال انعقاد نطفه او هيچ كدام از پدر و مادر او مسلمان نبوده اند تا سه بار از او درخواست توبه مي شود پس اگر توبه كرد توبه او قبول مي شود اما اگر توبه نكرد از طرف قاضي محكوم به قتل مي شود بخلاف مرتد فطري يعني كسي كه در حال انعقاد نطفه يكي از پدر و مادرش و يا هر دو مسلمان باشند كه در اين صورت توبه او در ظاهر پذيرفته نمي شود.

(اگرچه ممكن است خداي رحمان توبه او را بپذيرد) و محكوم به قتل مي شود. اما حكم زن قتل نمي باشد بلكه در اوقات نماز به او تازيانه مي زنند تا توبه كند پس اگر توبه كرد توبه او پذيرفته مي شود اما اگر توبه نكرد همچنان او را در دقت نماز تازيانه مي زنند.

حال كه معني ارتداد و حكم آن روشن شد ما مي توانيم به يك نكته زيبا و ارزشمن در دين اسلام دست پيدا كنيم و آن اينكه بر خلاف تصور و يا تبليغات منفي بعضي، سوال و پرسش در اصول دين و يا مسائل ديگر ديني موجب ارتداد نمي شود به عبارت ديگر بر خلاف مسيحيت كه تفكر در اصول دين را منطقه ممنوعه براي عقل معرفي كرده است اسلام آغوش خود را تنها براي سوال و پرسش باز كرده است. بلكه انسان را امر مي كند تا با تحقيق و بررسي و بدون هر گونه تقليدي اصول دين خود را بشناسد و به آن اعتقاد پيدا كند چراكه با تقليد هرگز اعتقاد در اصول دين حاصل نمي شود پس هنگامي اعتقاد به وجود خداوند و صدق گفتار او و خاتم الانبياء حاصل شد عقل در اينجا حكم مي كند پس هر آنچه خدا و رسولش فرمود بايد اطاعت شود در حقيقت از همين جاست كه حكم عقل پاي تقليد در مسائل فروع دين به ميان مي آيد.

بنابراين آنچه از احكام اسلام روشن است ، اين است كه با شك در اصول دين ارتداد حاصل نمي شود و به هيچ گونه اسلام حق آزادي را از او نمي گيرد كه به او بگويد حق نداري سوالت را در جامعه از كساني كه مي دانند بپرسي بلكه اسلام خود از مشوقين طرح سوال است مرحوم شهيد مطهري در اين زمينه مي گويد:آيا اگر كسي واقعاً به فكرش از نظر منطقي يك چيزي مي رسد در باب قيامت ، در باب نبوت فكر مي كند و يك اشكال به ذهنش مي رسد حق دارد اين اشكال را به ديگران بگويد كه براي من در اين مسئله شبهه هاي پيدا شده است.بيايد اين شبهه را براي من حل كنيد؟ البته آزاد است اشكالش بايد حل شود سوال كردن در مسائل اصول دين امر واجب  و لازمي است اشكالش بايد حل بشود. سوال کردن در مسائل اصول دین ، امر واجب و لازمی است از پیامبر اکرم(ص) سوال کردند ، از علی (ع) سوال می کردند و ار ائمه (ع) سوال می کردند و آنها خم جواب می دادند... تا وقتی انسان روحش روح تحقیق و کاوش است و انگیزه اش واقعاً تحقیق و کاوش و فکر کردن است اسلام می گوید بیات فکر کن هرچه بیشتر فکر وسوال کنی و هرچه بیشتر برایت شک پیدا شود در نهایت امر بیشتر به حقیقت می رسی.

در جای دیگرچه زیبا شهید متفکر بیان فوق را تکمیل می کند:

من برخلاف بسیاری از افراد از تشکیکات و ایجاد شبهه هایی که در مسائل اسلامی می شود با همه علاقهو اعتقادی که به این دین دارم به هیچ وجه ناراحت نمی شوم بلکه در دلم خوشحال می شوم زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده کرده ام که این آیین مقدس آسمانی در هر جبهه از جبهه ها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده با نیرو مندی و سرافرازی و جلوه و رونق بیشتری آشکار شده ... بگذارید بگویند و بنویسید و سمینار بدهند و ایراد بگیرند تا بدون آن که خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامی می گرداند.
تدبر و اندیشیدن و انتخاب حق یکی از علامتهایی است که خداوند در قرآن برای اولواالاباب(متفکران) معرفی می کند:

« فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک هداهم الله و اولئک هم اولوالاباب»

پس به بندگانم بشارت بده همان کسانی که سخنان را می شنوند و از بهترین آنها پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خداوند هدایشان کرده و آنها خردمند و صاحب فکر هستند.
قهراً وقتی تدبر و اندیشیدن و انتخاب حق امری لازم می شود شک و پرسش هم از لازمه آن می شود که خواه نا خواه شک و پرسش هم شروع می شود و همانطور که معلم شهید فرمودند: جواب دادن به سوالها از سیره متداول پیامبر (ص) و ائمه هدی(ع) می باشد در روایتی از امام صادق (ع) آمده است :

« جاء رجل الی النبی(ص) فقال: یا رسول الله هلکت فقال له (ص) اتاک الخبیث فقال لک: من خلقک فقلت الله فقال لک الله من خلقه فقال ای والذی بعتک بالحق مکان کذا فقال رسول الله (ص) ذاک والله محض الایمان»

مردی خدمت رسول خدا(ص) آمد و گفت : ای رسول خدا به فریادم برس که هلاک شدم حضرت فرمودند شیطان خبیث سراغ تو آمده است چه کسی تو را خلق کرده پس تو در جواب گفتی خداوند پس او دوباره به تو گفته خدا را چه کسی خلق کرده پس آن مرد در جواب رسول خدا گفت به خدا قسم به آن کسی که تو را به حق مبعوث کرد چنین است پس رسول خدا(ص) فرمودند به خدا قسم دین محض ایمان است.

برخورد پیامبر (ص) را با یک سوال کننده ببیند که به او می گویند نه تنها تو کافر و هلاک نشده ای بلکه این خوف و نگرانی تو از اینکه چنین سوالی در قلب تو ایجاد شده و نکند منجر به کفر شود عین ایمان است از آنچه تا کنون بیان شد به راحتی خود می توانید جواب این سوال را بدهید که اعتقاد و ایمانی که خداوند از ما می خواهد آیا یک اعتقاد اجباری است یا اعتقادی است آگاهانه و از روی تحقیق و بررسی؟

مسلم است که اسلام اعتقاد به اصول دین را از روی تحقیق و تفکر می خواهد نه از روی تقلید و ا اجبار و اگر یک ذره توجه کنیم می یابیم که اجبار در دین و اعتقادات اصلاً معنا ندارد زیرا شاید بتوان کسی را با زور اسلحه مجبور کرد مثلاً دروغی بگوید و یا غیبت کند اما به طور قطع به هیچ وجه نمی توان او را مجبور کرد که به فلان مطلب اعتقاد و ایمان داشته باشد زیرا اولاً انسان موجودی است مختار و آزاد و ثانیاً اعتقاد و ایمان از تمور قلبی است که به هیچ وجه اجبار بردار نیست گر چه او در ظاهر بگوید من به همان مطلبی که تو می خواهی معتقد شدم اما همه بالوجدان می دانیم که در قلب خود معتقد نشده است.

بنابراین می توان سوال اول که آیا حکم ارتداد با آزادی و اختیار انسان سازگار است یا خیر اینگونه جواب داد که حکم ارتداد اصلاً نمی تواند موجب تغییر در حوزه اندیشه ها و امور قلبی شود و حتی اگر بالاترین حکم ارتداد که قتل است را در نظر بگیریم انسان را نمی تواند در قلب و اندیشه خود دین دیگری را انتخاب کرده باشد و یا اصلاً دینی را انتخاب نکرده باشد و خداوند چون بهترین روانشناس است به علت اینکه انسان را با تمام روحیات و روانش را خود خلق کرده است به خوبی و بهتر از هر کسی می داند که هیچ کس حتی خود خداوند و ÷یامبر نمی تواند انسان را بر دینی مجبور کند به همین دلیل با صراحت در قرآن می فرماید: »لا اکراه فی الدین»هیچ اجباری در دین نیست و یا در جای دیگر خطاب به پیامبر اکرم(ص) می فرماید:

« انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر»  اما آنچیزی که خداوند از انسان می خواهد اساساً باید گفت آنچیزی که عقل از انسان می خواهد دین است که باید منصفانه و دور از هر غرض و یا هوای نفسی به مسائل نگاه کنیم و بیندیشیم ÷پس اگر از روی انصاف و عقل تحقیق و بررسی کردی و مسلماً به این عقیده می رسی که خداوند واحد حق است و حضرت محمد (ص) با آن معجزه عجیب خود قران خاتم الانبیاء و دین او و آموزه های او کاملترین می باشد. گرچه در مقام عمل کردن به آموزه ها آن شخص معتقد ممکن است بلغزد و گناه کند اما این ربطی به اعتقاد انسان ندارد و او می تواند انسانی معتقد باشد اعتقادی که به میزان عمل با سعادت جاودانه گره خورده است حال اگر با همه این حرفها این مسلمان دینی غیر از اسلام اختیار کند در اینجا دو صورت پیدا می کند:

1.    آنکه این شخص مسلمان ولقعاً از روی تحقیق و بررسی و بدون دخالت هوای نفس رسیده است به اینکه دین دیگر غیر از اسلام حق است در اینجه نه تنها او می تواند بلکه موظف به همان نتیجه خود اعتقاد داشته باشد و قطعاً اجر و پاداش عمل خود را از خداوند خواهد گرفت.

2.    آنکه از روی غرض و هوای نفس دین دیگر را انتخاب کرده است و یا اینکه بدون یک مطالعه مناسب و بخاطر یکسری دلیلهای بچگانه می خواهد دین خود را تغییر دهد در اینجا او باید تاوان اعتقادات جدید خود را در نزد خداوند بدهد و قطعاً به نص آیات و روایات چیزی جز جهنم سوزان تاوان این اعتقاد نخواهد بود وتا ابد باید سوزش آن اعتقادات خود را تحمل کند.

اما در هر صورت یک چیز مسلم است و آن اینکه او حق ندارد این اعتقاد خود را ابراز و در نزد دوست یا غیر دوست اسلام را انکار کند و اگر این کار را کرد و برای قاضی ثابت شد حکم ارتداد در حق او اجراء می شود(البته نا گفته نماند اگر پیش قاضی اثبات شد که انمار او به خاطر این بوده است که در ذهن خود شبهه ای داشته که نتوانسته این شبهه را حل کند بعد بخاطر همین شبهه دست از دین اسلام برداشته حکم به کفر و ارتداد او نمی شود

خوب در اینجا که این شخص بدون هیچ شبهه ای حال یا از روی تحقیق و یا از روی غرض دین خود را تغییر داد و آن را به حد انکار می رساند و در بین مردم انکار گفتیم که قطعاً قاضی حکم ارتداد را اجراء خواهد کرد اما در اینجا آن سوال دوم زنده می شود آیا این حکم اسلام با آزادی بیان مخصوصاً با توجه به اصراری که اسلام به تحقیق و بررسی دارد آیا سازگاری دارد یا خیر؟برای یافتن جواب ابتدا باید آزادی بیان را تفسیر کرد و باید دید که آیا کشوری هست که آزادی بیان را به معنای گسترده آن قبول داشته باشد و آن را اجراء کند حتی شما نگاه کنید به کشور های غربی که یک نگاه مادی به عالم دارند آیا آنها حاضر هستند آزادی بیان را به معنای گسترده آن قبول کنند؟ آیا آنها و یا غیر آنها آزادی بیان را در جایی که وحدت و امنیت ملی و منافع آنها آسیب وارد می کند قبول دارند؟ در کدامین کشور شما دیده اید که اجازه دهند شخصی بیاید و قانون اساسی آن کشور را علناً انکار نماید و یا حتی تشکیک وارد کند؟ و در کدامین کشور شما دیده اید که اجازه دهند فردی به اسم آزادی بیان اطلاعات سری یک کشور را بیان کند؟

اگر کشوری بخواهد آزادی بیان را به این گستردگی (یعنی حتی در جایی که امنیت ملی و وحدت جامعه را از بین می برد) قبول کند و به رسمیت بشناسد با دست خود گور خود را کنده است و قطعاً بعد از مدت کوتاهی نابود شده و به آن گور خواهد رفت چرا که این کشور هیچ استقرار نمی یابد و وحدت و امنیت خود را از دست می دهد.

بنابراین در هر کشوری باید قانون اساسی آن پذیرفته شود و در چار چوپ آن حرکت شود تا وحدت و امنیت آن کشور و افرادی که در آن جامعه زندگی می کنند حفظ شود ، امنیت و وحدتی که ارزش آن هزار برابر از ارزش آزادی بیان با این معنای گسترده است حال اگر این جوامع مادی نگر می خواهند امنیت منافع مادیسان در سایه وحدت و استقرارحکومت حفظ شود آیا اسلام عزیز حق ندارد امنیت سعادت دنیوی و اخروی پیروان خود را حفظ کند؟ در حقیقت اسلام با نگاهی بسیار عمیق تر و دقیق تر می خواهد امنیت سعادت ابدی مسلمانان را در سایه استقرار اسلام حفظ شود.

اگر کشور های شرقی و غربی دنبال این هستند که منافع مادی جامعه و افراد را تامین کنند پس به همین علت انکار قانون اساسی را روا نمی دانند اسلام عزیز هم در خدمتی بسیار ارزشمند تر جهت حفظ منافع ابدی افراد و جامعه انکار قانون و اصول اساسی اسلام را روا نمی داند.

اگر بخواهیم به رسم آزادی یان بای انکار را نسبت به قانون و اصول اسلام باز کنیم علاوه بر اینکه استقرار اسلام به خطر می افتد امنیت فکری و اعتقادی و در نتیجه امنیت سعادت ابدی افراد به خطر می افتد واقعاً خروج یک از پیروان اسلام و انکار او ضربه به اعتقادات خیلی از مسلمانان می زند همه که مثل مرحوم ملاصدرا یا بو علی سینا نیستند که خروج و انکار هم کیشان از دین اسلام کوچکترین اثری در آنها نداشته باشد بلکه خیلی ها هستند که در سایه آزادی ارتداد و اینکه می بینند کسی که خود تا دیروز مسلمان بوده حالا دیگر اسلام را قبول ندارد ایمان آنها نیز ضعیف می شود کم کم سعادت ابدی خود را تباه می سازد به عبارت دیگر باید گفت که اسلام هرگز از هجوم دشمنان ترسی ندارد که هجوم و شبهات آنه باعث روشن شدن زیبایی و استحکام این دین می گردد اما واقعاً انکار و خروج مسلمانان به صورت آزاد که به صورت یک نوع اختلاف داخلی است ضربه سهمگینی به اسلام و امنیت اعتقادی مسلمانان می زند و اتفاقاً قرآن کریم استفاده از همی ترفند هارا از جانی یهود در صدر الام اشاره می کند زیرا سران یهود به بعضی از پیروان خود دستور داده بودند تا در هنگام صبح اسلام بیاورند و مسلمان شوند ولی هنگام شب اسلام را انکار کرده و باز کافر شوند تا بدین سبب باعث سستی و ضعف در ایمان مسلمانان شوند علاوه بر همه اینها خیلی وقتها همین انکار ها و آزادیهایی که پیش آمده باعث کشت و کشتار بین مسلمانان شده و وحدت آنها را از ین برده است.

اسلام با تفکر و اندشه مخالف نیست چرا که آنقدر ایمان و یقین به استحکام مبانی خود دارد که نه تنها با اندیشدن مخالفت نمی کند بلکه اساساً تقلید در اصول دین را جایز نمی داند اما با این حال اسلام باید در فکر سلامت روح و افکار افراد جامعه خود باشد بنابراین همانطور که هر تولید کننده غذایی حق ندارد تولید بدون نظارت سازمان بهداشت وارد جامعه کند و یا هر تولید کننده دارویی حق ندارد بدون نظارت سازمان پزشکی تولید خود را وارد جامعه کند چرا که سلامت بدن افراد جامعه را به خطر می اندازد، هر شخصی هم حق ندارد هر تولید فکری خود را خصوصاً حوزه اصول اساسی اسلام بدون نظارت متخصصان دین وارد جامعه کند و سلامت فکری و اعتقادی افراد جامعه را که مرتبط با سعادت ابدی آنها هست به خطر اندازد.

نظرات (0)

نظر ارسال شده‌ی جدیدی وجود ندارد

دیدگاه خود را بیان کنید

  1. ارسال دیدگاه بعنوان یک مهمان - ثبت نام کنید و یا وارد حساب خود شوید.
پیوست ها (0 / 3)
اشتراک‌گذاری موقعیت مکانی شما

وبگــــــــــردی طلبۀ پاسخگو

دانــــــلود های مفیـــــــــــــــــــد

حمایت از سایت

برای حمایت از سایت لوگوی زیر را در سایت خود درج نمایید.

بیشترین دانلود ها

جدیدترین مطالب سایت